شمارهٔ ۱۰
چند پنهان سوزم و پوشیده دارم دود را
دود بر آتش کجا پوشیده دارد عود را
ناله را گیرم که بربندم ره بیرون شدن
چون به جای خود نشانم اشک خون پالود را
تا شد او آرام دل یکدم نیارامیدهام
تا شد او مقصود من گم کردهام مقصود را
درد او را کی دهم درمان، عالم کز غمش
شادمانیها فزاید جان غم فرسود را
من به ترک عشق دل را پند میدادم ولیک
لذت از قرآن نباشد طفل ناخشنود را
گویدم هر کس که بگرفتی میانش در کنار
بر من ای دشمن چه بندی تهمت نابود را
ناصر از روی جهان بیروی او گردد ملول
بی ایاز آن سلطنت حاصل نشد محمود را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند پنهان سوزم و پوشیده دارم دود را
دود بر آتش کجا پوشیده دارد عود را
هوش مصنوعی: من چندتایی از آتش درونم را پنهان کردهام و در سکوت میسوزم؛ اما آیا میشود که دود به طور مخفی از آتش دور بماند؟ عود هم نمیتواند بدون آتش خود را پنهان کند.
ناله را گیرم که بربندم ره بیرون شدن
چون به جای خود نشانم اشک خون پالود را
هوش مصنوعی: من به نالههایم میپیوندم تا بتوانم راهی برای خروج پیدا کنم، زیرا وقتی به مکان واقعیام برسم، اشکهای خونینم را پاک میکنم.
تا شد او آرام دل یکدم نیارامیدهام
تا شد او مقصود من گم کردهام مقصود را
هوش مصنوعی: از زمانی که او به آرامش دل من تبدیل شد، من هرگز آرامش نداشتم و اکنون که او هدف من شده، هدف را گم کردهام.
درد او را کی دهم درمان، عالم کز غمش
شادمانیها فزاید جان غم فرسود را
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم درد او را درمان کنم، در حالی که جهانی که در آن هستیم، با غم او پر از شادیها میشود و جان کسانی که از غم او رنج میکشند، به زحمت میافتد؟
من به ترک عشق دل را پند میدادم ولیک
لذت از قرآن نباشد طفل ناخشنود را
هوش مصنوعی: من سعی میکردم دل خود را از عشق دور کنم و آن را نصیحت میکردم، اما در واقع کسی که هنوز به کمال نرسیده و خوشحال نیست، نمیتواند از دلایل واقعی و عمیق لذت ببرد.
گویدم هر کس که بگرفتی میانش در کنار
بر من ای دشمن چه بندی تهمت نابود را
هوش مصنوعی: هر کس که میانش را گرفتی، به من بگو ای دشمن، چه چیزی به تهمت از بین بردی؟
ناصر از روی جهان بیروی او گردد ملول
بی ایاز آن سلطنت حاصل نشد محمود را
هوش مصنوعی: ناصر بدون وجود محبوبش از دنیا دلزده میشود، زیرا آن سلطنت برای محمود به دست نیامد مگر با یاری ایاز.