گنجور

شمارهٔ ۳۳ - قصاب

تا دلم را کشته خود آن بت قصاب کرد
در قفای دنبه خود چریوی من آب کرد
ریخت همچون سرمه در چشم ترازو سنگ را
ماند در زیر سر و گفتا دکانم خواب کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دلم را کشته خود آن بت قصاب کرد
در قفای دنبه خود چریوی من آب کرد
هوش مصنوعی: بت قصاب به دل من آسیب زده و آن را به شدت تحت تأثیر قرار داده است؛ او به گونه‌ای من را اسیر خود کرده که نمی‌توانم از عشق او رهایی یابم و در این حین، به شدت دلم می‌سوزد.
ریخت همچون سرمه در چشم ترازو سنگ را
ماند در زیر سر و گفتا دکانم خواب کرد
هوش مصنوعی: چشم را به مانند سرمه پر کرده و سنگی را زیر سر گذاشته است و گفته که مغازه‌ام خواب تکنه است.