شمارهٔ ۳۹
هر که در غم صبر کرد ایوب می دانیم ما
خو به هجران کرده را یعقوب می دانیم ما
عاشقان را در وفا منصوب می دانیم ما
بی وفایی شیوه محبوب می دانیم ما
نیست خوبان را وفایی خوب می دانیم ما
کوهکن از یاد شیرین ماند سر در کوهسار
فکر لیلی در بیابان کرد مجنون را غبار
این مثل بر صفحه دهر است زایشان یادگار
عاشقان راهست قلاب محبت زلف یار
این کشش از جانب مطلوب می دانیم ما
تا دمیده بر عذارش خط چون مشک ختن
باغبان از سنبل تر بسته دیوار چمن
گر کند دعویی ملک آن یوسف گل پیرهن
زآن خط آشفته خواهد شهرها بر هم زدن
عادت آن ماه شهر آشوب می دانیم ما
آن خداوندی که قربان کرد اسماعیل را
کرده از مژگان به چشم اهل کنعان میل را
با زلیخا هاتفی می گفت این تمثیل را
بهر یوسف در کنار مصر رود نیل را
یادگار از دیده یعقوب می دانیم ما
سیدا دامن کش از بزم شراب نوخطان
بوی خون سر می زند از سنبل زلف بتان
کرده اند این نقش بر سنگ مزار کشتگان
خط خوبان نامه قتل است بهر عاشقان
آصفی مضمون این مکتوب می دانیم ما
شمارهٔ ۳۸: امروز به عالم نبود اهل وفا را غیر از تو پناهیشمارهٔ ۴۰: مه من علم به عالم شده ای به دلربایی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که در غم صبر کرد ایوب می دانیم ما
خو به هجران کرده را یعقوب می دانیم ما
هوش مصنوعی: هر کسی که در درد و رنج صبر کند، مانند ایوب است و ما میدانیم که کسی که به خاطر دوری عزیزش غمگین است، مانند یعقوب است.
عاشقان را در وفا منصوب می دانیم ما
بی وفایی شیوه محبوب می دانیم ما
هوش مصنوعی: ما عاشقان را انسانهای وفاداری میدانیم، اما بیوفایی را از ویژگیهای محبوبان به حساب میآوریم.
نیست خوبان را وفایی خوب می دانیم ما
هوش مصنوعی: ما میدانیم که خوبان وفاداری ندارند.
کوهکن از یاد شیرین ماند سر در کوهسار
فکر لیلی در بیابان کرد مجنون را غبار
هوش مصنوعی: کوهکنی که مشغول کار است، از یاد شیرین نمیرود و به یاد لیلی، مجنون در بیابان غبار به پا میکند.
این مثل بر صفحه دهر است زایشان یادگار
عاشقان راهست قلاب محبت زلف یار
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی بیانگر این است که یاد و خاطره عاشقان در طول زمان به یادگار میماند. عشق و محبت آنها همچون قلابی است که انسان را به زلف یار متصل میکند، یعنی عشق باعث ارتباط عمیق و ماندگار با محبوب میشود و این احساسات در دل تاریخ باقی میماند.
این کشش از جانب مطلوب می دانیم ما
هوش مصنوعی: ما این جاذبه را ناشی از خواسته و آرزوی خود میدانیم.
تا دمیده بر عذارش خط چون مشک ختن
باغبان از سنبل تر بسته دیوار چمن
هوش مصنوعی: تا زمانی که نسیم به عطر عذری که شبیه مشک ایرانیست وزیده، باغبان از گل سنبل زیباتر مشتی از دیوار باغ را گرفته است.
گر کند دعویی ملک آن یوسف گل پیرهن
زآن خط آشفته خواهد شهرها بر هم زدن
هوش مصنوعی: اگر یوسف به دلیل زیبایی خود در پیراهنش دعوایی برپا کند، آن وقت با آن خط جالب و آشفتهاش، شهرها را به هم خواهد ریخت.
عادت آن ماه شهر آشوب می دانیم ما
هوش مصنوعی: ما به این عادت کردهایم که آن ماه، باعث ایجاد فتنه و آشوب در شهر میشود.
آن خداوندی که قربان کرد اسماعیل را
کرده از مژگان به چشم اهل کنعان میل را
هوش مصنوعی: آن خداوندی که ابراهیم را مأمور کرد تا اسماعیل را قربانی کند، حالا با نازکی و زیبایی چشمان اهل کنعان، دلها را به سمت عشق و محبت میکشاند.
با زلیخا هاتفی می گفت این تمثیل را
بهر یوسف در کنار مصر رود نیل را
هوش مصنوعی: با زلیخا صحبت میکرد و این تمثیل را برای یوسف در کنار رود نیل در مصر بیان میکرد.
یادگار از دیده یعقوب می دانیم ما
هوش مصنوعی: ما به یادگار چیزی را داریم که مانند یاد یعقوب از چیزهایی که او دیده و حس کرده است، ارزشمند و گرانبها است.
سیدا دامن کش از بزم شراب نوخطان
بوی خون سر می زند از سنبل زلف بتان
هوش مصنوعی: ای سید، دامن خود را از مهمانی شراب بکشید، چون بوی خون از گلهای سنبل و زلفهای زیبا به مشام میرسد.
کرده اند این نقش بر سنگ مزار کشتگان
خط خوبان نامه قتل است بهر عاشقان
هوش مصنوعی: این قسمت از شعر به تصویر کشیدن شعری بر روی سنگ مزار افرادی است که جان خود را از دست دادهاند. این شعر بیانگر این است که نوشتههای زیبا و جذاب بر روی سنگ مزار، به نوعی نشاندهنده سرنوشت عاشقان و افرادی است که در راه عشق جان باختهاند. این نقشها و نوشتهها یادآور داستان زندگی و مرگ آنهاست و به نوعی گواهی بر عشق و احساسات عمیقشان به حساب میآید.
آصفی مضمون این مکتوب می دانیم ما
هوش مصنوعی: ما میدانیم که آصفی محتوای این نامه را میداند.