گنجور

شمارهٔ ۴۶ - در مدح غیاث‌الدین خواجه شیخ

به توفیق یزدان و یاری طالع
گزیدم سفر از دیار و مواضع
شبی از طلوع سحر دور مانده
کواکب بر آورده سر از مطالع
یکی در مسیر و دگر در تحیر
یکی مستقیم و دگر گشته راجع
ثوابت فروزان بر ایوان ثامن
چراغ زحل تیره بر بام سابع
طلب کردم از نور انجم هدایت
چو اصحاب بدعت ز اهل شرایع
شبی تیره مانند کفر و ضلالت
رهی راست در پیش و چون شرع شارع
وداع وطن‌گاه مألوف کردم
به جانم رسید از وداعش ودایع
همی‌ریخت از چشم من سیل سایل
همی‌جَست از آه من برق لامع
نه یک کس گیرد به جز اشک دامن
نه یک تن که آید به جز ضعف مانع
مرا تکیه‌گه بر سنام نجیبی
تو گفتی عطارد شد از اوج طالع
بیابان نوردی، اقالیم گردی
به هنگام سرعت چو اعصار سارع
به شب خاستن همچو اقطاب قائم
به برگ گیاهی چو ابدال قانع
چنان در نظر منحنی شکل هودج
که در پیش بت برهمن گشته راکع
پریچهرگان در زوایای محمل
چو خلوت نشینان به کنج صوامع
چو مه هر کسی را به هر برج مقصد
مرا سایهٔ شمس برجیس طالع
غیاث دول، غوث دین، شیخ ملت
که اوضاع لطف و کرم راست واضع
پناه ملک، خواجه شیخ آنکه حکمش
چو تیغ است بر فرق بدخواه طالع
به شمشیر لا از پی فتح الاّ
چو شیر خدا ما سوی راست قامع
خلف بهتر از وی نبامد سلف را
که چون شافعی امتان راست شافع
چو گرمی بازار اقبال او دید
سعادت ورا مشتری گشت و تابع
اگر قطرهٔ ابر لطفش ببارد
مضیق دل کان شود بحر واسع
وگر آتش قهر او را ببیند
شود آهن از بیم چون آب مایع
کفش بیت معمور را بوده عامر
درش سقف مرفوع را گشته رافع
زهی رفته صیت تو چون صور محشر
مقیمان آفاق را در مسامع
وجود تو در عرصهٔ ربع مسکون
بمانند خورشید بر چرخ رابع
وگر انعام عام تو گیرند
ز هم بگسلد عقده‌های اصابع
منور ز رأی تو جرم کواکب
لطیف از مزاج تو جسم طبایع
معطر ز عود سعودت محافل
منور ز شمع حضورت مجامع
قضا از قدر هر چه دارد نهفته
شود از ضمیر منیر تو شارع
گل مکرمت در ریاض زمانه
بود از نهال وجود تو طالع
حمل را به گردون برد بهر طعمه
مگس‌وار از خوان تو نسر واقع
در آفاق شد همچو خورشید روشن
که قدر تو متبوع و چرح است تابع
ز تاب تو هر گه که آمد گشائی
روان کرد بی‌وقفه جر منافع
چو من ینفع الناس خیر الاُناس است
تو خیر الاُناسی بخیرالمنافع
بلاهای آخر زمان را به عالم
به جز همت عالیت نیست دافع
ز نظمت که سلک جهان را نظام است
پر از درّ و گوهر شود سمع سامع
چو قرآن مقالات تو در فصاحت
کمالات مجموع را گشته جامع
مقدم ز سحر است و اقرب به معجز
سخنهای مصنوع تو از صانع
به معنی و صورت بدیع‌الجمالست
بیان معانی تو در بدایع
کسی را که دارد ز فکر تو دوری
خیالیست باطل، حیاتیست ضایع
همی تا بر این دشت خضرای گردون
بعینه غزاله غزالیست راتع
غزل خوان ایوان تو باد زُهره
سماع تو چون دور گردون تاسع
دعای تو ناصر بگوید به مقطع
که خوشتر ازین نیست حُسن مقاطع

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به توفیق یزدان و یاری طالع
گزیدم سفر از دیار و مواضع
هوش مصنوعی: با کمک و حمایت خداوند و شانس خوب، تصمیم گرفتم سفر کنم و از دیار و مکان های خود خارج شوم.
شبی از طلوع سحر دور مانده
کواکب بر آورده سر از مطالع
هوش مصنوعی: شبی که از طلوع صبح فاصله دارد، ستاره‌ها سر خود را از مطالعه بیرون آورده‌اند.
یکی در مسیر و دگر در تحیر
یکی مستقیم و دگر گشته راجع
هوش مصنوعی: یکی در مسیر درست قدم می‌زند و به هدفش نزدیک می‌شود، در حالی که دیگری در بلاتکلیفی و سردرگمی گرفتار است. یکی به راحتی به جلو می‌رود و دیگری مرتب تحت تأثیر خودش به عقب برمی‌گردد.
ثوابت فروزان بر ایوان ثامن
چراغ زحل تیره بر بام سابع
هوش مصنوعی: ستاره‌های درخشان در آسمان، مانند چراغی در خانه‌ای بزرگ، در حالی که سیاره زحل در بالای آسمان، کم‌نور و تیره به نظر می‌رسد.
طلب کردم از نور انجم هدایت
چو اصحاب بدعت ز اهل شرایع
هوش مصنوعی: در خواستم که از نور ستاره‌ها راهنمایی بگیرم، مانند کسانی که در دین و شریعت دچار انحراف شده‌اند.
شبی تیره مانند کفر و ضلالت
رهی راست در پیش و چون شرع شارع
هوش مصنوعی: در شبی تاریک و ناشناخته مانند کفر و گمراهی، راه مستقیمی در پیش است که مانند قوانین و اصول دین درست و واضح می‌باشد.
وداع وطن‌گاه مألوف کردم
به جانم رسید از وداعش ودایع
هوش مصنوعی: وداع با میهن آشنا را به گونه‌ای رقم زدم که در عمق جانم تأثیر گذاشت و این وداع برایم مانند امانتی گرانبها شد.
همی‌ریخت از چشم من سیل سایل
همی‌جَست از آه من برق لامع
هوش مصنوعی: اشک‌های من مانند سیلابی جاری بود و از احساسات عمیق من، نوری درخشنده و خیره کننده به وجود می‌آمد.
نه یک کس گیرد به جز اشک دامن
نه یک تن که آید به جز ضعف مانع
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز اشک و اندوه به کمک نمی‌آید و هیچ‌کس جز ضعف و ناتوانی مانع را برطرف نمی‌کند.
مرا تکیه‌گه بر سنام نجیبی
تو گفتی عطارد شد از اوج طالع
هوش مصنوعی: مجموعه‌ای از اعتماد و تکیه‌گاه من به مقام والای توست که باعث شد به اوج خود برسم.
بیابان نوردی، اقالیم گردی
به هنگام سرعت چو اعصار سارع
هوش مصنوعی: در بیابان‌نوردی و سفر به مناطق مختلف، وقتی با سرعت حرکت می‌کنیم، زمان به سرعت می‌گذرد و حس می‌شود که به اعصار گذشته نزدیک می‌شویم.
به شب خاستن همچو اقطاب قائم
به برگ گیاهی چو ابدال قانع
هوش مصنوعی: شب را آغاز کردن مانند ستاره‌های قطب، به مانند ورقی از یک گیاه که به حالتی قانع و راضی قرار دارد.
چنان در نظر منحنی شکل هودج
که در پیش بت برهمن گشته راکع
هوش مصنوعی: آن‌چنان که در منظر، شکل منحنی هودج جلوه‌گر می‌شود، همچون آنکه در برابر بت برهمن، سر به زیر و تسلیم می‌باشد.
پریچهرگان در زوایای محمل
چو خلوت نشینان به کنج صوامع
هوش مصنوعی: زیباچهرگان در گوشه‌های محمل مانند افرادی آرام و گوشه‌نشین در مکان‌های خاص به تماشای دنیا نشسته‌اند.
چو مه هر کسی را به هر برج مقصد
مرا سایهٔ شمس برجیس طالع
هوش مصنوعی: مثل ماه، هر کسی به نوبه خود در جستجوی هدفش است، اما مقصد من، سایهٔ خورشید برجیس است که به من خوشبینی و شانس می‌دهد.
غیاث دول، غوث دین، شیخ ملت
که اوضاع لطف و کرم راست واضع
هوش مصنوعی: این بیت به شخصی اشاره دارد که در جامعه‌ای به عنوان نجات‌دهنده و سرپرست دین شناخته می‌شود. او با مهربانی و لطف خود به مردم کمک می‌کند و وضعیت دشوار آنها را بهبود می‌بخشد. این فرد به عنوان یک پیشوای معنوی و اجتماعی شناخته می‌شود که نقش مهمی در راهنمایی و حمایت از جامعه دارد.
پناه ملک، خواجه شیخ آنکه حکمش
چو تیغ است بر فرق بدخواه طالع
هوش مصنوعی: پناه من از خدا و فرشتگان، آن خواجه شیخ است که دستوراتش مانند تیغی است که بر سر بداندیشان فرود می‌آید.
به شمشیر لا از پی فتح الاّ
چو شیر خدا ما سوی راست قامع
هوش مصنوعی: با شمشیر نمی‌توان به دنبال پیروزی بود، مگر اینکه مانند شیر خدا با اعتماد به نفس و قدرت قدم برداریم. دیگران نیز در این راه باید راست بایستند و استوار باشند.
خلف بهتر از وی نبامد سلف را
که چون شافعی امتان راست شافع
هوش مصنوعی: هیچ کس از نسل‌های آینده نمی‌تواند به خوبی او باشد، زیرا من شافعی هستم و شفیع امتم.
چو گرمی بازار اقبال او دید
سعادت ورا مشتری گشت و تابع
هوش مصنوعی: زمانی که او رونق و شوقی در زندگی‌اش مشاهده کرد، خوشبختی‌اش باعث شد تا دیگران به او توجه کنند و از او پیروی کنند.
اگر قطرهٔ ابر لطفش ببارد
مضیق دل کان شود بحر واسع
هوش مصنوعی: اگر بارش محبت همچون قطره‌ای از ابر باشد، دل تنگ و محدود انسان به دریا و وسعت تبدیل می‌شود.
وگر آتش قهر او را ببیند
شود آهن از بیم چون آب مایع
هوش مصنوعی: اگر آتش خشم او را ببیند، آهن به خاطر ترس از او مانند آب نرم و مایع می‌شود.
کفش بیت معمور را بوده عامر
درش سقف مرفوع را گشته رافع
هوش مصنوعی: کفش کسی که در خانه‌ای آباد زندگی می‌کند، به خانه‌ای دیگر رفته و در آنجا سقفی بلندتر و زیباتر را مشاهده کرده است.
زهی رفته صیت تو چون صور محشر
مقیمان آفاق را در مسامع
هوش مصنوعی: خوشا که نام و آوازه تو مانند روز قیامت در گوش جهانیان جاودانه است و همه در مورد آن صحبت می‌کنند.
وجود تو در عرصهٔ ربع مسکون
بمانند خورشید بر چرخ رابع
هوش مصنوعی: حضور تو در این جهان مانند تابش خورشید در آسمان است.
وگر انعام عام تو گیرند
ز هم بگسلد عقده‌های اصابع
هوش مصنوعی: اگر نعمت‌های عمومی تو از هم جدا شوند، مشکلات و سختی‌ها مانند گره‌هایی که در انگشت‌ها به وجود آمده، باز خواهند شد.
منور ز رأی تو جرم کواکب
لطیف از مزاج تو جسم طبایع
هوش مصنوعی: این عبارت به خوبی بیان می‌کند که روشنایی و روشنی ناشی از اندیشه تو باعث می‌شود که ویژگی‌های لطیف و ظریف جهان مانند ستاره‌ها و جسم‌های طبیعی خود را نشان دهند. به نوعی می‌توان گفت که فکر و ایده‌های تو تأثیر مثبتی بر همه چیز دارد و زیبایی‌ها را بیشتر نمایان می‌کند.
معطر ز عود سعودت محافل
منور ز شمع حضورت مجامع
هوش مصنوعی: محافل من با عطر دل انگیز عود تو خوشبو می‌شود و مجامع ما به خاطر حضور نورانی تو روشن و پرنور است.
قضا از قدر هر چه دارد نهفته
شود از ضمیر منیر تو شارع
هوش مصنوعی: سرنوشت یا تقدیر هر چه که در دل دارد، از ذهن و وجود روشن تو پنهان می‌ماند.
گل مکرمت در ریاض زمانه
بود از نهال وجود تو طالع
هوش مصنوعی: گل مکرمت در باغ زمانه به خاطر وجود تو شکوفا شده است.
حمل را به گردون برد بهر طعمه
مگس‌وار از خوان تو نسر واقع
هوش مصنوعی: بار سنگینی را به آسمان بردند تا مثل مگسی از سفره تو تغذیه کند و برگردد.
در آفاق شد همچو خورشید روشن
که قدر تو متبوع و چرح است تابع
هوش مصنوعی: در جهان، مانند خورشید درخشان شده‌ای، که ارزش و مقام تو در جایگاهی خاص است و همه چیز به تو وابسته است.
ز تاب تو هر گه که آمد گشائی
روان کرد بی‌وقفه جر منافع
هوش مصنوعی: هر بار که تو به من نگاهی می‌کنی، بر اثر زیبایی و جذابیتت، روح من سرشار از شوق و نشاط می‌شود و این حس هرگز آرام نمی‌گیرد.
چو من ینفع الناس خیر الاُناس است
تو خیر الاُناسی بخیرالمنافع
هوش مصنوعی: هر که به مردم نفع برساند، بهترین مردم است و تو بهترین انسان‌ها هستی که به دیگران سود می‌رسانی.
بلاهای آخر زمان را به عالم
به جز همت عالیت نیست دافع
هوش مصنوعی: مشکلات و مصیبت‌های پایان زمان تنها با تلاش و اراده تو قابل حل و دفع هستند.
ز نظمت که سلک جهان را نظام است
پر از درّ و گوهر شود سمع سامع
هوش مصنوعی: از نظم و ترتیب که جهان را سامان می‌بخشد، مانند مروارید و گوهر، گوش شنونده پر می‌شود.
چو قرآن مقالات تو در فصاحت
کمالات مجموع را گشته جامع
هوش مصنوعی: مثل قرآن، نوشته‌های تو در فصاحت و بلاغت به کمال رسیده و تمام ویژگی‌های مورد نیاز را در خود جمع کرده است.
مقدم ز سحر است و اقرب به معجز
سخنهای مصنوع تو از صانع
هوش مصنوعی: صبح نزدیک است و به معجزه‌ها برتری دارد، زیرا سخنان ساخته شده تو از دست خالق سرچشمه می‌گیرد.
به معنی و صورت بدیع‌الجمالست
بیان معانی تو در بدایع
هوش مصنوعی: معانی زیبای تو به گونه‌ای شگفت‌انگیز و دلربا بیان شده‌اند.
کسی را که دارد ز فکر تو دوری
خیالیست باطل، حیاتیست ضایع
هوش مصنوعی: کسی که از فکر تو دور است، در واقع خیالی بیهوده و زندگی‌ای نابود شده دارد.
همی تا بر این دشت خضرای گردون
بعینه غزاله غزالیست راتع
هوش مصنوعی: در این دشت سبز آسمان، موجودی همچون غزال زیبا و ظریف وجود دارد.
غزل خوان ایوان تو باد زُهره
سماع تو چون دور گردون تاسع
هوش مصنوعی: غزل‌خوانی کن در ایوان تو، صدای خوش تو به اندازه دوری زمین تا آسمان تأثیرگذار است.
دعای تو ناصر بگوید به مقطع
که خوشتر ازین نیست حُسن مقاطع
هوش مصنوعی: دعای تو در پایان کار، نشان‌دهنده خوبی و زیبایی‌اش است که چیزی بهتر از این نمی‌تواند وجود داشته باشد.