شمارهٔ ۲۹ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر
خوش است عید از آن خوشتر اینکه یار آمد
فراز خنگ فلک ماه من سوار آمد
به یاد زلف و رخش ناله کردهام شب و روز
گل مراد پس از نالهٔ زار آمد
ز لطف و نازکیاش عمر نازنین خواندم
بدان دلیل که چون عمر بر گذار آمد
صبا رساند ز گرد رهش ره آوردی
به بلبلان چمن مژدهٔ بهار آمد
به یاد یار دمی روز عید را خوش دار
که موسم می نوشین خوشگوار آمد
مرا به روز جدائی رسید مژدهٔ وصل
میان موج بلا وعدهٔ کنار آمد
ز ناز سرکشد از آسمان مگر چون مهر
به سایهٔ علم سرور کبار آمد
یگانه صاحب قران عبیدالله
که ذات او اثر لطف کردگار آمد
وزیر عالم عادل که از دل دریا
کفش به وقت سخا ابر در نثار آمد
سپهر رفعت خورشید روی ثابت رأی
قمر عزیمت برجیس اقتدار آمد
پناه و پشت وزارت که ذات کامل او
به عقل عاقلهٔ ملک شهریار آمد
چه سوسنت ندانم زبان خنجر او
که در گلوی مخالف سخن گزار آمد
ز خُلق شامل او شمهای شمال گرفت
که بوی او مدد نافهٔ تتار آمد
زهی رسیده بدان پایهای که از سر دست
زبان کلک تو در ملک کامگار آمد
زهی سکندر ثانی که سد سدهٔ تو
به روز حادثه آفاق را حصار آمد
ترا به ملک زمین و زمان نباشد فخر
که چاکران تو را از زمانه عار آمد
سپهر لاف بلندی و منزلت میزد
چو قدر منزل تو دید شرمسار آمد
دقیقهای که قضا را نهفته با قدر است
به پیش رأی منیر تو آشکار آمد
ز ابر جودت دریا فتاد در لرزه
ز دست جودی تو کان به زینهار آمد
چو صفر پیش تو دینار را شماری نیست
کف کفیل ترا جود بی شمار آمد
به کارزار چو تو کار خصم کردی زار
مخالفان ترا از تو کار زار آمد
چنین که خون عدو خشک شد ز هیبت تو
دوای خشکی او تیغ آبدار آمد
چو بر کنارهٔ فرمان مثال حکم تو دید
زمانه را همه امید در کنار آمد
به عیدگاه گذر کن که نعل یکرانت
برای گوش مه عید گوشوار آمد
قدوم عید مبارک مبارکت بادا
که عید را شرف عید تو شعار آمد
عراق را چو ز طغیان آب چشم رسید
مرا ز خون جگر دجله در کنار آمد
مدایح تو ندارد نهایتی از صدق
دعا به است که هنگام اختصار آمد
همیشه تا که بود دور چرخ بی سر و پای
هماره تا کرهٔ خاک پایدار آمد
تو پایدار بمان تا بقا بود ممکن
که خصم بی سر و پایت به پای دار آمد
شمارهٔ ۲۸ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه: ماه روز افزون من چون مهر خنجر میکشدشمارهٔ ۳۰ - در مدح جلالالدین هوشنگ شاه: به دل رسید بشارت که دلستان آمد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش است عید از آن خوشتر اینکه یار آمد
فراز خنگ فلک ماه من سوار آمد
هوش مصنوعی: عید خوشحالی بسیار زیباتر است وقتی که محبوب من به همراه خود بر فراز آسمان آمد.
به یاد زلف و رخش ناله کردهام شب و روز
گل مراد پس از نالهٔ زار آمد
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و چهرهات در شب و روز ناله و زاری کردهام و سرانجام، آرزوی دلخواهم پس از این نالهها برآورده شده است.
ز لطف و نازکیاش عمر نازنین خواندم
بدان دلیل که چون عمر بر گذار آمد
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و ظرافت او، عمر عزیزم را چنین نامیدم، زیرا زمانی که عمر به پایان رسید...
صبا رساند ز گرد رهش ره آوردی
به بلبلان چمن مژدهٔ بهار آمد
هوش مصنوعی: نسیم بهاری خبر خوشی را به بلبلان باغ رساند که بهار آمده است و همه چیز در حال شکوفایی است.
به یاد یار دمی روز عید را خوش دار
که موسم می نوشین خوشگوار آمد
هوش مصنوعی: به یاد محبوب، روز عید را با شادی و سرور جشن بگیر که زمان نوشیدن شراب خوشگوار فرا رسیده است.
مرا به روز جدائی رسید مژدهٔ وصل
میان موج بلا وعدهٔ کنار آمد
هوش مصنوعی: در روز جدایی، خوشحالی ملاقات را در میان مشکلات و سختیها احساس میکنم که وعده سرانجام به ساحل آرامش میرسد.
ز ناز سرکشد از آسمان مگر چون مهر
به سایهٔ علم سرور کبار آمد
هوش مصنوعی: از لطافت و زیبایی، خورشید، همچون مهر به نور علم و دانش در دل بزرگمردان میتابد و از آسمان سر برمیافرازد.
یگانه صاحب قران عبیدالله
که ذات او اثر لطف کردگار آمد
هوش مصنوعی: عبیدالله، تنها صاحب قرآن، وجودش نشانی از رحمت و لطف پروردگار است.
وزیر عالم عادل که از دل دریا
کفش به وقت سخا ابر در نثار آمد
هوش مصنوعی: وزیر عادل و دانا که با دست خود، وقت بخشندگی مانند ابرهای بارانزا، از دل دریا، زیور و ثروت را به دیگران میبخشد.
سپهر رفعت خورشید روی ثابت رأی
قمر عزیمت برجیس اقتدار آمد
هوش مصنوعی: آسمان بلندی که خورشید در آن درخشان است، نشان دهنده قطعیت و اراده قمر است که با قدرت به سمت برج جلال حرکت میکند.
پناه و پشت وزارت که ذات کامل او
به عقل عاقلهٔ ملک شهریار آمد
هوش مصنوعی: پناه و حمایت از مقام وزارت به دلیل این است که ذات کامل او به عقل و درایت پادشاهِ شهر نزدیک شده است.
چه سوسنت ندانم زبان خنجر او
که در گلوی مخالف سخن گزار آمد
هوش مصنوعی: نمیدانم آن چه سخنانی که از زبان او به بیرون میآید، چه تاثیری دارد، اما به وضوح میبینم که مخالفانش به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
ز خُلق شامل او شمهای شمال گرفت
که بوی او مدد نافهٔ تتار آمد
هوش مصنوعی: از ویژگیهای خوب او نشانهای به مشام رسید که بوی او به مانند بوی خوش نافههای تاتار، فضا را پر کرده است.
زهی رسیده بدان پایهای که از سر دست
زبان کلک تو در ملک کامگار آمد
هوش مصنوعی: چقدر خوشحالم که به آن درجه از هنر و مهارت رسیدهای که بیکم و کاست، قدرت کلام و قلم تو در سرزمین موفقیت به ثمر نشسته است.
زهی سکندر ثانی که سد سدهٔ تو
به روز حادثه آفاق را حصار آمد
هوش مصنوعی: ای کاش سکندر دوباره ظهور کند، که در روزهای سخت و بحرانها، بتواند به عنوان یک نگهبان و حامی دنیا را در آغوش بگیرد و در برابر مشکلات از آن محافظت کند.
ترا به ملک زمین و زمان نباشد فخر
که چاکران تو را از زمانه عار آمد
هوش مصنوعی: تو نباید به سلطنت و قدرت خود در دنیا و زمان افتخار کنی، زیرا خدمتگذاران تو از این دنیا شرمنده و خجالتزدهاند.
سپهر لاف بلندی و منزلت میزد
چو قدر منزل تو دید شرمسار آمد
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر برتری و مقام تو فخر میفروخت، ولی وقتی به جایگاه تو پی برد، خجالت زده شد.
دقیقهای که قضا را نهفته با قدر است
به پیش رأی منیر تو آشکار آمد
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت با تقدیر همراه است، آن لحظه به وضوح در برابر نظر روشن و تابناک تو نمایان شد.
ز ابر جودت دریا فتاد در لرزه
ز دست جودی تو کان به زینهار آمد
هوش مصنوعی: از بزرگی و کرامت تو، دریا به لرزه درآمد و ترس از دست تو موجب شد که دریا به خود بیفتد.
چو صفر پیش تو دینار را شماری نیست
کف کفیل ترا جود بی شمار آمد
هوش مصنوعی: وقتی که تو در پیشگاه خداوند قرار داری، ارزش دینار و پولی که در دست داری، هیچاهمیتی ندارد. بزرگی و کرم الهی بسیار بیشتر و بینهایت است.
به کارزار چو تو کار خصم کردی زار
مخالفان ترا از تو کار زار آمد
هوش مصنوعی: زمانی که تو در میدان جنگ به دشمن ضربه زدی، حال مخالفان تو بدتر شد و بر آنها فشار آوردی.
چنین که خون عدو خشک شد ز هیبت تو
دوای خشکی او تیغ آبدار آمد
هوش مصنوعی: زمانی که ترس و هیبت تو باعث شد که دشمن دیگربه خونریزی نیفتد و خشک شود، درمان این خشکی او، شمشیر تیز و درخشانی است که در دست توست.
چو بر کنارهٔ فرمان مثال حکم تو دید
زمانه را همه امید در کنار آمد
هوش مصنوعی: وقتی که دستور تو را در کنارهٔ فرمان مشاهده کردم، دنیا را دیدم که همه امیدها در کنار هم جمع شدهاند.
به عیدگاه گذر کن که نعل یکرانت
برای گوش مه عید گوشوار آمد
هوش مصنوعی: به روز عید قدم بگذار که نشانهی خوشبختیات، به زیبایی مه عید، همانند گوشوارهای زیبا به گوشش آمده است.
قدوم عید مبارک مبارکت بادا
که عید را شرف عید تو شعار آمد
هوش مصنوعی: این بیت به تبریک عید اشاره دارد و میگوید که ورود عید مبارک و خوش یمن است و این عید به خاطر ویژگیهای خاص تو، به یک عید بزرگ و با احترام تبدیل شده است. در واقع، زیبایی و خصوصیات تو باعث شده که عید معنای ویژهتری پیدا کند.
عراق را چو ز طغیان آب چشم رسید
مرا ز خون جگر دجله در کنار آمد
هوش مصنوعی: زمانی که طغیان آب به عراق رسید، من به یاد دجله و درد دل خودم افتادم و احساساتی غمانگیز به سراغم آمد.
مدایح تو ندارد نهایتی از صدق
دعا به است که هنگام اختصار آمد
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو هیچگاه پایانی ندارد و واقعا دعا به تو در موقعی که برمیگردیم به اختصار، از آن بهتر است.
همیشه تا که بود دور چرخ بی سر و پای
هماره تا کرهٔ خاک پایدار آمد
هوش مصنوعی: هر زمان که گردش دوران وجود داشته، این زمین همواره در حال ثبات و پایداری خواهد بود.
تو پایدار بمان تا بقا بود ممکن
که خصم بی سر و پایت به پای دار آمد
هوش مصنوعی: سرپا و استوار بمان تا زمانی که امکان ادامه وجود داشته باشد، زیرا دشمن بیسر و پا هم ممکن است به تو نزدیک شود.

ناصر بخارایی