گنجور

شمارهٔ ۳۰ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه

به دل رسید بشارت که دلستان آمد
چو مه به منزل و چون گل به بوستان آمد
فراز خنگ فلک آفتاب قلعه نشین
کشید تیغ و بر آفاق کامران آمد
همین که دیدمش از دور، همچو جان عزیز
نداشت طاقت دوری تنم به جان آمد
خدنگ غمزه که جست از کمان ابرویش
دلم نشانهٔ او بود، بر نشان آمد
به پیش سرو روانش چو نارون شد سرو
بسی شکست که بر سرو ناروان آمد
چو آفتاب بسوزد ز تاب عالم را
مگر به سایهٔ عدل خدایگان آمد
چزاغ چشم سلاطین جلال دین هوشنگ
که شمع دودهٔ دارا و اردوان آمد
گرفت همچو منوچهر تخت شروان را
به گلستان شماخی چو اخستان آمد
از آن زمان که به پایش رکاب سر بنهاد
عزیمتش چو صبا مطلق العنان آمد
طواف کل طوایف بگرد سُدهٔ اوست
که چون حریم حرم مهبط امان آمد
ز گوهرست که برهان قاطع تیغش
برهنه در صف هیجا به امتخان آمد
شکست فرق عدو را به گرز خودشکن
که حملهٔ سبک این بر آن گران آمد
چنان ضعیف شد آئین ظلم از عدلش
که گرگ در رمه با قوت شبان آمد
به عهد معدلتش باد در کمند افتاد
به دور دولت او زور بر کمان آمد
ایا شهی که گل عدل و سوسن دانش
ز باغ دولت تو تازه در جهان آمد
گلی ز غنچهٔ پیکان تو شکفت در رزم
که بار و برگ بر او شاخ ارغوان آمد
مهی ز پرتو جام شما نمود به بزم
که خون قلب اسد در دلش روان آمد
میان خیل تو هرکس که نیست چون مرکز
چو خط ز دایرهٔ امن بر کران آمد
مخالف تو که سر می‌کشید همچو علم
کرانه کرد و تیغ تو در میان آمد
جزای آنکه چو موی از تو روی برتابد
چو زلف بر رخ پرچم سرستان آمد
به راستان که از این در کسی که جست چو باد
چو پرده روی مذلت بر آستان آمد
گل است آنکه به عهد شما دراند جیب
نی است آنکه به دور تو در فغان آمد
سمند تو که فلک را نمی‌خرد به جوی
جوش ز سنبله و که ز کهکشان آمد
شها به گلشن مدحت هزار دستان شد
ضمیر بنده و در دهر دلستان آمد
بسی جواهر منظوم کلک ناصر را
چو تیغ خسرو منصور بر زبان آمد
اگر به سمع قبولش در آوری چون دُر
چو حلقه بر در امید می‌توان آمد
همیشه تا به حساب نجوم در اجرام
گهی مقارنه رفت و گهی قران آمد
قرین بخت تو بادا سعادت دو جهان
که اقتران تو با عمر جاودان آمد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دل رسید بشارت که دلستان آمد
چو مه به منزل و چون گل به بوستان آمد
هوش مصنوعی: خبر خوشی به دل رسید که محبوبم مانند ماه به خانه‌ام آمد و مانند گل به باغ گلستان آمده است.
فراز خنگ فلک آفتاب قلعه نشین
کشید تیغ و بر آفاق کامران آمد
هوش مصنوعی: خورشید از بالای آسمان مانند یک جنگجو بیرون آمد و بر سراسر زمین روشنایی و خوشبختی پخش کرد.
همین که دیدمش از دور، همچو جان عزیز
نداشت طاقت دوری تنم به جان آمد
هوش مصنوعی: وقتی او را از دور دیدم، دیگر نتوانستم دوری او را تحمل کنم و احساس کردم که جانم در خطر است.
خدنگ غمزه که جست از کمان ابرویش
دلم نشانهٔ او بود، بر نشان آمد
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی چشمان او مانند تیرکی است که از کمان ابروهایش رها می‌شود و دل من هدف آن شده است.
به پیش سرو روانش چو نارون شد سرو
بسی شکست که بر سرو ناروان آمد
هوش مصنوعی: وقتی که سایه‌ی درخت سرو بر زمین افتاد و از بالای سرش گذشت، دیگر سرسبزی و زیبایی خود را از دست داد و به زمین افتاد.
چو آفتاب بسوزد ز تاب عالم را
مگر به سایهٔ عدل خدایگان آمد
هوش مصنوعی: وقتی که آفتاب درخشان و سوزان باشد و جهان را تحت تأثیر قرار دهد، تنها با سایهٔ درست و عادلانهٔ خداوند می‌توان از آن شدت گرما و تابش در امان ماند.
چزاغ چشم سلاطین جلال دین هوشنگ
که شمع دودهٔ دارا و اردوان آمد
هوش مصنوعی: چشم سلاطین با جلال و زیبایی دین هوشنگ مانند چراغ درخشان است، در حالی که دارا و اردوان تنها شمعی با دود و ناپایداری هستند.
گرفت همچو منوچهر تخت شروان را
به گلستان شماخی چو اخستان آمد
هوش مصنوعی: مانند منوچهر، تخت شروان را به گلستان شماخی گرفت، مانند اخستان که آمد.
از آن زمان که به پایش رکاب سر بنهاد
عزیمتش چو صبا مطلق العنان آمد
هوش مصنوعی: از وقتی که او پا بر رکاب گذاشت و سفرش را شروع کرد، مانند نسیمی آزاد و بی‌قید و شرط به راه افتاد.
طواف کل طوایف بگرد سُدهٔ اوست
که چون حریم حرم مهبط امان آمد
هوش مصنوعی: بگرد همه گروه‌ها و طوایف او را، چون که مانند حریم حرم، مکانی است امن و مطمئن.
ز گوهرست که برهان قاطع تیغش
برهنه در صف هیجا به امتخان آمد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همچون جواهر، تیغی قاطع و بی‌نقص در موقعیت‌های سخت و خطرناک از خود دفاع می‌کند و می‌تواند در شرایط دشوار امتحان خود را پس بدهد.
شکست فرق عدو را به گرز خودشکن
که حملهٔ سبک این بر آن گران آمد
هوش مصنوعی: با قدرت و شدتی که به کار گرفته شده، دشمن را به زانو درمی‌آوریم؛ زیرا حملات ضعیف ما بر او تأثیر سنگینی خواهد داشت.
چنان ضعیف شد آئین ظلم از عدلش
که گرگ در رمه با قوت شبان آمد
هوش مصنوعی: ظلم آنچنان تضعیف شده است که حتی گرگ‌ها هم با شجاعت وارد گله می‌شوند، گویا که شبان قدرتی برای دفاع ندارد.
به عهد معدلتش باد در کمند افتاد
به دور دولت او زور بر کمان آمد
هوش مصنوعی: به خاطر انصاف و عدالتش در دام افتاد و به دور از قدرتش، فشار و زور بر کمان وارد شد.
ایا شهی که گل عدل و سوسن دانش
ز باغ دولت تو تازه در جهان آمد
هوش مصنوعی: آیا تو پادشاهی هستی که با حکمروایی‌ات، عدالت و علم مانند گل‌های زیبا در باغ خوشبختی در دنیا شکوفا شده‌اند؟
گلی ز غنچهٔ پیکان تو شکفت در رزم
که بار و برگ بر او شاخ ارغوان آمد
هوش مصنوعی: یک گل از غنچهٔ تیر تو در میادین نبرد شکفته شد که بر روی آن، شاخه‌های ارغوانی به بار نشست.
مهی ز پرتو جام شما نمود به بزم
که خون قلب اسد در دلش روان آمد
هوش مصنوعی: در میهمانی، ماهی که نور خود را از جام شما می‌گرفت، نمایان شد و خون قلب شیر در دل او جاری گردید.
میان خیل تو هرکس که نیست چون مرکز
چو خط ز دایرهٔ امن بر کران آمد
هوش مصنوعی: در میان جمعیت تو، هر کسی که شبیه تو نیست، مانند خطی است که از دایرهٔ امن خارج شده و به لبه می‌رسد.
مخالف تو که سر می‌کشید همچو علم
کرانه کرد و تیغ تو در میان آمد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که کسی که با تو دشمنی می‌کند و سرکشی می‌کند، مانند دژی مستحکم است، اما در برابر تو و قدرت تو، به راحتی شکست می‌خورد و سرانجام تو پیروز می‌شوی.
جزای آنکه چو موی از تو روی برتابد
چو زلف بر رخ پرچم سرستان آمد
هوش مصنوعی: کسی که به راحتی از تو روی برگرداند، سزاوار این است که همچون زلف‌های پیچیده بر چهره‌ات سایه افکند.
به راستان که از این در کسی که جست چو باد
چو پرده روی مذلت بر آستان آمد
هوش مصنوعی: به راستی که از این در، کسی که مانند باد در جست‌وجوست، به راحتی و با بی‌اعتنایی به پرده‌ی حقارت وارد این مکان می‌شود.
گل است آنکه به عهد شما دراند جیب
نی است آنکه به دور تو در فغان آمد
هوش مصنوعی: گل آن چیزی است که به عهد و پیمان شما وفادار است، اما نی (ساز) آن چیزی است که از دوری شما دچار فریاد و ناله می‌شود.
سمند تو که فلک را نمی‌خرد به جوی
جوش ز سنبله و که ز کهکشان آمد
هوش مصنوعی: اسپ‌ات آن‌چنان است که آسمان را هم به خود نمی‌فروشد، چرا که ریشه‌اش به آب و دشت و کهکشان‌های دور برمی‌گردد.
شها به گلشن مدحت هزار دستان شد
ضمیر بنده و در دهر دلستان آمد
هوش مصنوعی: ای الهی، در باغ مدح تو هزاران دست به کار آمده و در دنیا دل من برای تو عاشقانه می‌تپد.
بسی جواهر منظوم کلک ناصر را
چو تیغ خسرو منصور بر زبان آمد
هوش مصنوعی: بسیاری از جواهرات زیبا و ارزشمند، مانند کلمات دلنشین و زیبا که از زبان ناصر می‌چکد، به اندازه‌ی تیغ خسرو منصور، درخشان و تاثیرگذار است.
اگر به سمع قبولش در آوری چون دُر
چو حلقه بر در امید می‌توان آمد
هوش مصنوعی: اگر به استقبال او بروی و به او توجه کنی، مانند یک مروارید ارزشمند، می‌توانی امیدوار باشی که به درون دلت راه پیدا خواهد کرد.
همیشه تا به حساب نجوم در اجرام
گهی مقارنه رفت و گهی قران آمد
هوش مصنوعی: نجوم نشان می‌دهد که اجرام آسمانی همیشه در حال تغییر موقعیت هستند و گاهی به یکدیگر نزدیک می‌شوند و گاهی هماهنگ می‌شوند.
قرین بخت تو بادا سعادت دو جهان
که اقتران تو با عمر جاودان آمد
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی خوشبختی دارم که در زندگی‌ات همواره به سعادت و خوشحالی برسی و همراهی‌ات با عمر جاودان به تو برکت دهد.