گنجور

شمارهٔ ۲ - در نعت سیدالمرسلین فرماید

مرا چو بحر لب خشک و دیده تر باشد
چو کوه بر سر تیغ زبان گهر باشد
مرا سیاهی دیده سپید باد چو سیم
اگر به غیر رخ زرد وجه زر باشد
گمان مبر که اگر تیر ناله بگشایم
سنان آه مرا آسمان سپر باشد
دلا فرح نتوان یافت، خاصه در دوری
که شربت تو ز خونابهٔ جگر باشد
مپوش درع جفا و مکش سنان ستم
که تیر نالهٔ مظلوم کارگر باشد
اگر جهاد تو با نفس خود توانی کرد
امید هست که بر دشمنت ظفر باشد
وگر تو منکر اهل هوا توانی شد
یقین شناس که این کار معتبر باشد
مباش غره به سیمای خویش چون طاووس
که بهتر از تو در این ملک جانور باشد
ز سِیر جوی صفا گر لطافتی داری
که آب را دل شوریده از حضر باشد
رخ منور خورشید مطلع انوار
از آن بود که شب و روز در سفر باشد
کسی که گنج قناعت به کنج عزلت یافت
ز اختلاط بدان نیک با حذر باشد
رضا به قسم خدا داده‌ام، بدان شاکر
که خشک نانی حاصل ز کلک تر باشد
چو حلقه هر که بود روی سخت بر درها
بر آستان خسان همچو خاک در باشد
طمع به کس نکنم از گدائی‌ام عار است
سؤال کا رگدایان بی‌هنر باشد
ثنای هر کس و ناکس ز بهر زر نکنم
که وجه قوت من از دست رنجبر باشد
به غیر مدح نبی و ولی نخواهم گفت
چو رأی طوطی شیرین سخن شکر باشد
نظر کنند ز من وام اختران فلک
که آفتاب هدی را به من نظر باشد
پناه و پشت رسالت رسول، یار خدای
که خلق را به ره راست رهبر باشد
شفیع روز قیامت محمد مرسل
که مهبط ملک و مقصد بشر باشد
فقیرِ ملک‌ستانِ خاکیِ فلک پیما
که عرش در ره او خاک رهگذر باشد
همای همت او را که هست فارغ بال
چو بیضه‌ای کرهٔ چرخ زیر پر باشد
به هر کجا که رود آفتاب رایت او
چو سایهٔ دولت جاوید بر اثر باشد
مراد خلقت افلاک ذات کامل اوست
بلی غرض ز وجود شجر ثمر باشد
ز پای منبر او خطبه سر بلندی یافت
ز نام نامی او سکه نامور باشد
ز بسکه سرزنش از کسر اوست، کسری را
مدام تاق مداین شکسته سر باشد
گر او خبر ندهد از معاد و مبدأ خلق
ز آمد و شد خود روح بی‌خبر باشد
زهی سحاب سخائی که رود نیل فلک
به پیش بحر محیط کفت شمر باشد
گشادِ شست تو از قُرب قاب قوسین است
ز نوک ناوک تو ماه در خطر باشد
چگونه زُلزلة الارض در جبال افتد
چو دست حلم تو با کوه در کمر باشد
براق عزم تو چون بر فلک عروج کند
سمند جاه تو را نعل از قمر باشد
به مرغزار فلک برق‌سان بُراق تو را
ز هاب چشمهٔ خورشید آب‌خور باشد
کجا نظر سوی زاغ آشیان دهر بود
تو را که سرمهٔ ما‌زاغ در بصر باشد
چه التفات بود بر سفینهٔ ناصر
تو را که نوح پیمبر درودگر باشد
سخن ز بیم ملال تو مختصر کردم
به نازکان سخن آن به که مختصر باشد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا چو بحر لب خشک و دیده تر باشد
چو کوه بر سر تیغ زبان گهر باشد
هوش مصنوعی: من مانند دریا هستم که لب‌هایم خشک شده و چشمانم پر از اشک است. مثل کوه که در بالای خود درخشش جواهراتی را دارد.
مرا سیاهی دیده سپید باد چو سیم
اگر به غیر رخ زرد وجه زر باشد
هوش مصنوعی: چشمانم به سیاهی می‌نگرند و سفید به نظر می‌رسد، مانند نقره. اما اگر غیر از چهره زرد، صورت طلا باشد.
گمان مبر که اگر تیر ناله بگشایم
سنان آه مرا آسمان سپر باشد
هوش مصنوعی: فکر نکن که اگر صدای درد و ناله‌ام را بلند کنم، آسمان برای من پشتیبانی خواهد کرد.
دلا فرح نتوان یافت، خاصه در دوری
که شربت تو ز خونابهٔ جگر باشد
هوش مصنوعی: ای دل، شادی را نمی‌توان یافت، به ویژه در دورانی که نوشیدنی تو از خون دل باشد.
مپوش درع جفا و مکش سنان ستم
که تیر نالهٔ مظلوم کارگر باشد
هوش مصنوعی: در لباس ظلم و ستم نمان و با نیزهٔ ظلم حمله نکن، زیرا فریاد و نالهٔ مظلوم همیشه مؤثر خواهد بود.
اگر جهاد تو با نفس خود توانی کرد
امید هست که بر دشمنت ظفر باشد
هوش مصنوعی: اگر بتوانی با خواسته‌ها و نفس خود پیکار کنی، امید هست که بر دشمنانت هم پیروز شوی.
وگر تو منکر اهل هوا توانی شد
یقین شناس که این کار معتبر باشد
هوش مصنوعی: اگر تو اهل عشق و احساس را انکار کنی، مطمئناً دیگران به درستی شناختت خواهند کرد، چرا که این رفتار اعتبار و ارزش خاصی دارد.
مباش غره به سیمای خویش چون طاووس
که بهتر از تو در این ملک جانور باشد
هوش مصنوعی: به خود نبال و به زیبایی‌ات مغرور نشو، چرا که مانند طاووس که به زیبایی‌اش می‌نازد، در این دنیا موجودات دیگری هستند که از تو بهتر و زیباترند.
ز سِیر جوی صفا گر لطافتی داری
که آب را دل شوریده از حضر باشد
هوش مصنوعی: اگر از سیر جوی صفا (آب زلال و خوش) لطافتی در وجودت باشد، آنگاه آب هم دل شوریده و بی‌قرار خواهد بود که از حضور تو خوشحال و شاداب است.
رخ منور خورشید مطلع انوار
از آن بود که شب و روز در سفر باشد
هوش مصنوعی: چهره‌ی درخشان من مانند خورشیدی است که نورش همیشه تابان است، و این از آن رو است که شب و روز همواره در حال حرکت و سفر هستند.
کسی که گنج قناعت به کنج عزلت یافت
ز اختلاط بدان نیک با حذر باشد
هوش مصنوعی: کسی که به ارزش قناعت و رضایت در زندگی پی برده و در گوشه‌ای از زندگی‌اش آرامش یافته، باید مراقب باشد که با دنیای پر از هیاهو و خواسته‌های بی‌پایان اطرافش درگیر نشود.
رضا به قسم خدا داده‌ام، بدان شاکر
که خشک نانی حاصل ز کلک تر باشد
هوش مصنوعی: خوشحالی و راضی بودن را به خدا قسم داده‌ام، چرا که شکرگزارم از اینکه لقمه‌ای خشک به دست می‌آورم، بهتر از کلامی نیکی است که از دلم برمی‌آید.
چو حلقه هر که بود روی سخت بر درها
بر آستان خسان همچو خاک در باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که بر درهای بزرگ و محکم بایستد، باید مثل خاک در برابر بیگانگان و سختی‌ها باشد و از خود انعطاف‌پذیری نشان دهد.
طمع به کس نکنم از گدائی‌ام عار است
سؤال کا رگدایان بی‌هنر باشد
هوش مصنوعی: من به کسی طمع نمی‌برم، چرا که از گدایی کردن شرم دارم و درخواست کردن از افرادی که هیچ هنری ندارند، برای من بی‌معنی است.
ثنای هر کس و ناکس ز بهر زر نکنم
که وجه قوت من از دست رنجبر باشد
هوش مصنوعی: من برای هر فردی که به خاطر پول از من تعریف کند، ارزشی قائل نیستم، زیرا من از تلاش و زحمت خودم روزی می‌گیرم.
به غیر مدح نبی و ولی نخواهم گفت
چو رأی طوطی شیرین سخن شکر باشد
هوش مصنوعی: جز برای ستایش پیامبر و ولی، چیزی نخواهم گفت؛ چرا که مثل رأی طوطی، اگر سخن شیرین باشد، بر روی شکر می‌نشیند.
نظر کنند ز من وام اختران فلک
که آفتاب هدی را به من نظر باشد
هوش مصنوعی: نگاهی به من بیندازید تا ببینید که چطور ستاره‌های آسمان به من توجه دارند، زیرا خورشید هدایت، نگاهی ویژه به من دارد.
پناه و پشت رسالت رسول، یار خدای
که خلق را به ره راست رهبر باشد
هوش مصنوعی: پناه و پشتیبانی پیامبری، دوست خداوندی که مردم را به راه راست هدایت می‌کند.
شفیع روز قیامت محمد مرسل
که مهبط ملک و مقصد بشر باشد
هوش مصنوعی: پیامبر محمد (ص) در روز قیامت شفیع و میانجی مردم خواهد بود و او کسی است که محل نزول فرشتگان و هدف نهایی انسان‌ها قرار گرفته است.
فقیرِ ملک‌ستانِ خاکیِ فلک پیما
که عرش در ره او خاک رهگذر باشد
هوش مصنوعی: فقرای سرزمین خاکی، که در آسمان می‌چرخند، به گونه‌ای هستند که آسمان برای آنها به منزلهٔ جایی در مسیر راه است و به خاکی تبدیل می‌شود که بر آن قدم می‌زنند.
همای همت او را که هست فارغ بال
چو بیضه‌ای کرهٔ چرخ زیر پر باشد
هوش مصنوعی: کسی که همت و اراده‌ای بزرگ دارد، به مانند پرنده‌ای آزاد و بی‌نهایت قادر است. همان‌طور که یک تخم پرنده در زیر چرخش آسمان و طبیعت قرار دارد، او نیز از هرگونه محدودیتی آزاد است و می‌تواند به اوج‌های بلندی برسد.
به هر کجا که رود آفتاب رایت او
چو سایهٔ دولت جاوید بر اثر باشد
هوش مصنوعی: هر کجا که آفتاب برود، نشانهٔ او همچون سایه‌ای از یک حکومت پایدار و جاودانه خواهد بود و در آن مکان وجود خواهد داشت.
مراد خلقت افلاک ذات کامل اوست
بلی غرض ز وجود شجر ثمر باشد
هوش مصنوعی: هدف از آفرینش آسمان‌ها و جهان، نشان دادن کمال ذات خداوند است. به درستی که مقصد از وجود درختان تنها برای تولید ثمر و میوه است.
ز پای منبر او خطبه سر بلندی یافت
ز نام نامی او سکه نامور باشد
هوش مصنوعی: از پای منبر او طوری صحبت می‌شود که همه به خاطر اسم بزرگ او شگفت‌زده می‌شوند و در نتیجه، نام او به اندازه یک سکه مشهور و معروف خواهد بود.
ز بسکه سرزنش از کسر اوست، کسری را
مدام تاق مداین شکسته سر باشد
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه مداوماً از کسری انتقاد می‌شود، او در پایتخت زخم خورده و آسیب‌دیده باقی مانده است.
گر او خبر ندهد از معاد و مبدأ خلق
ز آمد و شد خود روح بی‌خبر باشد
هوش مصنوعی: اگر او از روز قیامت و آغاز خلقت خبری ندهد، روح انسان از آمد و شد خود بی‌خبر خواهد بود.
زهی سحاب سخائی که رود نیل فلک
به پیش بحر محیط کفت شمر باشد
هوش مصنوعی: سحاب سخاوت، مانند رود نیل، در برابر دریاهای بزرگ خود را نشان می‌دهد و با این حال به شکوه و عظمت خود ادامه می‌دهد.
گشادِ شست تو از قُرب قاب قوسین است
ز نوک ناوک تو ماه در خطر باشد
هوش مصنوعی: دست تو به اندازه‌ای وسیع و گسترده است که حتی نزدیک‌ترین چیزها و دورترین فاصله‌ها را در بر می‌گیرد. به طوری که اگر تیر تو به هدفی بخورد، خود ماه نیز در معرض خطر قرار می‌گیرد.
چگونه زُلزلة الارض در جبال افتد
چو دست حلم تو با کوه در کمر باشد
هوش مصنوعی: چطور ممکن است زلزله‌ای بر کوه‌ها بیفتد در حالی که دست بردباری تو به کوه‌ها چنگ انداخته باشد؟
براق عزم تو چون بر فلک عروج کند
سمند جاه تو را نعل از قمر باشد
هوش مصنوعی: عزم و اراده‌ات مانند اسبی تندرو به آسمان‌ها پرواز می‌کند و مقام و شکوه تو چنان است که نعل‌هایش از ماه ساخته شده است.
به مرغزار فلک برق‌سان بُراق تو را
ز هاب چشمهٔ خورشید آب‌خور باشد
هوش مصنوعی: در دشت آسمان، سرعت و زیبایی تو مانند جرقه‌ای می‌درخشد و تو از چشمهٔ نورانی خورشید، قدرت و انرژی می‌گیری.
کجا نظر سوی زاغ آشیان دهر بود
تو را که سرمهٔ ما‌زاغ در بصر باشد
هوش مصنوعی: کجا ممکن است تو به زاغ توجه کنی در حالی که سرمهٔ مازاغ در چشم توست؟
چه التفات بود بر سفینهٔ ناصر
تو را که نوح پیمبر درودگر باشد
هوش مصنوعی: چه توجه و عنایتی بود به کشتی نجات تو، که نوح پیامبر همچون گربانی برای تو باشد.
سخن ز بیم ملال تو مختصر کردم
به نازکان سخن آن به که مختصر باشد
هوش مصنوعی: به خاطر نگرانی‌ام از ناراحتی تو، حرف‌هایم را کوتاه و ملایم گفتم، زیرا بهتر است سخن به گونه‌ای باشد که مختصر و دلنشین باشد.