شمارهٔ ۵۲
شبی ز خانه برون با صد آرزو رفتم
فگنده سبحه و سجاده کو به کو رفتم
شکسته توبه و زنار در گلو رفتم
سحرگه در طلب ساغر و سبو رفتم
به کار خانه زاهد به جستجو رفتم
به خاطر تو چو شبنم به بوستان بودم
شکسته رنگ تر از چهره خزان بودم
ز جوش ناله هم آغوش بلبلان بودم
در آستانه گل با تو همزبان بودم
تو همچو رنگ نشستی و من چو بو رفتم
تو را شکفته چو گل چهره از می گلنار
مباش در پی آزار بلبلان زنهار
به حرف من نفسی گوش و هوش را بگذار
به هیچ دل ننشستم اگر چه ناخن وار
ز دست شوق تو در سینه ها فرو رفتم
به یاد آتش روی تو تاب و تب دارم
ز خویش رفته ام و حالت عجب دارم
اگر چه چون خط تو نسبتی به شب دارم
به عهد زلف تو باریک رو لقب دارم
که در شکافتن مو درون مو رفتم
چو سیدا نظر از روی غیر پوشیدم
به کوی یار ز شب تا به روز گردیدم
گل مراد خود از شاخ آرزو چیدم
بدیع تازه گلستان روی او دیدم
میان برگ گل و لاله تا گلو رفتم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی ز خانه برون با صد آرزو رفتم
فگنده سبحه و سجاده کو به کو رفتم
هوش مصنوعی: یک شب با هزار آرزو از خانه بیرون رفتم، در حالی که تسبیح و سجادهام را به دوش داشتم و هر کوچه را یکی یکی طی کردم.
شکسته توبه و زنار در گلو رفتم
سحرگه در طلب ساغر و سبو رفتم
هوش مصنوعی: توبهام را شکستهام و دیگر خجالت نمیکشم. صبح زود به دنبال جام و کوزهای رفتم که شراب را بریزم و بنوشم.
به کار خانه زاهد به جستجو رفتم
هوش مصنوعی: برای پیدا کردن کار و مشغولیت در خانه زاهد، به جستجو پرداختم.
به خاطر تو چو شبنم به بوستان بودم
شکسته رنگ تر از چهره خزان بودم
هوش مصنوعی: به خاطر تو مثل شبنم در باغ بودم، Fragile و لطیفتر از رنگهای پاییز بودم.
ز جوش ناله هم آغوش بلبلان بودم
در آستانه گل با تو همزبان بودم
هوش مصنوعی: در کنار بلبلان و در فضای عاطفی و دلنشین گل، احساسات و نالههای عاشقانهای را تجربه میکردم و با تو در آن لحظهها گفتگو میکردم.
تو همچو رنگ نشستی و من چو بو رفتم
هوش مصنوعی: تو مانند رنگی هستی که در جا مینشینی و من همچون بویی هستم که به آرامی میروم و ناپدید میشوم.
تو را شکفته چو گل چهره از می گلنار
مباش در پی آزار بلبلان زنهار
هوش مصنوعی: هرگز به دنبال آزار بلبلان نباش، زیرا تو همچون گلی زیبا و شکفتهای که با جلوهات دلها را میربایی.
به حرف من نفسی گوش و هوش را بگذار
به هیچ دل ننشستم اگر چه ناخن وار
هوش مصنوعی: به گفته من خوب توجه کن و فکر و ذهنت را بر چیزی دیگر نگذار. من هیچ وقت در دل کسی جا نگرفتهام، حتی اگر شبیه ناخن به نظر بیایم.
ز دست شوق تو در سینه ها فرو رفتم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و شوق تو، عمیقاً در دلها فرو رفتهام.
به یاد آتش روی تو تاب و تب دارم
ز خویش رفته ام و حالت عجب دارم
هوش مصنوعی: به خاطر یادآوری زیبایی و حرارت چهرهات دچار هیجان و شوق هستم. احساس میکنم از خودم دور شدهام و این حالت برایم عجیب و غریب است.
اگر چه چون خط تو نسبتی به شب دارم
به عهد زلف تو باریک رو لقب دارم
هوش مصنوعی: اگرچه من به زیبایی خط تو شباهت دارم، اما در پیوند با زلف تو، نامی ظریف و خاص دارم.
که در شکافتن مو درون مو رفتم
هوش مصنوعی: در تلاش برای بررسی جزئیات و مسائلی بسیار ریز و موشکافانه هستم.
چو سیدا نظر از روی غیر پوشیدم
به کوی یار ز شب تا به روز گردیدم
هوش مصنوعی: وقتی که به یارم توجه کردم و از دیگران روی برگرداندم، شب را تا صبح در کوی او سپری کردم.
گل مراد خود از شاخ آرزو چیدم
بدیع تازه گلستان روی او دیدم
هوش مصنوعی: من گل آرزوهایم را از شاخه چیدهام و در این گلستان به زیبایی و تازگی چهره او نظر کردهام.
میان برگ گل و لاله تا گلو رفتم
هوش مصنوعی: در بین گلها و لالهها غرق شدم و تا نزدیک گلو رفتم.