شمارهٔ ۲ - چرچین فروش
به کف چقماق چون برگیرد آن چرچین فروش من
رسد چون سنگ آواز خریداران به گوش من
ز عکس او دکان از بس که چون آئینه روشن شد
ندارد طاقت نظاره او چشم و هوش من
روم در پیش او هر روز پرسم نقد هر جنسی
بود افزونتر از سوداگران جوش و خروش من
به دستش سیدا چون شانه را با صد زبان بینم
در آید در سخن از رشک لبهای خموش من
شمارهٔ ۱ - چرچین فروش: بت چرچین فروشم زد به سنگ آئینه را رویششمارهٔ ۳ - چرچین فروش: دلبر چرچین فروشم هست شوخ نامراد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.