گنجور

شمارهٔ ۵۳ - شسته گر

شسته گر امرد که باشد زیر دستش بحر و بر
حکم او جاریست چون آب روان در خشک و تر
بهر شستشو شو اگر پا بر لب دریا نهد
کاسه خود را صدف پر سازد از آب گهر
رخت خون آلود خود را بهر شستن تا برم
کرده ام بر دست خود چون گل مهیا مشت زر
خدمتش را بر سر خود می کنم همچون کدنگ
تا دگر او را نباشد حاجت پردازگر
سیدا چون تخته پیش روی او ایستاده ام
از دکان خویشتن هر چند می سازد به در

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شسته گر امرد که باشد زیر دستش بحر و بر
حکم او جاریست چون آب روان در خشک و تر
هوش مصنوعی: اگر کسی که جوانی را می‌شوید و پاک می‌کند، زیر دست او دریا و زمین هستند و همه چیز در اختیار اوست، مانند آبی که به راحتی در جاهای خشک و تر جاری می‌شود.
بهر شستشو شو اگر پا بر لب دریا نهد
کاسه خود را صدف پر سازد از آب گهر
هوش مصنوعی: اگر کسی برای شستن پاهایش به لب دریا برود، می‌تواند با کاسه‌ای که دارد، آن‌قدر مروارید و زیورآلات از آب بیرون بیاورد که پر شود.
رخت خون آلود خود را بهر شستن تا برم
کرده ام بر دست خود چون گل مهیا مشت زر
هوش مصنوعی: لباس خونین خود را برای شستن آماده کرده‌ام، مثل گلی که بر دستم هست و به زیبایی می‌درخشد.
خدمتش را بر سر خود می کنم همچون کدنگ
تا دگر او را نباشد حاجت پردازگر
هوش مصنوعی: من خدمت او را بر خود می‌گذارم و به اندازه‌ی یک کدنگ (کارگر) در تلاش هستم تا دیگر نیازی به کسی برای برآوردن خواسته‌هایش نداشته باشد.
سیدا چون تخته پیش روی او ایستاده ام
از دکان خویشتن هر چند می سازد به در
هوش مصنوعی: من همچون تخته‌ سنگی در برابر او ایستاده‌ام، هرچند از دکان خودم هر چه می‌سازم به در می‌رسد.