شمارهٔ ۱۱۵
جانم فدای جانان گر میل او به جان است
فرمان دلپذیرش بر جان ما روان است
در پای سرو قدش افتادهام به خواری
من خاک آستانت، رویم به آستان است
از دل سوی زبانم، آتش زند زبانه
دردسری که دارم، چون شمع از زبان است
هر دم میان او را، گیرد کمر کناری
افکند بر کنارش، سرّی که در میان است
چشمش به تیر غمزه، بنواخت سینهام را
تا حشر در دل من، از تیر او نشان است
چون باد صبح یکدم، بر ما نمینشیند
بر وی گرفت نتوان، چون نازک جهان است
ناصر چو مه به یک نان، بگشای روزه هر شب
زانرو که روی دونان، در دیده چون سنان است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانم فدای جانان گر میل او به جان است
فرمان دلپذیرش بر جان ما روان است
هوش مصنوعی: جانم فدای عشق من است؛ اگر او بخواهد جانم را بگیرد، این خواستهاش زیبا و دلپسند است، زیرا فرمان او بر زندگی ما جاری است.
در پای سرو قدش افتادهام به خواری
من خاک آستانت، رویم به آستان است
هوش مصنوعی: در مقابل قامت بلند و زیبايش خود را خوار و حقیر میبینم. من به خاک پای تو افتادهام و تنها آرزومندم که به درگاهت نزدیک شوم.
از دل سوی زبانم، آتش زند زبانه
دردسری که دارم، چون شمع از زبان است
هوش مصنوعی: آتش درونی من به زبان میافتد و درد و سختیای که دارم، مانند شعلهای که از شمع بیرون میآید، از زبانم جاری میشود.
هر دم میان او را، گیرد کمر کناری
افکند بر کنارش، سرّی که در میان است
هوش مصنوعی: هر لحظه او را در آغوش میگیرم و کناری میگذارم، رازی که در دل داریم همچنان در میان است.
چشمش به تیر غمزه، بنواخت سینهام را
تا حشر در دل من، از تیر او نشان است
هوش مصنوعی: چشمان او با ناز و فریب، دل مرا نوازش کرد و تا روز قیامت در درون من اثر تیر محزونی که به قلبم زد، باقی خواهد ماند.
چون باد صبح یکدم، بر ما نمینشیند
بر وی گرفت نتوان، چون نازک جهان است
هوش مصنوعی: مانند نسیمی که در صبحگاه به سرعت میگذرد، ما هم لحظهای بر جا نمیمانیم. بر کسی نمیتوان خشم گرفت، زیرا دنیا بسیار ظریف و نازک است.
ناصر چو مه به یک نان، بگشای روزه هر شب
زانرو که روی دونان، در دیده چون سنان است
هوش مصنوعی: ناصر مانند ماهی که به یک تک نان، هر شب روزهاش را باز میکند؛ زیرا که روی افراد پست، در نظرش مانند نیزهای است که زهرش را میپراکند.