شمارهٔ ۹
مدتی بود ما را با تو دلگشائی هاست
عرض حال نتوان کرد رسم کم زبانی هاست
می کشیده یی امشب با تو صد نشانی هاست
ترک چشم مخمورت مست ناتوانی هاست
فتنه با نگاه تو گرم همعنانی هاست
تا تو در جهان باشی وصف غنچه گل چیست
پیش نکهت زلفت گفتگوی سنبل چیست
سوی ما نمی بینی باعث تأمل چیست
ای هلاک خویت من این همه تغافل چیست
وی خراب چشمت من این چه سرگرانی هاست
اشک حسرت از چشم همچو جویبار آید
غم بغل کشا چون موج بر سر کنار آید
به که یی گل رویت مرگم آشکار آید
دورم از وصال تو زندگی چه کار آید
جان به لب نمی آید این چه سخت جانیهاست
همچو صورت دیوار گشته ایم حیرانت
یک نظر نمی سازی جانب اسیرانت
خانه کرده در دلها غنچه های پیکانت
سینه ها مشبک شد از خدنگ مژگانت
حال ما نمی پرسی این چه مهربانیهاست
با چنین قد و رخسار شمع انجمن باشی
سجده می توان کردن گر به یک سخن باشی
چند با لب خندان رونق چمن باشی
ای خوش آنکه همچون گل در کنار من باشی
با نگاه جانسوزت وه چه کامرانی هاست
شیشه و قدح در دست بر دعای خم افتم
سر برهنه چون ساغر پیش لای خم افتم
گر به جستجوی می در قفای غم افتم
گر سبو زنم بر سنگ گه به پای خم افتم
ساقیا مرنج از من عالم جوانیهاست
سوی کوچه معشوق سیدا دویدن چیست
داغ تازه گل کردست ناله بر کشیدن چیست
چون سپند گرم از جا هر نفس پریدن چیست
زخم کارئی خوردی صایبا طپیدن چیست
یار بر سرت آمد وقت جانفشانی هاست
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مدتی بود ما را با تو دلگشائی هاست
عرض حال نتوان کرد رسم کم زبانی هاست
هوش مصنوعی: مدتی است که با تو خوشیها و لذتها داریم، اما نمیتوانیم احوال دل را بیان کنیم چون طبق عادت، کم حرفی بر ماست.
می کشیده یی امشب با تو صد نشانی هاست
ترک چشم مخمورت مست ناتوانی هاست
هوش مصنوعی: امشب وقتی که با تو هستم، نشانه های زیادی در دل دارم. نگاهت، مرا از حال و احوال خودم غافل کرده و بیتاب و ناتوان کرده است.
فتنه با نگاه تو گرم همعنانی هاست
هوش مصنوعی: نگاه تو باعث ایجاد شور و شوق در میان معانی و مفاهیم مختلف میشود.
تا تو در جهان باشی وصف غنچه گل چیست
پیش نکهت زلفت گفتگوی سنبل چیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در این جهان هستی، زیبایی و شگفتیهای دیگر مثل گل و سنبل به چشم نمیآید.
سوی ما نمی بینی باعث تأمل چیست
ای هلاک خویت من این همه تغافل چیست
هوش مصنوعی: چرا به ما نمینگری و به تفکر نمینشینی؟ ای کسی که به خاطر خودت نادیده میگیری، این همه بیتفاوتی چیست؟
وی خراب چشمت من این چه سرگرانی هاست
هوش مصنوعی: چشمان تو مرا به چه حالتی درآورده است؛ این همه شگفتی و حواسپرتی چه معنایی دارد؟
اشک حسرت از چشم همچو جویبار آید
غم بغل کشا چون موج بر سر کنار آید
هوش مصنوعی: اشکهای حسرت مانند جویباری از چشم میریزد و غم مانند موجی به آرامی بر روی سینهام میآید.
به که یی گل رویت مرگم آشکار آید
دورم از وصال تو زندگی چه کار آید
هوش مصنوعی: اگر روی زیبای تو را نبینم، مرگ برایم واضح و روشن میشود. دوری از تو، زندگی برایم بیمعنا و بیفایده است.
جان به لب نمی آید این چه سخت جانیهاست
هوش مصنوعی: زندگی چقدر سخت شده است که حتی جان به لب نمیرسد.
همچو صورت دیوار گشته ایم حیرانت
یک نظر نمی سازی جانب اسیرانت
هوش مصنوعی: مثل دیواری شدهایم که حیران ماندهایم؛ یک نگاه نمیکنی به سوی اسیرانت.
خانه کرده در دلها غنچه های پیکانت
سینه ها مشبک شد از خدنگ مژگانت
هوش مصنوعی: در دلها، غنچههای عشق جا گرفتهاند و سینهها به خاطر تیرکمان مژگان تو، پر از عشق و احساس شده است.
حال ما نمی پرسی این چه مهربانیهاست
هوش مصنوعی: تو حال ما را نمیپرسی، این چه نوع محبت و لطفی است که از تو میبینیم؟
با چنین قد و رخسار شمع انجمن باشی
سجده می توان کردن گر به یک سخن باشی
هوش مصنوعی: اگر با چهره و قامتی زیبا در جمع دوستان حاضر شوی، سجده کردن نیز میتواند به خاطر یک کلام تو باشد.
چند با لب خندان رونق چمن باشی
ای خوش آنکه همچون گل در کنار من باشی
هوش مصنوعی: چند بار با لبخندت به چمن زیبایی ببخشید ای کاش که همچون گلی در کنار من باشی.
با نگاه جانسوزت وه چه کامرانی هاست
هوش مصنوعی: نگاه دلسوز تو چه پیروزیها و خوشبختیهایی به همراه دارد.
شیشه و قدح در دست بر دعای خم افتم
سر برهنه چون ساغر پیش لای خم افتم
هوش مصنوعی: در حالی که شیشه و جام در دست دارم، بر دعا و نیایش خم میافتم و با سادگی و بیپروایی، مانند ساغری که در مقابل لبهی خم قرار دارد، بر زمین میافتم.
گر به جستجوی می در قفای غم افتم
گر سبو زنم بر سنگ گه به پای خم افتم
هوش مصنوعی: اگر در پی نوشیدن می به دنبال غم بروم، حتی اگر جام را به سنگ بزنم، هر بار که به پایخم میافتم، خود را به خاطر غمها فراموش میکنم.
ساقیا مرنج از من عالم جوانیهاست
هوش مصنوعی: ای ساقی، نگران من نباش، زیرا دوران جوانی من در حال سپری شدن است.
سوی کوچه معشوق سیدا دویدن چیست
داغ تازه گل کردست ناله بر کشیدن چیست
هوش مصنوعی: دویدنی به سمت کوچه معشوق چه معنایی دارد وقتی که دلی پر از درد و غم شکست یک گل تازه را با نالهای به تصویر میکشد؟
چون سپند گرم از جا هر نفس پریدن چیست
زخم کارئی خوردی صایبا طپیدن چیست
هوش مصنوعی: هر بار که همانند آتش به جان میافروزی، این نشانه چیست؟ آیا زخم عمیقی خوردی که بیوقفه در حال نالهای؟
یار بر سرت آمد وقت جانفشانی هاست
هوش مصنوعی: دوستت در کنارت است و زمان آن فرارسیده که جان و دل خود را برای او فدای کنی.