گنجور

شمارهٔ ۷

دلا ز بزم حریفان چو غنچه پنهان باش
بپوش دیده و دور از شکست دوران باش
برو ز گلشن و در گوشه بیابان باش
ز خارزار تعلق کشیده دامان باش
بهر چه می کشد دل ازو گریزان باش
مرو به باغ اگر باغبان تو را پدر است
نظر به سایه سنبل مکن که دردسر است
به بوستان شب و روز این نوا زنی شکر ست
قد نهال خم از بار منت ثمر است
ثمر قبول مکن سرو این گلستان باش
بهار عمر گذر کرده است نادانی
دمی بیا و نشین صحن سنبلستانی
بنوش باده هر سوی ساز جولانی
در این دو هفته که چون گل در این گلستانی
گشاده روی تر از راز می پرستان باش
همیشه حرف تو از باده نوشی خلق است
قبا بدوش تو از خودفروشی خلق است
بدهر زینت اگر جامه پوشی خلق است
کدام جامه به از پرده پوشی خلق است
بپوش چشم خود از عیب خلق عریان باش
به گوش زاغ نواهای زاغ دلخواه است
به چشم خویش زغن بلبل سحرگاه است
در آشیانه خود جغد صاحب جاه است
درون خانه خود هر گدا شهنشاه است
قدم برون منه از حد خویش سلطان باش
خزان شدی دیگر امید از بهار تو نیست
می نشاط به اندازه خمار تو نیست
کنون شکایت اهل جهان شعار تو نیست
تمیز نیک و بد روزگار کار تو نیست
چو چشم آئینه بر خوب و زشت حیران باش
چو سیدا به چمن کرده ام وطن صایب
چو کلک خود شده ام شمع انجمن صایب
مرا به گوش رسیدست این سخن صایب
ز بلبلان خوش الحان این چمن صایب
مرید زمزمه حافظ خوش الحان باش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا ز بزم حریفان چو غنچه پنهان باش
بپوش دیده و دور از شکست دوران باش
هوش مصنوعی: ای دل، در محفل رفقا مانند یک غنچه پنهان باش و چشمانت را بپوشان، تا از ناملایمات و سختی‌های زندگی دور بمانی.
برو ز گلشن و در گوشه بیابان باش
ز خارزار تعلق کشیده دامان باش
هوش مصنوعی: از باغ و گلشن دور شو و در گوشه‌ای از بیابان قرار بگیر، زیرا در میان خارزار، چسبیدگی و وابستگی را از خود دور کن.
بهر چه می کشد دل ازو گریزان باش
هوش مصنوعی: هر چیزی که دل را به زحمت می‌اندازد و باعث می‌شود از آن دوری کنی، از آن فاصله بگیر.
مرو به باغ اگر باغبان تو را پدر است
نظر به سایه سنبل مکن که دردسر است
هوش مصنوعی: به باغ نرو، حتی اگر باغبان پدرت باشد. به سایه سنبل نگاه نکن، زیرا این کار برایت مشکل ایجاد می‌کند.
به بوستان شب و روز این نوا زنی شکر ست
قد نهال خم از بار منت ثمر است
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، همواره با شادی و خوشحالی آوای زنگ زده می‌شود. درختی که به خاطر لطف و محبت بار آورده، در حال خم شدن است.
ثمر قبول مکن سرو این گلستان باش
هوش مصنوعی: ثمر قبول نکن، ای سرو، در این گلستان باش!
بهار عمر گذر کرده است نادانی
دمی بیا و نشین صحن سنبلستانی
هوش مصنوعی: عمر انسان در حال گذر است و نادانی باعث می‌شود که به این موضوع توجه نکنیم. بیایید لحظه‌ای در جایی زیبا و پر از گل و خوشبو بگذرانیم.
بنوش باده هر سوی ساز جولانی
در این دو هفته که چون گل در این گلستانی
هوش مصنوعی: شراب بنوش و از زندگی لذت ببر، زیرا این دو هفته را مانند گلی در گلستان سپری می‌کنی.
گشاده روی تر از راز می پرستان باش
هوش مصنوعی: با رویی باز و دوستانه‌تر از رازداران رفتار کن.
همیشه حرف تو از باده نوشی خلق است
قبا بدوش تو از خودفروشی خلق است
هوش مصنوعی: همیشه وقتی که تو صحبت از نوشیدن شراب می‌کنی، مردم به این موضوع توجه دارند و اینگونه به تو نگاه می‌کنند. در حالی که لباس و ظاهرت از برقراری ارتباط و ارتباط برقرار کردن با دیگران نشأت می‌گیرد.
بدهر زینت اگر جامه پوشی خلق است
کدام جامه به از پرده پوشی خلق است
هوش مصنوعی: اگر در دنیا به زینت و زیبایی اهمیت می‌دهی، کدام پوشش بهتر از پرده‌ای است که انسان‌ها را می‌پوشاند و از دید سایرین محفوظ نگه می‌دارد؟
بپوش چشم خود از عیب خلق عریان باش
هوش مصنوعی: بهتر است که به عیوب و نواقص دیگران بی‌اعتنا باشی و خودت را از قضاوت درباره آن‌ها دور نگه‌داری.
به گوش زاغ نواهای زاغ دلخواه است
به چشم خویش زغن بلبل سحرگاه است
هوش مصنوعی: زاغ به آواز خودش خیلی علاقه دارد و برای او خوشایند است، همچنین زغن هم در نظر خود، بلبل را در صبح‌گاه زیبا می‌بیند.
در آشیانه خود جغد صاحب جاه است
درون خانه خود هر گدا شهنشاه است
هوش مصنوعی: در لانه‌اش، جغدی که مقامی بلند دارد زندگی می‌کند، و در خانه‌اش هر بی‌نوا مانند یک پادشاه به نظر می‌رسد.
قدم برون منه از حد خویش سلطان باش
هوش مصنوعی: از مرزهای خود فرات نرو و همچون یک پادشاه رفتار کن.
خزان شدی دیگر امید از بهار تو نیست
می نشاط به اندازه خمار تو نیست
هوش مصنوعی: دیگر امیدی به آمدن بهار از جانب تو نیست و شادی به اندازه‌ی حالتی که از شراب پیدا می‌شود، در تو وجود ندارد.
کنون شکایت اهل جهان شعار تو نیست
تمیز نیک و بد روزگار کار تو نیست
هوش مصنوعی: اکنون دیگر شکایت‌های مردم دنیا؛ به تو مربوط نیست و تشخیص خوب و بد روزگار نیز بر عهده تو نیست.
چو چشم آئینه بر خوب و زشت حیران باش
هوش مصنوعی: به مانند آینه‌ای که در جستجوی زیبایی و زشتی است، شگفت‌زده و حیران باش.
چو سیدا به چمن کرده ام وطن صایب
چو کلک خود شده ام شمع انجمن صایب
هوش مصنوعی: من در چمن، جایی برای زندگی انتخاب کرده‌ام و مانند شعله‌ای در جمع دوستانم می‌درخشم.
مرا به گوش رسیدست این سخن صایب
ز بلبلان خوش الحان این چمن صایب
هوش مصنوعی: به گوش من رسیده که این حرف از بلبلان خوش صدا در این بوستان درست و صحیح است.
مرید زمزمه حافظ خوش الحان باش
هوش مصنوعی: به دنبال شنیدن نغمه‌های دلنواز حافظ باش و از زیبایی‌های آن لذت ببر.