شمارهٔ ۷۰
برای پرسشم ای آهوی حرم برخیز
ز جای خود به خدا می دهم قسم برخیز
مکن به جان و دلم این همه ستم برخیز
سبک ز سینه من ای غبار غم برخیز
ز همنشینی من می کشی الم برخیز
تکلم تو دهد بر رقیب آب حیات
تبسمت دهن غیر پر کند ز نبات
چرا به ملک خرابم کنی ز جور برات
سر قلم بشکن مهر کن دهان دوات
به این سیاه دلان کم نشین و کم برخیز
به منعمان دو جهان را خریدن آسانست
گل از نتیجه زر رونق گلستانست
مرا به گوش حدیثی ز حور و رضوانست
کلید گلشن فردوس دست احسانست
بهشت اگرطلبی از سر درم برخیز
نگاه دار به خود چشم گوهر افشان را
چو گل مدار نباشد نشاط دوران را
مباش این همه پیر و خط جوانان را
به دار عزت موی سفید پیران را
چو آفتاب به تعظیم صبحدم برخیز
مرا چو غنچه بود کار سینه را خستن
به زلف یار تو را آرزوی پیوستن
به بوستان مکن ای سرو قصد به نشستن
درین جهان نبود فرصت کمر بستن
ز خاک تیره کمر بسته چون قلم برخیز
به باغ مرغ چمن از پی خوش الحانیست
به کنج خانه خود جغد در ثنا خوانیست
بهار فیض شب و روز در گل افشانیست
درین دو وقت اجابت کشانده پیشانیست
دل شب ار نتوانی سفیده دم برخیز
چو سیدا به جهان عیش راندهای صایب
به سینه تخم غم اکنون نشاندهای صایب
چو سرو دست ز حاصل فشاندهای صایب
چه پای در گل اندیشه ماندهای صایب
بساز با کم و بیش و ز بیش و کم برخیز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برای پرسشم ای آهوی حرم برخیز
ز جای خود به خدا می دهم قسم برخیز
هوش مصنوعی: ای آهوی حرم، برای پرسش من بر بخیز و از جای خود حرکت کن. به خدا قسم میزنم که برخیز.
مکن به جان و دلم این همه ستم برخیز
سبک ز سینه من ای غبار غم برخیز
هوش مصنوعی: مرا این همه ستم بر جان و دل من روا مدار، ای غبار غم، از سینهام برخیز و سبکبار شو.
ز همنشینی من می کشی الم برخیز
هوش مصنوعی: از نزدیکی و هم صحبت بودن با من، به مشکلات و سختیها دچار میشوی. پس باید برخواست و از این وضعیت خارج شوی.
تکلم تو دهد بر رقیب آب حیات
تبسمت دهن غیر پر کند ز نبات
هوش مصنوعی: گفتار تو به دشمنان زندگی میبخشد و لبخند تو میتواند دل دیگران را پر از شادی کند مثل گیاهی که به آنها طراوت میدهد.
چرا به ملک خرابم کنی ز جور برات
سر قلم بشکن مهر کن دهان دوات
هوش مصنوعی: چرا زندگی و وضعیت من را خراب میکنی؟ به خاطر ظلم و ستمی که بر من میکنی، به قلم من آسیب برسان و مهر بر دهان جوهر بزن.
به این سیاه دلان کم نشین و کم برخیز
هوش مصنوعی: به این افراد بددل نزدیک نشو و کمتر با آنها رفت و آمد کن.
به منعمان دو جهان را خریدن آسانست
گل از نتیجه زر رونق گلستانست
هوش مصنوعی: به دست آوردن دو جهان به راحتی ممکن است، زیرا درخت گل از ثمر طلا، بهار باغ را شکوفا میکند.
مرا به گوش حدیثی ز حور و رضوانست
کلید گلشن فردوس دست احسانست
هوش مصنوعی: مرا خبری از زیباییهای بهشت و نعمتهای آن میرسد که به وسیله لطف و مهربانی میتوان به آنجا دست یافت.
بهشت اگرطلبی از سر درم برخیز
هوش مصنوعی: اگر به بهشت علاقهمند هستی، باید از خواب راحت خود برخیزی و به تلاش و کوشش بپردازی.
نگاه دار به خود چشم گوهر افشان را
چو گل مدار نباشد نشاط دوران را
هوش مصنوعی: به خودت حواست باشد و زیباییهایت را مانند دانههای گرانبها حفظ کن، زیرا گلداشتن و شاد بودن همیشه در دسترس نیست و ممکن است فرصتهای شادمانی از بین برود.
مباش این همه پیر و خط جوانان را
به دار عزت موی سفید پیران را
هوش مصنوعی: بهتر است به جوانان بیش از حد اهمیت ندهی و نگذار که سرسختی یا آراستگی موی سفید پیران را نادیده بگیرند.
چو آفتاب به تعظیم صبحدم برخیز
هوش مصنوعی: مثل خورشید که به احترام صبحگاه برمیخیزد، تو هم به پا خیز.
مرا چو غنچه بود کار سینه را خستن
به زلف یار تو را آرزوی پیوستن
هوش مصنوعی: دل من همچون غنچهای است که در انتظار شکفتن و زیبا شدن است. آه، ای محبوب، آرزوی نزدیک شدن و وصال تو را دارم تا به آرامش برسم.
به بوستان مکن ای سرو قصد به نشستن
درین جهان نبود فرصت کمر بستن
هوش مصنوعی: به باغ نرو ای سرو، زیرا در این دنیا فرصتی برای آرام گرفتن نیست.
ز خاک تیره کمر بسته چون قلم برخیز
هوش مصنوعی: از خاک سیاه و تیره، با عزمی راسخ و استوار برخیز و به تلاش و کوشش ادامه بده.
به باغ مرغ چمن از پی خوش الحانیست
به کنج خانه خود جغد در ثنا خوانیست
هوش مصنوعی: در باغی که پرندگان خوش صدا آواز میخوانند، جغد که نماد غم و افسردگی است در گوشهای نشسته و فقط از وضعیت خودش سخن میگوید.
بهار فیض شب و روز در گل افشانیست
درین دو وقت اجابت کشانده پیشانیست
هوش مصنوعی: بهار زمانی است که سرسبزی و شکوفایی در روز و شب جلوهگری میکند و در این دو زمان، دعا و درخواستها مورد قبول قرار میگیرد.
دل شب ار نتوانی سفیده دم برخیز
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی در دل شب بیدار شوی یا با صبح دم برخیزی، تلاش کن تا از خواب بیدار شوی و برخیزی.
چو سیدا به جهان عیش راندهای صایب
به سینه تخم غم اکنون نشاندهای صایب
هوش مصنوعی: ای سید، تو چون شادی را در جهان پخش کردهای، حالا در سینهات بذر غم را کاشتهای.
چو سرو دست ز حاصل فشاندهای صایب
چه پای در گل اندیشه ماندهای صایب
هوش مصنوعی: وقتی که همچون سرو، زیبایی و شکوهی را از خود ساطع کردهای، چرا در گل و لای افکار و نگرانیها گیر کردهای؟
بساز با کم و بیش و ز بیش و کم برخیز
هوش مصنوعی: با آنچه داری و آنچه که داری کم و زیاد کن، از همین حد و مرزها فراتر برو و به حرکت درآ.