شمارهٔ ۱۱۶
پیش آن سرو روان آب رخ من آب جوست
آب خورد سرو ما گویی مگر از آب روست
قاصد خونست ما را آنکه میگوئیم یار
دشمن جانست ما را آنکه میداریم دوست
از ضعیفی تار موئی شد وجودم، این عجب
کز وجود من میانش کمتر از یک تار موست
میکشد دل سوی خویش و جان خود میخواندش
سالها شد تا میان جان و تن این گفتگوست
گل از آن مشهور آفاق است در تردامنی
کو شده قانع ز رخسار بتم با رنگ و بوست
میکنم هر سو طلبکاری و مطلوبم دل است
میشوم هر چیز را قاصد ولی مقصود اوست
ناصر اندر آب دیده نقش رویش دیده بود
روز و شب گریان مگر آن نقش را در جستجوست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش آن سرو روان آب رخ من آب جوست
آب خورد سرو ما گویی مگر از آب روست
هوش مصنوعی: در برابر آن سرو بلند و زیبا، چهره من مانند آبی است که به دنبالش میدود. گویی سرو ما هم مانند آب، زیبا و دلرباست.
قاصد خونست ما را آنکه میگوئیم یار
دشمن جانست ما را آنکه میداریم دوست
هوش مصنوعی: فرستاده مرگ ما همان کسی است که میگوییم یار، و دشمن جان ما همان کسی است که او را دوست میداریم.
از ضعیفی تار موئی شد وجودم، این عجب
کز وجود من میانش کمتر از یک تار موست
هوش مصنوعی: وجودم از حدی ضعیف شده که به اندازه یک تار موی نازک هم نمیارزد، اما عجیب اینجاست که من هنوز خود را وجودی میدانم در حالی که واقعاً کمتر از یک تار مو ارزش دارم.
میکشد دل سوی خویش و جان خود میخواندش
سالها شد تا میان جان و تن این گفتگوست
هوش مصنوعی: دل به سوی خود کشیده میشود و جانش را صدا میزند. سالهاست که این درگیری میان جان و بدن برقرار است.
گل از آن مشهور آفاق است در تردامنی
کو شده قانع ز رخسار بتم با رنگ و بوست
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی و لطافتش در دنیا شناخته شده است، به طوری که رنگ و عطرش انسان را به شگفتی وادار میکند و باعث میشود کسی که زیباییاش را میبیند، از آن راضی و خشنود شود.
میکنم هر سو طلبکاری و مطلوبم دل است
میشوم هر چیز را قاصد ولی مقصود اوست
هوش مصنوعی: من در هر جا به دنبال خواستهام میروم و آنچه که میطلبم، دل است. من هر چیزی را به عنوان پیغامآور میشناسم اما در نهایت هدف و مقصد، دل است.
ناصر اندر آب دیده نقش رویش دیده بود
روز و شب گریان مگر آن نقش را در جستجوست
هوش مصنوعی: ناصر در آب اشکهایش تصویر چهرهی محبوبش را میبیند و شب و روز در حال گریه است تا شاید بتواند آن تصویر را بیابد.