گنجور

شمارهٔ ۶۵

غنچه ها پیش رخت سر به گریبانی چند
بلبلان در قدمت بی سر و سامانی چند
قمریان بر سر کوی تو غلامانی چند
سروها پیش قدت خاک نشینانی چند
بر رخت آئینه ها دیده حیرانی چند
چهره تازه تر از لاله احمر داری
گرد روی چو مهت خط معنبر داری
بزم آشفته دلان چند معطر داری
کاکل مشک فشانست که بر سر داری
شده بر گرد سرت جمع پریشانی چند
گرچه از باده لبالب چو خم میکده‌ام
از کسادی به جهان خانه ماتمزده ام
در چمن رفته ام و غنچه صفت آمده ام
بر لب نامه خود مهر خموشی زده ام
بس که افتاده مرا کار به نادانی چند
اهل دنیا ز هنرمند ندارد خبر
هست در طعم برابر نمک و قند و شکر
توشه راه همان به که بوبندم به کمر
کرده از سلسله اهل خرد هوش سفر
وقت آن شد که زنم سر به بیابانی چند
سیدا مرغ خوش الحان ز چمن بیرون است
طوطی و زاغ یکی درنظر گردون است
دلم از زمزمه جغد مزاجان چون است
صایب از قحط سخندان همه کس موزون است
کاش می بود در این وقت سخندانی چند!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غنچه ها پیش رخت سر به گریبانی چند
بلبلان در قدمت بی سر و سامانی چند
هوش مصنوعی: غنچه‌ها در مقابل زیبایی تو، در حیرت و شگفتی هستند و بلبل‌ها هم در حضورت با بی‌سامانی و سردرگمی، آواز می‌خوانند.
قمریان بر سر کوی تو غلامانی چند
سروها پیش قدت خاک نشینانی چند
هوش مصنوعی: قمریان در کنار کوی تو، چندین بنده و خدمت‌گذار هستند و در برابر قامت بلند تو، عده‌ای از خاک‌نشینان حاضرند.
بر رخت آئینه ها دیده حیرانی چند
هوش مصنوعی: در چهره‌ات، آینه‌ها غرق در تعجب و حیرت‌اند.
چهره تازه تر از لاله احمر داری
گرد روی چو مهت خط معنبر داری
هوش مصنوعی: چهره‌ات زیباتر از لاله‌های سرخ است و گردی صورتت خطی زیبا و دل‌انگیز مانند ماه دارد.
بزم آشفته دلان چند معطر داری
کاکل مشک فشانست که بر سر داری
هوش مصنوعی: در گردهمایی عاشقان، تو چه بویی را به ارمغان آورده‌ای؛ زیرا گیسوانت مانند مشک خوشبوست که بر سرت می‌ریزد.
شده بر گرد سرت جمع پریشانی چند
هوش مصنوعی: در اطراف تو، بی‌نظمی و آشفتگی‌هایی به وجود آمده است.
گرچه از باده لبالب چو خم میکده‌ام
از کسادی به جهان خانه ماتمزده ام
هوش مصنوعی: هرچند که من از شراب پر هستم و مانند یک میخانه سرشار از شوق و نشاط به نظر می‌رسم، اما در حقیقت به خاطر کسادی و بی‌احساس بودن دنیا، در خانه‌ام غمگین و ماتم‌زده به سر می‌برم.
در چمن رفته ام و غنچه صفت آمده ام
بر لب نامه خود مهر خموشی زده ام
هوش مصنوعی: من به دشت قدم گذاشته‌ام و به مانند غنچه‌ای جدید، بر زبانم سکوت برچسب زده‌ام.
بس که افتاده مرا کار به نادانی چند
هوش مصنوعی: من به خاطر کارهایم که ناشی از نادانی است، به شدت احساس می‌کنم که به زمین افتاده‌ام.
اهل دنیا ز هنرمند ندارد خبر
هست در طعم برابر نمک و قند و شکر
هوش مصنوعی: انسان‌های وابسته به دنیا از هنر و استعداد واقعی بی‌خبرند؛ چرا که نمی‌توانند طعم شیرینی و لذت واقعی را درک کنند و تنها چیزی که می‌شناسند، تفاوت‌های ظاهری چیزهاست.
توشه راه همان به که بوبندم به کمر
کرده از سلسله اهل خرد هوش سفر
هوش مصنوعی: بهتر است برای سفر، بهترین توشه را همراه داشته باشم و خود را به دانش و خرد وابسته کنم.
وقت آن شد که زنم سر به بیابانی چند
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که به دشت و بیابانی بروم و در آنجا به تفکر و اندیشه بپردازم.
سیدا مرغ خوش الحان ز چمن بیرون است
طوطی و زاغ یکی درنظر گردون است
هوش مصنوعی: یک پرنده خوش آواز از باغ خارج شده است و در آسمان فقط یک طوطی و زاغ در نظر می‌آیند.
دلم از زمزمه جغد مزاجان چون است
صایب از قحط سخندان همه کس موزون است
هوش مصنوعی: دلم از صدای جغد پر از اندوه است، و مانند صایب، در زمان کسادی و کمبود گوهرهای سخن، همه افراد ساکت و بی‌صدا به نظر می‌رسند.
کاش می بود در این وقت سخندانی چند!
هوش مصنوعی: ای کاش در این زمان چند سخنران حاضر بودند!