گنجور

شمارهٔ ۵۶

برده تیغ ابرویت آب از دم شمشیرها
زخم کاری خورده‌ای مژگان شوخت تیرها
پیش خطت عاشقان را کم شده تدبیرها
ای زبون در حلقه زنجیر زلف شیرها
سر به صحرا داده یی زلف خوشت نخجیرها
منت احسان گدا از اهل دنیا می کشد
ساغر از لب تشنگی خود را به مینا می کشد
آب صاف تیره را مرکز به دریا می کشد
گفتگوی کفر و دین آخر به یکجا می کشد
خواب یک خوابست اما مختلف تعبیرها
ای ز شرم عارضت گردید در گلشن گل آب
غنچه دارد از لبت سر در گریبان حجاب
در گلستانی که باشد دیده شبنم به خواب
می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب
دفتر حسن تو را از بوی گل تفسیرها
تا مرا افگنده چشم پر خمارش از نظر
نیست همچون شمع در عالم مرا پروای سر
خط روی یار شد در ملک جانم رخنه گر
از سر تعمیرم ای خضر مروت در گذر
بر نمی دارد مرا از خاک این تعمیرها
سیدا از گریه تا کی دشت را جیحون کنم
لاله صحرا نیم دامان خود پر خون کنم
کی توانم بر سر خود خاک چون مجنون کنم
من کیم صایب که دست از آستین بیرون کنم
در بیابانی که ناخن می گذارد شیرها

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برده تیغ ابرویت آب از دم شمشیرها
زخم کاری خورده‌ای مژگان شوخت تیرها
هوش مصنوعی: تیغ ابروی تو همچون شمشیری تند و برنده است که آبرویم را به خطر می‌اندازد و زخم‌های عمیق بر من می‌گذارد. مژگان زیبا و خمیده‌ات مانند تیرهایی هستند که مرا تحت تأثیر خود قرار می‌دهند و به قلبم می‌زنند.
پیش خطت عاشقان را کم شده تدبیرها
ای زبون در حلقه زنجیر زلف شیرها
هوش مصنوعی: در مقابل زیبایی تو، عشق‌ورزان دیگر نمی‌توانند فکر کنند و تدبیر کنند. ای کسی که در دام زلف‌های شیرین تو گرفتار آمده، همگی به زنجیر محبت تو افتاده‌اند.
سر به صحرا داده یی زلف خوشت نخجیرها
هوش مصنوعی: به دشت و دمن رفته‌ای و زلف زیبایت مانند یک طعمه برای شکارچیان است.
منت احسان گدا از اهل دنیا می کشد
ساغر از لب تشنگی خود را به مینا می کشد
هوش مصنوعی: انسانی که در دنیا به دیگران احسان می‌کند، با داشتن عطش و خواسته‌های درونی خود، تلاش می‌کند تا از خوشی‌ها و زیبایی‌های زندگی بهره‌مند شود و به نوعی تلاش می‌کند تا با آنچه دارد، خود را سیراب کند.
آب صاف تیره را مرکز به دریا می کشد
گفتگوی کفر و دین آخر به یکجا می کشد
هوش مصنوعی: آب زلال و آرام در نهایت به دریا می‌رسد. در نهایت، بحث‌های دینی و کفر هم به یک نقطه مشترک می‌رسند.
خواب یک خوابست اما مختلف تعبیرها
هوش مصنوعی: خواب یک پدیده است، اما هر کسی آن را به شکل‌های متفاوتی تفسیر می‌کند.
ای ز شرم عارضت گردید در گلشن گل آب
غنچه دارد از لبت سر در گریبان حجاب
هوش مصنوعی: ای صورت زیبایت باعث شرم و حیا در گلستان شده است، چنانکه گل‌ها از لبان تو رازها را پنهان کرده‌اند و خود را در چادر پوشانده‌اند.
در گلستانی که باشد دیده شبنم به خواب
می کند باد صبا هر روز پیش از آفتاب
هوش مصنوعی: در باغی که شبنم بر روی گل‌ها نشسته است، باد ملایم هر روز قبل از طلوع آفتاب می‌وزد.
دفتر حسن تو را از بوی گل تفسیرها
هوش مصنوعی: کتاب جمال تو سرشار از عطر گل‌هاست.
تا مرا افگنده چشم پر خمارش از نظر
نیست همچون شمع در عالم مرا پروای سر
هوش مصنوعی: چشم خواب‌آلود او من را از نظر دور کرده و مانند شمعی که در جستجوی نور است، به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کنم.
خط روی یار شد در ملک جانم رخنه گر
از سر تعمیرم ای خضر مروت در گذر
هوش مصنوعی: خط بر روی چهره محبوبم، سبب نفوذ در روح و جانم شده است. ای خضرِ مهربانی، اگر از مسیر مرمت و نجات من بگذری، لطفی کن.
بر نمی دارد مرا از خاک این تعمیرها
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ چیزی نمی‌تواند مرا از ریشه و مکان اصلی‌ام دور کند. یعنی من هنوز به آن جایی که از آن آمده‌ام وابسته هستم و تحت تأثیر تغییرات یا سازه‌های جدید قرار نمی‌گیرم.
سیدا از گریه تا کی دشت را جیحون کنم
لاله صحرا نیم دامان خود پر خون کنم
هوش مصنوعی: من از شدت ناراحتی و گریه تا چه زمانی باید دشت را مثل رودخانه‌ای بزرگ پر آب کنم؟ من مثل لاله‌ای که در صحرا رشد می‌کند، خودم را در خون غم و اندوه غرق می‌کنم.
کی توانم بر سر خود خاک چون مجنون کنم
من کیم صایب که دست از آستین بیرون کنم
هوش مصنوعی: من کیستم که مانند مجنون، بر سر خود خاک بریزم؟ من کیم که از آستین خود، دستانم را بیرون بیاورم؟
در بیابانی که ناخن می گذارد شیرها
هوش مصنوعی: در جایی که شیرها در حال قلم‌زنی و نشانه‌گذاری territory خود هستند و ویراستارانه زمین را تحت کنترل دارند.