شمارهٔ ۷۰ - کمانگر
شوخ کمانگر من دل شد نشانه او
افتاد بر سر من سودای خانه او
در گوشه یی نشینم با قامت خمیده
سر سازم از رگ و پی رو در فسانه او
شمارهٔ ۶۹ - بقال: تا دل به آن جهود پسر مات کردهامشمارهٔ ۷۱ - کمانگر: شوخ کمانگرم که دلم هست خسته اش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوخ کمانگر من دل شد نشانه او
افتاد بر سر من سودای خانه او
هوش مصنوعی: عزیز من با شوخ طبعی و نازک احتیاط خود، دل من را هدف خود قرار داده است و آتش عشق او بر جان من افتاده است. همیشه در فکر و آرزوی وصالش هستم.
در گوشه یی نشینم با قامت خمیده
سر سازم از رگ و پی رو در فسانه او
هوش مصنوعی: در جایی دنج و آرام مینشینم و با اندام خمیدهام کنار میآیم، و از عمق وجودم به داستان و افسانهاش پی میبرم.