شمارهٔ ۱ - چرچین فروش
بت چرچین فروشم زد به سنگ آئینه را رویش
ز غیرت ماه نو را سوخته چقماق ابرویش
چو شانه پیش او با صد زبان خاموش بنشینم
سخن را می کند مقراض لبهای سخنگویش
پی آرایش دکان خود هرگه که بنشیند
چو مروارید غلطان طفل اشک من رود سویش
جدا سازند اگر همچون قلم از بند بندم را
نگردم دور یک ساعت دوات آسا ز پهلویش
مرا ای کاش بودی سیدا نقدی ز هر جنسی
به یک نظاره می کردم نثار طاق ابرویش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بت چرچین فروشم زد به سنگ آئینه را رویش
ز غیرت ماه نو را سوخته چقماق ابرویش
هوش مصنوعی: شخصی زیبا و معصوم را در نظر میآورد که با نگاهش دلها را میسوزاند. زیبایی او چنان منحصر به فرد است که حتی آینهها نیز از درخشندگیاش شرمندهاند. در این شعر، عشق و زیبایی او به حدی قوی و وسوسهانگیز است که آدمی را به فریفتن و وا داشتن میکشاند.
چو شانه پیش او با صد زبان خاموش بنشینم
سخن را می کند مقراض لبهای سخنگویش
هوش مصنوعی: وقتی او پیش من باشد، به گونهای آرام و بیصدا نشستهام که گویی صد زبان دارم. او چنان با قدرت و دقت سخن میگوید که مانند قیچی، کلمات من را جدا میکند.
پی آرایش دکان خود هرگه که بنشیند
چو مروارید غلطان طفل اشک من رود سویش
هوش مصنوعی: هر بار که آن زیبا برای تزیین مغازهاش مینشینند، اشک من مانند مروارید بر روی زمین میغلتد و به سمت او میرود.
جدا سازند اگر همچون قلم از بند بندم را
نگردم دور یک ساعت دوات آسا ز پهلویش
هوش مصنوعی: اگر مرا جدا کنند مانند قلم از بند، من هرگز نمیتوانم یک ساعت دور از دوات که در کنار آن است، بمانم.
مرا ای کاش بودی سیدا نقدی ز هر جنسی
به یک نظاره می کردم نثار طاق ابرویش
هوش مصنوعی: ای کاش تو بودی تا بتوانم از هر چیز لذت ببرم و در یک نگاه، زیباییهای چهرهات را به دیگران تقدیم کنم.