شمارهٔ ۶۶
تا کی ای دل در هوای اطلس و دیبا شوی
از تعلق دست اگر شویی ید بیضا شوی
همدم خورشید می خواهی که چون عیسی شوی
پشت پا زن در دو عالم تا فلک پیما شوی
از سر دنیای دون برخیز تا رعنا شوی
دعویی شاهی کند بر اهل کشتی ناخدا
کوه کرد آب از تمنا کاسه خود را جدا
از صدف بر موج دریا هر دم آید این صدا
شد حباب از خودنمایی گوی چوگان فنا
سعی کن تا در محیط عشق ناپیدا شوی
متکا از خرقه پشمینه می آید به حرف
اژدها در گوشه گنجینه می آید به حرف
مرغ دل از روی داغ سینه می آید به حرف
طوطی از خاموشی آئینه می آید به حرف
مهر خاموشی به لب نه تا به دل گویا شوی
عالم آبست دنیا و تویی دنیا پرست
وقت آن آمد کنی در کشتی وحدت نشست
سر مپیچ از سعی خود چون موج اگر یابی شکست
غور کن در بحر هستی تا گهر آری به دست
ور نه دست تهی چون کف ازین دریا شوی
ساقیا بر من شب وصل تو باشد روز عید
چون قدح بربسته ام بر دست خود چشم امید
می روی میخانه پند سیدا باید شنید
با هوسناکان به یک پیمانه می باید کشید
سعی کن صایب شهید تیغ استغنا شوی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی ای دل در هوای اطلس و دیبا شوی
از تعلق دست اگر شویی ید بیضا شوی
هوش مصنوعی: ای دل، تا کی به آرزوهای زرق و برق و زیباییهای ظاهری دل ببندی؟ اگر از این تعلقات رها شوی، به جایگاه والایی خواهی رسید.
همدم خورشید می خواهی که چون عیسی شوی
پشت پا زن در دو عالم تا فلک پیما شوی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند عیسی نورانی و اثرگذار باشی، باید از هر دو جهان بیتفاوت بگذری و با رفتار و اعمال خود به قلههای بلند برسید.
از سر دنیای دون برخیز تا رعنا شوی
هوش مصنوعی: از دنیای پست و حقیر جدا شو تا به زیبایی و شکوه برسی.
دعویی شاهی کند بر اهل کشتی ناخدا
کوه کرد آب از تمنا کاسه خود را جدا
هوش مصنوعی: در این بیت، وجود یک شاه را توصیف میکند که در مقام قدرت و عظمتش با اهل کشتی، که نماد افرادی هستند که در مسیر زندگی یا مشکلات غرق شدهاند، به گفتگو میپردازد. او با آرزویی بزرگ، مرزها و قوانین را به چالش میکشد و در نهایت به خواستهها و نیازهای خود میرسد. به نوعی این تصویر کشیده میشود که چگونه قدرت، حتی در بلندترین اوج خود، میتواند بر زندگی و تلاشهای دیگران تأثیر بگذارد.
از صدف بر موج دریا هر دم آید این صدا
شد حباب از خودنمایی گوی چوگان فنا
هوش مصنوعی: هر لحظه صدایی از صدف بر روی موجهای دریا به گوش میرسد و حبابی از جلوهگری گوی چوگان فنا به وجود میآید.
سعی کن تا در محیط عشق ناپیدا شوی
هوش مصنوعی: تلاش کن تا به طور نامحسوس در فضای عشق قرار بگیری.
متکا از خرقه پشمینه می آید به حرف
اژدها در گوشه گنجینه می آید به حرف
هوش مصنوعی: متکا به عنوان یک وسیله راحتی از پوششی ساخته شده از پشم به دست میآید و در کنار خزانهای گنجینه، حرفهایی از یک اژدها شنیده میشود.
مرغ دل از روی داغ سینه می آید به حرف
طوطی از خاموشی آئینه می آید به حرف
هوش مصنوعی: پرنده دل، از زخم عاطفی خود سخن میگوید، در حالی که طوطی، با حرفهایش از سکوت و خاموشی آینهها سخن میآورد.
مهر خاموشی به لب نه تا به دل گویا شوی
هوش مصنوعی: سکوت کن و چیزی نگو تا دل های دیگران را بهتر درک کنی و با احساساتشان پیوند برقرار کنی.
عالم آبست دنیا و تویی دنیا پرست
وقت آن آمد کنی در کشتی وحدت نشست
هوش مصنوعی: جهان همچون زنی حامله است و تو عشق به این دنیا داری. اکنون زمان آن رسیده که در کشتی وحدت، به سفر بروی.
سر مپیچ از سعی خود چون موج اگر یابی شکست
غور کن در بحر هستی تا گهر آری به دست
هوش مصنوعی: از تلاش خود ناامید نشو، مانند موجی که در مقابل مانع به سمت دیگر میچرخد. اگر میخواهی به موفقیت برسی، باید در عمق وجودت جستجو کنی تا بتوانی بهترین ها را به دست آوری.
ور نه دست تهی چون کف ازین دریا شوی
هوش مصنوعی: اگر خالی دستی برآوری، مانند دست خالی از این دریا خواهی شد.
ساقیا بر من شب وصل تو باشد روز عید
چون قدح بربسته ام بر دست خود چشم امید
هوش مصنوعی: ای ساقی، شب وصال تو برای من مانند روز عید است؛ چون که لیوان را در دستم گرفتهام، انتظارم به تو و روزهای خوب آینده دوخته شده است.
می روی میخانه پند سیدا باید شنید
با هوسناکان به یک پیمانه می باید کشید
هوش مصنوعی: اگر به میخانه میروی، باید نصایح بزرگترها را گوش بدهی و با افرادی که اهل لذت و خوشگذرانی هستند، باید یک جرعه از می نوشید.
سعی کن صایب شهید تیغ استغنا شوی
هوش مصنوعی: سعی کن، همچون صایب، از وابستگی و نیاز به چیزهای مادی رهایی یابی و آزادمنش باشی.