گنجور

شمارهٔ ۷۲

ای چراغ سلطنت را رونق از سیمای تو
زینت تاج و رواج و تخت سرتاپای تو
جامه زیب افتاده شاها قامت رعنای تو
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
تاج شاهی را فروغ از گوهر والای تو
در چمنزار عطایت بحر و کان یک شبنم است
همچو باغ دلکشا دهر از جمالت خرم است
این ندا از چرخ مینا فام هر صبحدم است
گرچه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است
روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو
ای بنای ملک از ذات تو باشد پایدار
مانده یی امروز از شاهان پیشین یادگار
عمرها شد خضر می گوید ز غیب ای شهریار
آنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعه یی بود از زلال جام جان افزای تو
ای ز بیمت بر سر شاهان هوای تاج نیست
کار خصمت در جهان غیر از خراج و باج نیست
سایلان را جز در این بارگه معراج نیست
عرض حاجت در حریم حضرت محتاج نیست
راز کس مخفی نماند از فروغ رای تو
سیدا از مدح شه دل شادمانی می کند
روز و شب با عیش و عشرت زندگانی می کند
با می و ساقی و مطرب کامرانی می کند
خسروا پیرانه سر حافظ جوانی می کند
بر امید عفو جانبخش گنه بخشای تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چراغ سلطنت را رونق از سیمای تو
زینت تاج و رواج و تخت سرتاپای تو
هوش مصنوعی: ای چراغ پادشاهی، جمال تو باعث رونق و زیبایی تاج و تخت و سلطنت تو است.
جامه زیب افتاده شاها قامت رعنای تو
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
هوش مصنوعی: لباس زیبا بر زمین افتاده است، اما قامت دلبر تو، ای لباس پادشاهی، همچنان بر فراز تو قرار دارد.
تاج شاهی را فروغ از گوهر والای تو
هوش مصنوعی: تاج شاهی به خاطر درخشش و ارزش گوهر باعظمت تو نورانی است.
در چمنزار عطایت بحر و کان یک شبنم است
همچو باغ دلکشا دهر از جمالت خرم است
هوش مصنوعی: در میان چمنزار، عطای تو مانند دریا است و شبنم به شمار می‌آید. همچنین، زیبایی تو باعث شادی و سرزندگی باغ دل‌انگیز زندگی می‌شود.
این ندا از چرخ مینا فام هر صبحدم است
گرچه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است
هوش مصنوعی: این صدا که هر صبح از آسمان آبی و زیبا به گوش می‌رسد، نشان‌دهنده‌ٔ روشنی و زیبایی زندگی است، هرچند که خورشید در آسمان منبع نور و روشنایی جهان به شمار می‌آید.
روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو
هوش مصنوعی: نور چشمان او از خاک پای تو می‌تابد.
ای بنای ملک از ذات تو باشد پایدار
مانده یی امروز از شاهان پیشین یادگار
هوش مصنوعی: ای بنا و اساس کشور، ثبات و استواری تو به خاطر وجود خودت است. امروز تو نماینده و یادگاری از پادشاهان گذشته هستی.
عمرها شد خضر می گوید ز غیب ای شهریار
آنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
هوش مصنوعی: زمان‌های زیادی گذشته و خضر به شهریار می‌گوید که آنچه اسکندر خواست و به او داده نشد، نتیجه‌ی کردار زمان است.
جرعه یی بود از زلال جام جان افزای تو
هوش مصنوعی: یک چشاندن از آب زلال و زندگی‌بخش تو بود.
ای ز بیمت بر سر شاهان هوای تاج نیست
کار خصمت در جهان غیر از خراج و باج نیست
هوش مصنوعی: ای آن کسی که به خاطر تو بر سر پادشاهان، آرزوی تاج و تخت نیست، بدان که دشمن تو در این دنیا جز گرفتن مالیات و خراج، کار دیگری ندارد.
سایلان را جز در این بارگه معراج نیست
عرض حاجت در حریم حضرت محتاج نیست
هوش مصنوعی: کسانی که خواسته‌ای دارند، جز در این مکان خاص و مقدس، جایی برای بیان نیازهایشان ندارند و نیازی به توضیح خواسته‌ها در محضر بزرگ‌مهر نیست.
راز کس مخفی نماند از فروغ رای تو
هوش مصنوعی: هیچ رازی از درخشش اندیشه و عقل تو پنهان نمی‌ماند.
سیدا از مدح شه دل شادمانی می کند
روز و شب با عیش و عشرت زندگانی می کند
هوش مصنوعی: سیدا با ستایش از پادشاهی که دارد، همیشه شاد و خوشحال است و روز و شب را به خوش‌گذرانی و لذایذ زندگی می‌گذراند.
با می و ساقی و مطرب کامرانی می کند
خسروا پیرانه سر حافظ جوانی می کند
هوش مصنوعی: با شراب و نوشیدن و موسیقی، شاه به شادی و خوشی می‌پردازد و حافظ، با وجود پیری، به جوانی و نشاط ادامه می‌دهد.
بر امید عفو جانبخش گنه بخشای تو
هوش مصنوعی: به امید اینکه بخشش تو شامل حال گناهکاران شود.