شمارهٔ ۴۵
به بزم غیر تا سرو تو خود را جلوه گر کرده
نگاه خیره از هر سو تو را مد نظر کرده
به کوه و دشت می گشتم به یادت دیده تر کرده
شنیدم آه سردی با تو گستاخانه سر کرده
به چشم نازکت بیماریی چشمت اثر کرده
چمن از خواب شب هر صبحدم چشمی که وا سازد
تو را از یک طرف بلبل ز یکسو گل دعا سازد
چو شبنم از برای دیدنت از دیده پا سازد
به امیدی که با نبض تو دستی آشنا سازد
مسیح از خانه خورشید آهنگ سفر کرده
سر زلف کجت از تار ایمان است نازکتر
تو را رنگ از رخ گلهای بستان است نازکتر
بتان را دست اگر از شاخ مرجان است نازکتر
رگ دست تو صد بار از رگ جان است نازکتر
طبیب بی مروت بوسه گاه نیش تر کرده
تنت ای سرو تا بر بستر گل همنشین گشته
مرا بهر رعایت دست بیرون زآستین گشته
تو را رنگ از حرارت همچو رنگ یاسمین گشته
گل رخسارت از دل سوزیی تب آتشین گشته
ملاقات لبت بتخاله را تنگ شکر کرده
می نابی که شب تا روز در میخانه می خوردی
برغم آشنا با مردم بیگانه می خوردی
دل عشاق را چون چشم خود مستانه می خوردی
خمار خون مظلومان که بی قیدانه می خوردی
سر بی مهریت را آشنایی درد سر کرده
کسی را سیدا بخت و سعادت هست خوش باشد
به هر جا گر بود کارش عبادت هست خوش باشد
به چشم یار اگر ذوق ارادت هست خوش باشد
تو را صایب اگر پای عیادت هست خوش باشد
که ما را این خبر از هستی خود بی خبر کرده
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به بزم غیر تا سرو تو خود را جلوه گر کرده
نگاه خیره از هر سو تو را مد نظر کرده
هوش مصنوعی: در مجالس دیگران، زیبایی و طراوت تو خود را به نمایش گذاشته است و نگاههای سرشار از توجه و تحسین از هر طرف به تو معطوف شده است.
به کوه و دشت می گشتم به یادت دیده تر کرده
شنیدم آه سردی با تو گستاخانه سر کرده
هوش مصنوعی: در جستجوی یاد تو، به کوه و دشت سرک میکشیدم و در این حین، اشکهایم را ریختم. ناگهان صدای آه سردی را شنیدم که بیپروا با تو سخن میگفت.
به چشم نازکت بیماریی چشمت اثر کرده
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و ناز تو تاثیر خاصی بر حالم گذاشتهاند و حالا به نوعی به آن دچار شدهام.
چمن از خواب شب هر صبحدم چشمی که وا سازد
تو را از یک طرف بلبل ز یکسو گل دعا سازد
هوش مصنوعی: چمن در صبح هر روز از خواب بیدار میشود و به تماشای زیباییهای خود میپردازد. بلبل از یک طرف برای گلها دعا میکند و به آنها نغمه و آواز میخواند.
چو شبنم از برای دیدنت از دیده پا سازد
به امیدی که با نبض تو دستی آشنا سازد
هوش مصنوعی: مثل شبنم که با امید دیدن تو، از چشمانم میریزد تا شاید با ضربان قلب تو، دستی آشنا و رابطهای برقرار کند.
مسیح از خانه خورشید آهنگ سفر کرده
هوش مصنوعی: مسیح از محل و خانه خود، که نماد روشنی و حقیقت است، به سمت سفر و جستجوی جدیدی رهسپار شده است.
سر زلف کجت از تار ایمان است نازکتر
تو را رنگ از رخ گلهای بستان است نازکتر
هوش مصنوعی: موهای کج و پیچخوردهات نرمتر از ایمان است و رنگ صورتت از گلهای باغ زیباتر و لطیفتر است.
بتان را دست اگر از شاخ مرجان است نازکتر
رگ دست تو صد بار از رگ جان است نازکتر
هوش مصنوعی: اگر بوتهای زیبا از شاخ مرجان نرمتر هستند، رگ دست تو به اندازهی صد بار نازکتر از رگ جان است.
طبیب بی مروت بوسه گاه نیش تر کرده
هوش مصنوعی: پزشک بیرحم با زهر خود، به جای شفابخشی، زخم میزند.
تنت ای سرو تا بر بستر گل همنشین گشته
مرا بهر رعایت دست بیرون زآستین گشته
هوش مصنوعی: بدن تو، ای سرو خوشتراش، بر روی بستر گل نشسته و من به خاطر ملاحظه تو، دستم را از آستین بیرون آوردهام.
تو را رنگ از حرارت همچو رنگ یاسمین گشته
گل رخسارت از دل سوزیی تب آتشین گشته
هوش مصنوعی: تو مانند گل یاسمن که در اثر گرما تغییر رنگ داده، به خاطر آتش عشق و سوزی که در دل دارم، رنگ رخسارت نیز تغییر کرده است.
ملاقات لبت بتخاله را تنگ شکر کرده
هوش مصنوعی: ملاقات با لب تو، شیرینی خاصی دارد که دل را شاد میکند.
می نابی که شب تا روز در میخانه می خوردی
برغم آشنا با مردم بیگانه می خوردی
هوش مصنوعی: در میخانه، نوشیدنی خوشمزهای مینوشیدی که شب و روز در آنجا سپری میشد، حتی با وجود آشنایی با دوستان، باز هم با بیگانگان به شادی و خوشی میگذرانیدی.
دل عشاق را چون چشم خود مستانه می خوردی
خمار خون مظلومان که بی قیدانه می خوردی
هوش مصنوعی: دل عاشقان را همچون چشم خود با شور و شوق مینگری، در حالی که از خون مظلومان بیمهابا مینوشی و به هیچ قید و شرطی توجه نمیکنی.
سر بی مهریت را آشنایی درد سر کرده
هوش مصنوعی: سرِ بیمهری تو برای من دردسر ساز شده است.
کسی را سیدا بخت و سعادت هست خوش باشد
به هر جا گر بود کارش عبادت هست خوش باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که زندگیاش به خوبی و خوشی سپری شود، در هر کجا که باشد، اگر کارش عبادت باشد، باید خوشحال باشد.
به چشم یار اگر ذوق ارادت هست خوش باشد
تو را صایب اگر پای عیادت هست خوش باشد
هوش مصنوعی: اگر در چشم محبوب نشانی از محبت و علاقه ببینی، زیبنده است. و اگر تو نیز در پی دیدار او هستی، پس این هم میتواند خوشایند باشد.
که ما را این خبر از هستی خود بی خبر کرده
هوش مصنوعی: این خبر باعث شده که ما از وجود خود و واقعیتهای زندگیامان غافل شویم.