گنجور

شمارهٔ ۷ - در مدح یکی از بزرگان سروده است

صبا آراست از گل بوستان را
صلای عیش در ده دوستان را
ز صوت مرغ بشنو ارغنون را
ز جام لاله درکش ارغوان را
می چون گل ستان از دست ساقی
که رنگ و بوی بخشد گلستان را
به ساغر در چمن شد گل که خوبان
چنین کردند کشت بوستان را
سر شاهی‌ست نرگس را ز کی باز
که بر سر می‌نهد تاج کیان را
مرا حیرت همه از دست بید است
که چون بی‌دست بردارد سنان را
جهد هر دم صبا از صحبت گل
وفائی نیست چندانی جهان را
شمر ساکن شد و صافی که از سیر
غباری بر دل است آب روان را
به خاصیت بهشت اردیبهشت است
که در پیری جوان سازد جهان را
دل غنچه فرح از زعفران یافت
که گل از خنده بگشاید دهان را
ز پیران در جوانی چون سبق برد
همین باشد نشان بخت جوان را
زداید صیقلِ رأی منیرش
ز مرآت یقین زنگ گمان را
زحل را گر محل بخشد به بهرام
قرین سعد گرداند قران‌ را
چنان دست ضعیفان را قوی کرد
که موری بشکند شیر ژیان را
زهی در دور انصاف تو گردون
به آتش سوخته تیر و کمان را
سحاب دست فیاض تو دارد
سخائی کان نباشد بحر و کان را
حسودت را چو سر بر تن گران است
سبک بردار از او بار گران را
زیان ناصر از دست زبان است
از آنرو گوش می‌دارد زبان را
نه هر ساعت به هر کس می‌توان گفت
حدیث ضعف حال ناتوان را
غریبی مانع آن شد که گویم
به پیش دوستی این داستان را
چو نتوان آب روی از بهر نان ریخت
به آبی می ببیاد خورد نان را
همی تا عالم فانی نداده است
بقای جاودانی انس و جان را
تو جان عالمی، ایزد رساناد
به عمر تو بقای جاودان را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبا آراست از گل بوستان را
صلای عیش در ده دوستان را
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهانه از گل‌های باغ بوی خوشی را به همراه آورد و به دوستان خبر خوشی از شادی و خوشی داد.
ز صوت مرغ بشنو ارغنون را
ز جام لاله درکش ارغوان را
هوش مصنوعی: از صدای پرنده گوش کن و لذت ببر، و از رنگ زیبای گل لاله هم بهره ببر.
می چون گل ستان از دست ساقی
که رنگ و بوی بخشد گلستان را
هوش مصنوعی: از ساقی شرابی بگیر که مانند گل، رنگ و عطر را به باغ زندگی می‌بخشد.
به ساغر در چمن شد گل که خوبان
چنین کردند کشت بوستان را
هوش مصنوعی: در باغ، گل‌هایی به وجود آمدند که زیباهایی مانند آنان چنین کارهایی کردند و به خیال زیبایی بوستان را پر کردند.
سر شاهی‌ست نرگس را ز کی باز
که بر سر می‌نهد تاج کیان را
هوش مصنوعی: نرگس مانند سر شاهی است که نمی‌توان از چه کسی پرسید که تاج سلطنت کیان را بر سر می‌گذارد.
مرا حیرت همه از دست بید است
که چون بی‌دست بردارد سنان را
هوش مصنوعی: من از بی‌دستی و ناتوانی خود شگفت‌زده‌ام که چگونه می‌توان بدون قدرت، ابزار و وسایل را کنار گذاشت.
جهد هر دم صبا از صحبت گل
وفائی نیست چندانی جهان را
هوش مصنوعی: هر لحظه تلاش نسیم برای صحبت با گل، تأثیر زیادی بر جهان ندارد.
شمر ساکن شد و صافی که از سیر
غباری بر دل است آب روان را
هوش مصنوعی: شمر آرام گرفت و آبی که از دل غبارآلود می‌جوشد، مانند آب زلال و روان است.
به خاصیت بهشت اردیبهشت است
که در پیری جوان سازد جهان را
هوش مصنوعی: بهار اردیبهشت به اندازه‌ای زیبا و دلنشین است که می‌تواند به زندگی افراد روح جوانی و شادابی ببخشد، حتی در زمان پیری.
دل غنچه فرح از زعفران یافت
که گل از خنده بگشاید دهان را
هوش مصنوعی: دل شاد و خوشحال مانند غنچه‌ای است که از خوشبو شدن زعفران نشاط می‌گیرد، به گونه‌ای که گل به خاطر خوشحالی ناشی از خنده‌اش، دهانش را باز می‌کند.
ز پیران در جوانی چون سبق برد
همین باشد نشان بخت جوان را
هوش مصنوعی: اگر در جوانی از تجربه و wisdom بزرگترها بهره ببری، این نشان‌دهنده خوبی و خوش‌شانسی تو در زندگی خواهد بود.
زداید صیقلِ رأی منیرش
ز مرآت یقین زنگ گمان را
هوش مصنوعی: پاک کن جلا و روشنی رأی روشن او را از آینه یقین و زنگار گمان را.
زحل را گر محل بخشد به بهرام
قرین سعد گرداند قران‌ را
هوش مصنوعی: اگر زحل (سیاره) به بهرام (سیاره دیگر) جایی بدهد، آن‌گاه می‌تواند به شانس و اقبال آن زمان برکت و خوبی بخشد.
چنان دست ضعیفان را قوی کرد
که موری بشکند شیر ژیان را
هوش مصنوعی: دست ضعیفان را به قدری قوی کرد که حتی یک مورچه می‌تواند شیر را شکست دهد.
زهی در دور انصاف تو گردون
به آتش سوخته تیر و کمان را
هوش مصنوعی: ای کاش در دنیایی که انصاف برقرار است، تیر و کمان در آتش سوخته و از کار افتاده باشند.
سحاب دست فیاض تو دارد
سخائی کان نباشد بحر و کان را
هوش مصنوعی: ابر رحمت تو سخنی دارد که نه دریایی وجود دارد و نه دریا را.
حسودت را چو سر بر تن گران است
سبک بردار از او بار گران را
هوش مصنوعی: اگر حسود تو را تحت فشار قرار می‌دهد و سنگینی بارش را بر دوش تو می‌گذارد، بهتر است که از او فاصله بگیری و از بار سنگین او رها شوی.
زیان ناصر از دست زبان است
از آنرو گوش می‌دارد زبان را
هوش مصنوعی: نقص و آسیب ناصر به خاطر سخنانش است، به همین دلیل او به خوبی به حرف‌های زبانش گوش می‌دهد.
نه هر ساعت به هر کس می‌توان گفت
حدیث ضعف حال ناتوان را
هوش مصنوعی: نباید هر لحظه و به هر کسی از مشکلات و ناتوانی‌های خود صحبت کرد.
غریبی مانع آن شد که گویم
به پیش دوستی این داستان را
هوش مصنوعی: غربت و تنهایی مانع شد که بتوانم این ماجرا را برای دوستی بازگو کنم.
چو نتوان آب روی از بهر نان ریخت
به آبی می ببیاد خورد نان را
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به خاطر نان آبرویت را زیر پا بگذاری، بهتر است که نان را با آب بنوشی.
همی تا عالم فانی نداده است
بقای جاودانی انس و جان را
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا و آنچه در آن است زوال‌پذیر است، انسان و روح او جاودان نخواهند بود.
تو جان عالمی، ایزد رساناد
به عمر تو بقای جاودان را
هوش مصنوعی: تو روح و جان همه موجودات هستی و خداوند به عمر تو زندگی ابدی می‌بخشد.