گنجور

شمارهٔ ۱۱۱

چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ‌ دل‌سوخته هندوست
گیسوی تو را سوسن آزاده غلام است
خوش باد شب و روز تو ای باد که دائم
من دور و تو را رهگذر آن گوشهٔ‌ بام است
ناصر به خرابات مغان دوش گذر کرد
بشنود ندائی که تو را خرقه حرام است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
هوش مصنوعی: چشم من همیشه به زیبایی و جذبهٔ نرگس خیره است و این حالت مستی و شیدایی در من ادامه دارد. در کنار این زیبایی، صدای نی در گوشم طنین‌انداز است و دستم همواره در پی نوشیدن از جامی است.
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
هوش مصنوعی: اگر ستاره‌ی مقصود به ما نتابد و خوشی نداشته باشد، زیبایی چهره‌ی تو برای ما مثل ماه کامل است.
رخسار تو را لالهٔ‌ دل‌سوخته هندوست
گیسوی تو را سوسن آزاده غلام است
هوش مصنوعی: چهره‌ی تو مثل گل لاله‌ای است که دلش سوخته و غمگین است و موهای تو مانند گل سوسنی است که آزاد و بی‌قید و شرط به خود می‌بالد.
خوش باد شب و روز تو ای باد که دائم
من دور و تو را رهگذر آن گوشهٔ‌ بام است
هوش مصنوعی: روزها و شب‌هایت خوب باد؛ ای بادی که همیشه من در دور هستم و تو به راحتی از آن گوشه بام عبور می‌کنی.
ناصر به خرابات مغان دوش گذر کرد
بشنود ندائی که تو را خرقه حرام است
هوش مصنوعی: ناصر شب گذشته به میخانه‌ای رفت تا صدایی بشنود که به او می‌گفت پوشیدن این لباس برای تو جایز نیست.