گنجور

شمارهٔ ۷۳

صاحبدلان نظاره چو بر پشت پا کنند
با قد خم احاطه ارض و سما کنند
ما را مس وجود چه باشد طلا کنند
آنها که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
آزرده ام ز جور حریفان مدعی
دستم نمی رسد به گریبان مدعی
خود را نهان کنم ز رقیبان مدعی
دردم نهفته به ز طیببان مدعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند
ای کاروان کجاست سر کوی یوسفم
محراب من بود خم ابروی یوسفم
در چشم من دهد خبر از بوی یوسفم
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند
آن یار شرمگین می ساغر نمی کشد
خود را ز خانه جانب منظر نمی کشد
خورشید هم ز ابر برون سر نمی کشد
معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد
مردم حکایتی به تصور چرا کنند
بخت تو سیدا به تو رهبر نمی شود
کاشانه ات ز شمع منور نمی شود
آری همیشه یار مسخر نمی شود
حافظ مدام وصل میسر نمی شود
شاهان کم التفات به حال گدا کنند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صاحبدلان نظاره چو بر پشت پا کنند
با قد خم احاطه ارض و سما کنند
هوش مصنوعی: دل‌باختگان وقتی که به زمین و آسمان نگاه می‌کنند، با قامت خمیده‌شان توانایی درک و تسلط بر جهانی را دارند که در آن زندگی می‌کنند.
ما را مس وجود چه باشد طلا کنند
آنها که خاک را به نظر کیمیا کنند
هوش مصنوعی: ما را چه باک از وجود مسی که دارند؛ کسانی که می‌توانند خاک را طلا کنند.
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که نگاهی هرچند کوتاه به ما بیندازند؟
آزرده ام ز جور حریفان مدعی
دستم نمی رسد به گریبان مدعی
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم رقبای مدعی ناراحت و آزرده‌خاطر هستم. دستم به آنها نمی‌رسد و نمی‌توانم به آنها اعتراض کنم.
خود را نهان کنم ز رقیبان مدعی
دردم نهفته به ز طیببان مدعی
هوش مصنوعی: من خودم را از رقیبان پنهان می‌کنم، زیرا دردهایم را به کسی نمی‌گویم و از طبیبان دروغین هم کمک نمی‌طلبم.
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند
هوش مصنوعی: امیدوارم که از منابع پنهان خود دارویی برای رفع مشکلات ارائه دهند.
ای کاروان کجاست سر کوی یوسفم
محراب من بود خم ابروی یوسفم
هوش مصنوعی: ای کاروان، کجاست سر کوی یوسف من؟ محراب من، خم ابروی یوسف من است.
در چشم من دهد خبر از بوی یوسفم
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
هوش مصنوعی: در چشمان من نشانه‌ای از بوی یوسف وجود دارد، بویی که از پیراهنی به مشام می‌رسد که مختص اوست.
ترسم برادران غیورش قبا کنند
هوش مصنوعی: می‌ترسم که برادران غیرتمند، من را تحت فشار قرار دهند.
آن یار شرمگین می ساغر نمی کشد
خود را ز خانه جانب منظر نمی کشد
هوش مصنوعی: آن معشوق شرمگین، حوصله‌ی نوشیدن باده ندارد و از خانه خارج نمی‌شود تا خود را به دیدار من برساند.
خورشید هم ز ابر برون سر نمی کشد
معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد
هوش مصنوعی: خورشید هم از پشت ابرها بیرون نمی‌آید، همان‌طور که معشوق، نقاب را از روی چهره‌اش کنار نمی‌زند.
مردم حکایتی به تصور چرا کنند
هوش مصنوعی: مردم چرا باید داستانی را فقط تصور کنند؟
بخت تو سیدا به تو رهبر نمی شود
کاشانه ات ز شمع منور نمی شود
هوش مصنوعی: اگر تو خوشبخت و سعادتمند نباشی، کسی به عنوان رهبر و راهنمای تو نخواهد بود و منزلت و جایگاه تو هم با روشنایی و نور من پر نمیشود.
آری همیشه یار مسخر نمی شود
حافظ مدام وصل میسر نمی شود
هوش مصنوعی: بله، همیشه نمی‌توان به همراهی محبوب دست یافت و پیوسته نمی‌توان به وصال او نائل شد.
شاهان کم التفات به حال گدا کنند
هوش مصنوعی: شاهان معمولاً توجه چندانی به وضعیت درباریان یا افراد کم‌درآمد ندارند.