گنجور

شمارهٔ ۴۹ - در مدح سلطان اسکندر

سحر ز خون شب بریخت می در جام
بر آور از افق ساغر آفتاب مدام
می‌ای که زهره به چرخ آرد از نشاط و طرب
هنوز پیش نیاوره شمه‌ای به مشام
می‌ای که لعل شود مغز استخوان حریف
هنوز از دهن جام زر نرفته به کام
بساز بزم و بزن بربط و بیاور منقل
بسوز عود و بنه شکر و بیاور جام
اگر ز بخت جوان در برت رفیقی هست
ز پیر چنگ طلب کن حریف و رسم مقام
به سخت روئی دف بین که در کف مطرب
تپانچه می‌خورد و کم نمی‌کند ابرام
درون کشتی زرین جام بحر عقیق
ملیح شکلی، ملاح اوست سیم اندام
برو به کعبه دیر از برای زمزم خم
مجو صفا به جز از محرمان بیت حرام
چنان بریز ز مستی تو درد بر سر درد
که هیچ نوع ندانی حلال را ز حرام
ز ساقیان سقاهُم بنوش جام طهور
به یاد مفخر آفاق و افتخار انام
خدایگان سلاطین دور اسکندر
که آسمان جلال است و آفتاب کرام
ز حل محلِ قدر اقتدارِ عادل دل
قمر مقارنهٔ یم یمینِ نامیِ نام
ندیده روی حدود کمال او افکار
نبرده راه رسوم جلال او اوهام
زمین به چرخ در آمد چو عزم او جنبید
فلک زمین شد و جون حزم او گرفت آرام
اگر چه توسن تند است کرّهٔ گردون
به زیر ران مرادش خمول گردد و رام
به خنگ چرخ اگر زین چو ماه بر بندد
شه نجوم ببوسد رکاب او چو غلام
به پیش دست و دلش جود کان و بخشش بحر
چو ذره است ز مهر و چو قطره‌ای ز غمام
در اشتباه فتاده است عقل کل صد بار
که صدر سدره کدام است و سُدّهٔ تو کدام
زهی عظیم وجودی که آسمان پیش‌ات
قیام کرد به تعظیم تا به روز قیام
دقیقه‌ای که قضا را نهفته با قدر است
به دقت نظرش رفع کرده‌ای ابهام
چنان به دور تو طبع زمانه آسوده است
که نیست بامی و گل زحمت خمار و زکام
چنان عدالت تو کام هر ضعیف دهد
که شیرِ شیر خورد سیر آهوی آکام
در آن زمان که زمین گردد آسمان از گرد
ز درع و خوود بود خاک چرخ مینا فام
چو رأی حرب کند اژدهای رایت او
حسود را دل و زهره فرو چکد ز مسام
نعوذ بالله از آن آب رنگ آتش فعل
به بحر دست تو همچو نهنک خون آشام
ز آشیان کمانت پرد عقاب سه پر
برد به سوی حسود تو از اجل پیغام
اگر چو ماهی در بحر خون گریزد خصم
ز سهم شست تو به روی زره شود چون دام
به خوان معرکه از خون و شخص بدخواهت
به وحش و طیر رسد تا ابد شراب و طعام
براق برق مسیرت چو از سپهر گذشت
نشان نعل سم اوست هیأت اجرام
چو عقدهٔ ذنب او ز جو زهر زده‌اند
… این مصرع خالی در اصل ………….. ام
ز حد چین‌اش اگر در سحر برانگیزند
چو آفتاب رسد نیمروز را از شام
به نور گرفتی چو مهر عالم را
چه حاجت است که شمشیر برکشی ز نیام
همه عظام سلف سر ز خاک بردارند
نسیم خُلق تو گر بشنود رمیم عظام
جهان پناها تصدیع بنده مخصوص
بر آستان تو خاص است از عنایت عام
به حال بنده فتوریست حالیا خواهم
که همچو نظم من از لطف تو رسد به نظام
علو شعر من از یُمن نام عالی تست
نه از تکلف تجنیس و زینت ایهام
همیشه تا فلک مستدیر و شام و سحر
به شکل دایره گردد میان نور و ظلام
شب زمانه ز رایت منیر باد چو روز
به زیر زین مراد تو ابلق ایام
تو از مکارم اخلاق حافظِ ناصر
معین و ناصر تو ذوالجلال و الاکرام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سحر ز خون شب بریخت می در جام
بر آور از افق ساغر آفتاب مدام
هوش مصنوعی: صبح با خون شب رنگین شد و شراب در جام ریخت. از افق، آفتاب همیشه روشن، ساغر را به دست آورد.
می‌ای که زهره به چرخ آرد از نشاط و طرب
هنوز پیش نیاوره شمه‌ای به مشام
هوش مصنوعی: ای می که به خاطر شوردلانه‌ات، زهره (ستاره) در آسمان به شادی و سرور می‌رقصد، هنوز بوی خوشی از تو به مشامم نرسیده است.
می‌ای که لعل شود مغز استخوان حریف
هنوز از دهن جام زر نرفته به کام
هوش مصنوعی: جامی که پر از شراب است، آنقدر قوی و خوشمزه است که حتی در حین نوشیدن، می‌تواند بر روی حریف تأثیر بگذارد و او را تحت تأثیر قرار دهد. این نشان می‌دهد که لذت و زیبایی شراب می‌تواند عمیق و جان‌سوز باشد، حتی اگر حریف هنوز از این لذت بهره‌مند نشده باشد.
بساز بزم و بزن بربط و بیاور منقل
بسوز عود و بنه شکر و بیاور جام
هوش مصنوعی: جشن و مهمانی برپا کن، ساز بزن و وسایل شادی را آماده کن. بخورید و بنوشید و خوش بگذرانید.
اگر ز بخت جوان در برت رفیقی هست
ز پیر چنگ طلب کن حریف و رسم مقام
هوش مصنوعی: اگر در زندگی‌ات دوست جوانی داری، از یک فرد با تجربه و پیرتر کمک بگیر تا همدم و یار خوبی برایت باشد و اصول و آداب جایگاه را بیاموزی.
به سخت روئی دف بین که در کف مطرب
تپانچه می‌خورد و کم نمی‌کند ابرام
هوش مصنوعی: با جدیت و سخت‌کوشی به کار خود ادامه بده، چراکه مانند مضراب‌هایی که در دستان نوازنده می‌رقصند، باید در مواجهه با مشکلات نیز تسلیم نشوید و از تلاش دست برندارید.
درون کشتی زرین جام بحر عقیق
ملیح شکلی، ملاح اوست سیم اندام
هوش مصنوعی: درون کشتی زیبا که به مانند طلا می‌درخشد، جامی از دریا و سنگی خوش‌طرح وجود دارد و ناخدای این کشتی شخصی است با اندامی همچون نقره.
برو به کعبه دیر از برای زمزم خم
مجو صفا به جز از محرمان بیت حرام
هوش مصنوعی: به کعبه برو و برای نوشیدن آب زمزم، به دنبال صفا نرو، مگر برای کسانی که به رازهای خانه خدا آگاهند.
چنان بریز ز مستی تو درد بر سر درد
که هیچ نوع ندانی حلال را ز حرام
هوش مصنوعی: باید آن‌قدر در غم و اندوه غرق شوی که توان تشخیص حلال از حرام را نداشته باشی.
ز ساقیان سقاهُم بنوش جام طهور
به یاد مفخر آفاق و افتخار انام
هوش مصنوعی: از ساقی‌ها بخواه تا به ما جامی ز شراب پاک بدهند، به یاد بزرگانی که در تاریخ افتخارآفرین بودند و باعث سربلندی انسان‌ها شدند.
خدایگان سلاطین دور اسکندر
که آسمان جلال است و آفتاب کرام
هوش مصنوعی: خدای بزرگ سلاطین در دوران اسکندر، که آسمان نماد عظمت و خورشید نشانه کرامت است.
ز حل محلِ قدر اقتدارِ عادل دل
قمر مقارنهٔ یم یمینِ نامیِ نام
هوش مصنوعی: این بیت به تصوری از قدرت و عدالت اشاره دارد که در کنار زیبایی و جاذبه قمر (ماه) قرار دارد. به نوعی، شاعر به وجود یک هماهنگی و هم‌نشینی میان دو عنصر قوی و نامدار در جهان اشاره می‌کند. این دو عنصر به نوعی مکمل یکدیگر هستند و به زیبایی و نظم طبیعی جهان اشاره دارند.
ندیده روی حدود کمال او افکار
نبرده راه رسوم جلال او اوهام
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند چهره‌ی کامل او را ببیند و افکار انسان‌ها نمی‌توانند به عظمت و جلال او دست پیدا کنند. تصورات و خیال‌ها در این زمینه ناکام‌اند.
زمین به چرخ در آمد چو عزم او جنبید
فلک زمین شد و جون حزم او گرفت آرام
هوش مصنوعی: زمین به حرکت درآمد و به دور خود می‌چرخد، هنگامی که اراده و تصمیم آن قوی شود. آسمان هم تحت تأثیر قرار می‌گیرد و زمین به آرامش می‌رسد زمانی که تدبیر و احتیاط در کار باشد.
اگر چه توسن تند است کرّهٔ گردون
به زیر ران مرادش خمول گردد و رام
هوش مصنوعی: هرچند که اسب تند و تیزی در حرکت است، اما آنچه بر روی آن سوار است، یعنی زندگی و سرنوشت، ممکن است آرام و بی‌تحرک باقی بماند.
به خنگ چرخ اگر زین چو ماه بر بندد
شه نجوم ببوسد رکاب او چو غلام
هوش مصنوعی: اگر چرخ فلک، همانند زین بر اسب، بر سینه‌ی ماه قرار بگیرد، آن‌گاه ستاره‌ها همچون غلامی به رکاب او بوسه خواهند زد.
به پیش دست و دلش جود کان و بخشش بحر
چو ذره است ز مهر و چو قطره‌ای ز غمام
هوش مصنوعی: او با دست و دل مهمان‌نواز است، بخشش او بی‌نهایت مانند دریاست. محبتش به اندازه یک ذره و بزرگی‌اش چون باران است.
در اشتباه فتاده است عقل کل صد بار
که صدر سدره کدام است و سُدّهٔ تو کدام
هوش مصنوعی: عقل کل در اشتباه است و بارها سرگردان شده که کدام مقام بالاتر است و کدام سطح و جایگاه تو محسوب می‌شود.
زهی عظیم وجودی که آسمان پیش‌ات
قیام کرد به تعظیم تا به روز قیام
هوش مصنوعی: وجود تو آن‌قدر بزرگ و با عظمت است که آسمان به خاطر احترام به تو زانو زده و در روز قیامت نیز این احترام ادامه دارد.
دقیقه‌ای که قضا را نهفته با قدر است
به دقت نظرش رفع کرده‌ای ابهام
هوش مصنوعی: لحظه‌ای که سرنوشت با تقدیر در ارتباط است، با دقت و تأمل می‌توانی ابهامات را برطرف کنی.
چنان به دور تو طبع زمانه آسوده است
که نیست بامی و گل زحمت خمار و زکام
هوش مصنوعی: به گونه‌ای است که اطراف تو حال و هوای خوشی حاکم است، به طوری که نه نگرانی‌ای هست و نه زحمتی برای دل‌نگرانی و بیماری.
چنان عدالت تو کام هر ضعیف دهد
که شیرِ شیر خورد سیر آهوی آکام
هوش مصنوعی: عدالت تو به قدری کامل و فراگیر است که مانند شیر که بعد از سیر شدن می‌تواند به راحتی آهو را نیز سیر کند، حتی ضعیف‌ترین افراد نیز از آن بهره‌مند می‌شوند.
در آن زمان که زمین گردد آسمان از گرد
ز درع و خوود بود خاک چرخ مینا فام
هوش مصنوعی: زمانی که زمین به آسمان تبدیل شود و غبار از زره و خود بدن انسان برگردد، خاکی که به رنگ آبی و زرد است مانند چرخ می‌شود.
چو رأی حرب کند اژدهای رایت او
حسود را دل و زهره فرو چکد ز مسام
هوش مصنوعی: وقتی که جنگ توسط اژدهای پرچم‌دار رهبری شود، دل و شهامت حسودان به شدت می‌ترسد و از آن‌ها ترس و ناامیدی سرازیر می‌شود.
نعوذ بالله از آن آب رنگ آتش فعل
به بحر دست تو همچو نهنک خون آشام
هوش مصنوعی: با کمال احترام از آن ایستایی و بی‌محلی به آتش و حرارت، به دریا و عمق وجود تو که مانند نهنگی خطرناک و شکارچی است، پناه می‌بریم.
ز آشیان کمانت پرد عقاب سه پر
برد به سوی حسود تو از اجل پیغام
هوش مصنوعی: از لانه‌ات تیر کمان به پرواز درآمد و عقاب سه پر را به سوی حسود تو فرستاد تا پیغامی از طرف سرنوشت بیاورد.
اگر چو ماهی در بحر خون گریزد خصم
ز سهم شست تو به روی زره شود چون دام
هوش مصنوعی: اگر مانند ماهی که در دریا شنا می‌کند از خون بگریزد، دشمن از ضربه‌های تو چنان بر روی زره‌اش خواهد افتاد که مانند دام در دام بیفتد.
به خوان معرکه از خون و شخص بدخواهت
به وحش و طیر رسد تا ابد شراب و طعام
هوش مصنوعی: در این دنیا، در میدانی که نبرد و دشمنی وجود دارد، به کسانی که بدخواهی می‌کنند، در نهایت فقط خون و درد می‌رسد و سعادتمندانی که در این موقعیت‌ها به خوبی عمل کنند، از نعمت‌های جاودانه‌ای چون شراب و غذا برخوردار خواهند شد.
براق برق مسیرت چو از سپهر گذشت
نشان نعل سم اوست هیأت اجرام
هوش مصنوعی: براق، که وسیله سفر توست، وقتی از آسمان عبور می‌کند، علامت نعل سم او نمایانگر شکل اجرام آسمانی است.
چو عقدهٔ ذنب او ز جو زهر زده‌اند
… این مصرع خالی در اصل ………….. ام
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی مشکل یا گره‌ای در شرایط او به وجود آمده، علت آن به نوعی به سمّ و زهر موجود در محیط مربوط می‌شود. در واقع، ممکن است به اشاره به تأثیرات منفی یا خطرها اشاره داشته باشد که به او آسیب زده‌اند.
ز حد چین‌اش اگر در سحر برانگیزند
چو آفتاب رسد نیمروز را از شام
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و دلربایی او را در سحرگاه بیدار کنند، به مانند آفتابی می‌درخشد که در نیمروز از سمت شام طلوع می‌کند.
به نور گرفتی چو مهر عالم را
چه حاجت است که شمشیر برکشی ز نیام
هوش مصنوعی: وقتی که با نور و روشنایی مانند خورشید، دنیا را روشن کرده‌ای، دیگر چه نیازی به کشیدن شمشیر از نیام است؟
همه عظام سلف سر ز خاک بردارند
نسیم خُلق تو گر بشنود رمیم عظام
هوش مصنوعی: همه اجداد و نیاکان سلف، اگر نسیم خوش خلق تو را بشنوند، از زیر خاک برخواهند خاست.
جهان پناها تصدیع بنده مخصوص
بر آستان تو خاص است از عنایت عام
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر لطف و رحمت عمومی تو، مکان امن و پناهگاهی برای بنده خاص تو است.
به حال بنده فتوریست حالیا خواهم
که همچو نظم من از لطف تو رسد به نظام
هوش مصنوعی: من حالا می‌خواهم که حالت من در عشق، با محبت تو به یک نظم منظم تبدیل شود.
علو شعر من از یُمن نام عالی تست
نه از تکلف تجنیس و زینت ایهام
هوش مصنوعی: شعر من به خاطر نام بزرگ و محترم تو ارزشمند شده است، نه به خاطر تظاهر به زیبایی و زینت‌های مصنوعی.
همیشه تا فلک مستدیر و شام و سحر
به شکل دایره گردد میان نور و ظلام
هوش مصنوعی: همیشه در آسمان، صبح و شب به صورت دایره‌ای شکل درمی‌آید که میان نور و تاریکی قرار دارد.
شب زمانه ز رایت منیر باد چو روز
به زیر زین مراد تو ابلق ایام
هوش مصنوعی: شب به دلیل روشنی ستاره‌ها شبیه روز می‌شود و در این زمان، آرزوی تو با زیبایی به نمایش درمی‌آید.
تو از مکارم اخلاق حافظِ ناصر
معین و ناصر تو ذوالجلال و الاکرام
هوش مصنوعی: تو دارای بهترین ویژگی‌های اخلاقی هستی و حافظ و نگهبان نیکویی‌های خود هستی. تو الهام‌بخش و صاحب مقام والایی هستی.