گنجور

شمارهٔ ۲۲ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه

خدای خواست که بدهد جهانیان را داد
ترا ز خلق جهان برگزید و شاهی داد
پناه و پشت سلاطین جلال دین هوشنگ
که آبروی کیانی و نور چشم قباد
به باغ معرکه سرو بلند، نیزهٔ پست
علم صنوبر و پرچم چو طرهٔ شمشاد
نزاد همچو تو فرزند مادر ایام
نیوفتد چو تو خاتون ملک را داماد
ز تاق قصر نوشروان به خرمی شده است
ارم که در صفتش گفته‌اند دار عماد
ز رشک آنکه فرات است آب بوتیله
چه تلخ و شور که از دجله رفت در بغداد
چو کردگار ترا عقل کل مثال ندید
چو آفتاب ترا آسمان نظیر نداد
ز بندگی تو دارند خلق آزادی
چنانکه سرو هم از بندگی تست آزاد
اگر نه داد تو بیداد را سزا دادی
ز ظلم مردم مظلوم را که دادی داد
محاسبان عدد جود تو اگر گیرند
عداد بخشش تو فاضل آید از اعداد
قلم که بر لب دریا دمیده است چون خط
به مدحت تو ز بحر مدید کرد مداد
ز سهم غیب خبر داد دشمنان ترا
رصد شناس که بگرفت بهر تو میلاد
مثال رأی رزینت کلید زرین است
که قفل بستهٔ گنجینهٔ ظفر بگشاد
ز دست آتش قهر تو خاک بر سر کرد
مخالف تو که بر آب می‌رود از باد
به شکل گنبد گل کم بود حیات حباب
که او بر آب هم از باد می‌نهد بنیاد
ز تاب آتش قهر تو سوخت خانهٔ خصم
نه ز آتشی که برون آید از دل پولاد
سزد که که بهر چنین نصرتی سروش امین
بگوید از فلک هفتمین مبارک باد
کجا بهر حشراتی فرار گیرد ملک
الوف لشکر شاه است و دشمنان آحاد
شها بضاعت مزجات من به حضرت تست
همان حکایت جمشید و مور و پای جراد
به لشکر تو دو نصرت خدا کرامت کرد
یکی ز قلع قلاع و یکی ز حفظ بلاد
چو من سپیدی نشناسم از سیاهی باز
ز دیده سازم مدح ترا بیاض و سواد
همه تصور و تصدیق شد فراموشم
به جز لطایف فضل شما ندارم یاد
هنر رسید به فریاد من، چرا گویم
« مرا ز دست هنرهای خویشتن فریاد»
زنائیات زمانم هزار گونه غم است
« که هر یکی به دگرگونه داردم ناشاد»
چنانکه ضعف بدن مانع مرادم شد
تناقض است مگر نامراد را ز مراد
تنم ز درد سر خود به گوشه‌ای چون چشم
ز پای بوس رکاب شما جدا افتاد
شنو ز بنده کنون تو حدیث روشن و راست
نه همچو عارف و تعبیر قصهٔ فرهاد
در این رباط نُه ایوان چار رکن دو در
بقای رهگذری هفت گبر یا هفتاد
ز بهر کسب کمال است آمدن و شدن
کمال کامل و ناقص به قدر استعداد
ز بحر شعر که آب حیات نام وی است
مراد ذکر جمیل شماست، باقی باد
ز دست لعبت نو شاد جام نوشین نوش
زمان زمان ز زمانه به دولت تو شاد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدای خواست که بدهد جهانیان را داد
ترا ز خلق جهان برگزید و شاهی داد
هوش مصنوعی: خداوند خواست تا به مردم، عطا کند و از میان همه موجودات، تو را انتخاب کرد و به تو مقام و سلطنت بخشید.
پناه و پشت سلاطین جلال دین هوشنگ
که آبروی کیانی و نور چشم قباد
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف جایگاه و اهمیت شخصیتی به نام هوشنگ می‌پردازد که به عنوان پناه و پشتوانه سلاطین شناخته می‌شود. او نماد افتخار و عظمت در دوران خود است و از جایگاهی برجسته در نظر مردم برخوردار است. همچنین، هوشنگ کیفیت‌هایی را داراست که او را به عنوان یک منبع اعتبار برای حکومت و سلطنت‌های کیانی معرفی می‌کند و نور چشم قباد به معنی عزت و احترام او نزد قباد است. به طور کلی، این متن به اهمیت و مقام والای هوشنگ در تاریخ و میان سلاطین می‌پردازد.
به باغ معرکه سرو بلند، نیزهٔ پست
علم صنوبر و پرچم چو طرهٔ شمشاد
هوش مصنوعی: در باغی که مرکز توجه است، سرو بلند مثل یک نیزه می‌باشد و پرچم‌های دیگر مانند موهای شانه‌کرده و زیباست.
نزاد همچو تو فرزند مادر ایام
نیوفتد چو تو خاتون ملک را داماد
هوش مصنوعی: هیچ فرزندی به مانند تو از مادر روزگار نمی‌آید، و هیچ دامادی مثل تو برای خاتون ملک نخواهد بود.
ز تاق قصر نوشروان به خرمی شده است
ارم که در صفتش گفته‌اند دار عماد
هوش مصنوعی: از سقف قصر نوشروان، به زیبایی ارم شکل گرفته است که در وصف آن گفته‌اند "دار عماد" یعنی محل برپایی و استواری.
ز رشک آنکه فرات است آب بوتیله
چه تلخ و شور که از دجله رفت در بغداد
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت به آب زلال فرات، آب تلخ و شور که از دجله به بغداد آمده، چقدر تلخ و ناخوشایند است.
چو کردگار ترا عقل کل مثال ندید
چو آفتاب ترا آسمان نظیر نداد
هوش مصنوعی: خداوند، تو را مانند عقل کل آفرید و هیچ مشابهی برای تو نیافرید، همان‌طور که آفتاب را در آسمان هیچ برابری نیست.
ز بندگی تو دارند خلق آزادی
چنانکه سرو هم از بندگی تست آزاد
هوش مصنوعی: مردم به واسطهٔ بندگی و عشق به تو، آزادند، دقیقاً همان‌طور که سرو به خاطر وابستگی‌اش به تو آزادانه می‌روید.
اگر نه داد تو بیداد را سزا دادی
ز ظلم مردم مظلوم را که دادی داد
هوش مصنوعی: اگر تو به ظلم و ستم پاسخ ندهی، چه احقاق حقی می‌کنی؟ زیرا اگر از حق مظلومان دفاع نکنی، حق کسی را ادعا نکرده‌ای.
محاسبان عدد جود تو اگر گیرند
عداد بخشش تو فاضل آید از اعداد
هوش مصنوعی: اگر محاسبان بخواهند مقدار generosity و بخشش تو را حساب کنند، متوجه می‌شوند که آنقدر بخشش تو زیاد است که از عددهایی که می‌شمارند بیشتر خواهد بود.
قلم که بر لب دریا دمیده است چون خط
به مدحت تو ز بحر مدید کرد مداد
هوش مصنوعی: قلمی که در کنار دریا به حرکت درآمده، همچون نخی که از آبی عمیق برای ستایش تو کشیده شده است.
ز سهم غیب خبر داد دشمنان ترا
رصد شناس که بگرفت بهر تو میلاد
هوش مصنوعی: دشمنان تو از طریق غیبی به وجود تو پی برده‌اند و برای تو در انتظار لحظه تولد تو نشسته‌اند.
مثال رأی رزینت کلید زرین است
که قفل بستهٔ گنجینهٔ ظفر بگشاد
هوش مصنوعی: رأی و نظر تو مانند کلید گرانبهایی است که درب گنجینهٔ پیروزی را باز می‌کند.
ز دست آتش قهر تو خاک بر سر کرد
مخالف تو که بر آب می‌رود از باد
هوش مصنوعی: آتش خشم تو باعث شده که دشمنان در غم و اندوه سر به خاک بگذارند، همان‌طور که چیزی که در آب است، تحت تاثیر باد به این سو و آن سو می‌رود.
به شکل گنبد گل کم بود حیات حباب
که او بر آب هم از باد می‌نهد بنیاد
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و ظرافت گل گنبدی اشاره شده که زندگی حباب را به تصویر می‌کشد. حبابی که روی آب قرار دارد و از نیروی باد شکل می‌گیرد. این تصویر نشان‌دهنده‌ی fragility و ناپایداری حیات است که به سادگی ممکن است تحت تأثیر عوامل خارجی تغییر کند یا از بین برود.
ز تاب آتش قهر تو سوخت خانهٔ خصم
نه ز آتشی که برون آید از دل پولاد
هوش مصنوعی: گرمای آتش خشم تو باعث ویرانی خانهٔ دشمن شد، نه آن آتش که از درون فولاد بیرون می‌آید.
سزد که که بهر چنین نصرتی سروش امین
بگوید از فلک هفتمین مبارک باد
هوش مصنوعی: خوب است که به خاطر این پیروزی بزرگ، فرشته‌ای موثق از آسمان هفتم بشارت بدهد و این را تبریک بگوید.
کجا بهر حشراتی فرار گیرد ملک
الوف لشکر شاه است و دشمنان آحاد
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از حشره‌ها و موجودات کوچک، آیا راهی برای فرار وجود دارد؟ زیرا کشور ما تحت فرمان یک شاه است و دشمنان هر کدام به تنهایی در تلاشند.
شها بضاعت مزجات من به حضرت تست
همان حکایت جمشید و مور و پای جراد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که من همواره چیزهایی که دارم و توانایی‌های خود را نسبت به تو کم می‌بینم، مانند داستان جمشید و مور و پای جراد که در آن‌ها برتری و مقام جمشید با یک مور کوچک و بی‌اهمیت مقایسه شده است. در واقع، این بیان نشان‌دهنده احساس حقارت و ناتوانی در برابر عظمت و مقام توست.
به لشکر تو دو نصرت خدا کرامت کرد
یکی ز قلع قلاع و یکی ز حفظ بلاد
هوش مصنوعی: خداوند به لشکر تو دو نوع کمک و کرامت عطا کرده است: یکی در تسخیر قلعه‌ها و دیگری در حفاظت از سرزمین‌ها.
چو من سپیدی نشناسم از سیاهی باز
ز دیده سازم مدح ترا بیاض و سواد
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم سفیدی را از سیاهی تشخیص دهم، اما با چشم خود می‌توانم تو را ستایش کنم و از زیبایی‌ات بنویسم.
همه تصور و تصدیق شد فراموشم
به جز لطایف فضل شما ندارم یاد
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که فکر می‌کردم و تأیید می‌کردم، فراموشم شده است، اما جز زیبایی‌ها و خوبی‌های شما هیچ چیزی را به یاد ندارم.
هنر رسید به فریاد من، چرا گویم
« مرا ز دست هنرهای خویشتن فریاد»
هوش مصنوعی: هنر به کمک من آمد و به نجاتم رسید، چرا باید بگویم که هنرهای خودم من را نجات نمی‌دهند؟
زنائیات زمانم هزار گونه غم است
« که هر یکی به دگرگونه داردم ناشاد»
هوش مصنوعی: زندگی من پر از اشک و غم‌های مختلف است که هر یک به نوعی مرا ناراحت می‌کند.
چنانکه ضعف بدن مانع مرادم شد
تناقض است مگر نامراد را ز مراد
هوش مصنوعی: ضعف بدن مانع رسیدن به هدفم شده است، این تناقض است مگر اینکه کسی که شانسی برای رسیدن به هدف ندارد، از آن محروم شود.
تنم ز درد سر خود به گوشه‌ای چون چشم
ز پای بوس رکاب شما جدا افتاد
هوش مصنوعی: بدن من به خاطر درد سر، در گوشه‌ای افتاده است، درست مثل اینکه چشمم از بوسه بر پای شما جدا شده باشد.
شنو ز بنده کنون تو حدیث روشن و راست
نه همچو عارف و تعبیر قصهٔ فرهاد
هوش مصنوعی: به سخنان من توجه کن و داستانی واضح و صادقانه بشنو، نه مانند عارفان که فقط به تفسیر داستان فرهاد می‌پردازند.
در این رباط نُه ایوان چار رکن دو در
بقای رهگذری هفت گبر یا هفتاد
هوش مصنوعی: در این مکان، نه سقف و چهار پایه وجود دارد و دو در به سمت گذرگاه باز می‌شود، جایی که هفت کافر یا هفتاد نفر قرار دارند.
ز بهر کسب کمال است آمدن و شدن
کمال کامل و ناقص به قدر استعداد
هوش مصنوعی: هدف از آمدن و شدن، دست‌یابی به کمال است و کمال به دو نوع تقسیم می‌شود: کامل و ناقص، که هرکدام به اندازه‌ی استعداد فرد بستگی دارد.
ز بحر شعر که آب حیات نام وی است
مراد ذکر جمیل شماست، باقی باد
هوش مصنوعی: شعر، مانند آبی زنده و حیات‌بخش است که جلوه زیبایی از شما را به تصویر می‌کشد و امیدوارم همیشه باقی بماند.
ز دست لعبت نو شاد جام نوشین نوش
زمان زمان ز زمانه به دولت تو شاد
هوش مصنوعی: از معشوق تازه‌رسید خوشحال و سرمستم، جام نوشین لبریز از شادی روزگار است. زمانه به خاطر نعمت تو سرشار از خوشحالی است.