گنجور

شمارهٔ ۳۴

داد ضیا به عالمی پرده ز رخ کشادنش
پنجه آفتاب شد دست برو نهادنش
برد ز جای خود مرا جلوه کنان ستادنش
بست زبان شکوه ام لب به سخن کشادنش
عذر عتاب گفتن و وعده وصل دادنش
بر سر دست غمزه اش داده ز ابروان کمان
تیر ستمگری زند بر دل زار خستگان
نرگس او بلای دل عشوه او بلای جان
هست جهان جهان فریب از پی قتل عاشقان
آمدن و گذشتن و گشتن و ایستادنش
پیش نهال قد او سرو روان رود ز جا
فاخته زیر بال خود سر کشد از سر حیا
جلوه کنان قدم نهد جانب باغ هر صبا
ناز دماند از زمین عشوه نشاند از هوا
طرز خرام کردن و پا به زمین نهادنش
قامت همچو سرو او گشت به غیر جلوه گر
در ره او چو نقش پا خاک همی کنم به سر
سوی من آن نگار را کس نشدست راهبر
جذب محبتم کشد نیست بهانه دگر
این همه تند گشتن و در پی من فتادنش
شد ز جفای آسمان قامت ماه در کمین
چشم کشاده سیدا گردش چرخ را بوبین
کار فلک به بیدلان هست مدام جور و کین
وحشی اگر چنین بود طور زمانه بعد از این
وای بر آنکه باید از مادر دهر زادنش

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داد ضیا به عالمی پرده ز رخ کشادنش
پنجه آفتاب شد دست برو نهادنش
هوش مصنوعی: نور خداوند به عالم تابید و مانند آفتاب پرده را از چهره برداشت و دستش را بر آن نهاد.
برد ز جای خود مرا جلوه کنان ستادنش
بست زبان شکوه ام لب به سخن کشادنش
هوش مصنوعی: مرا از جای خود برده و با زیبایی‌اش نگه می‌دارد، زبانم را برای بیان شکایت باز می‌کند و به سخن گفتن وامی‌دارد.
عذر عتاب گفتن و وعده وصل دادنش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی به بهانه‌های مختلف از انتقاد و سرزنش دیگران عذر می‌آورد و وعده می‌دهد که در آینده به ملاقات یا پیوندی نزدیک‌تر خواهد آمد.
بر سر دست غمزه اش داده ز ابروان کمان
تیر ستمگری زند بر دل زار خستگان
هوش مصنوعی: غمزه‌ای که او دارد، مانند کمان ابرویش است که تیر ستم و درد را بر دل بی‌پناهان می‌زند.
نرگس او بلای دل عشوه او بلای جان
هست جهان جهان فریب از پی قتل عاشقان
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و فریبنده‌ی او باعث درد و رنج دل من شده و جذابیت‌هایش، جانم را به خطر انداخته است. در این دنیا، همه چیز در پیٰ به قتل رساندن عاشقان است.
آمدن و گذشتن و گشتن و ایستادنش
هوش مصنوعی: حضور و عدم حضور، تغییرات و توقف‌هایش.
پیش نهال قد او سرو روان رود ز جا
فاخته زیر بال خود سر کشد از سر حیا
هوش مصنوعی: در برابر قد بلند او مانند درخت سرو، دیگران از جایشان حرکت کرده و به زیر سایه‌اش پناه می‌برند، حتی پرنده‌ای مانند فاخته هم از روی شرم و حیا به زیر بال او می‌آید.
جلوه کنان قدم نهد جانب باغ هر صبا
ناز دماند از زمین عشوه نشاند از هوا
هوش مصنوعی: نسیمی ملایم به باغ می‌آید و زیبایی‌اش را به نمایش می‌گذارد. این نسیم به آرامی از زمین می‌گذرد و به هوای اطراف زیبایی و جوانی می‌بخشد.
طرز خرام کردن و پا به زمین نهادنش
هوش مصنوعی: شیوه حرکت کردن و گذاشتن پا بر روی زمین.
قامت همچو سرو او گشت به غیر جلوه گر
در ره او چو نقش پا خاک همی کنم به سر
هوش مصنوعی: قد او مانند درخت سروی است و زیبایی او فقط در راهش بروز می‌کند. من نیز در این مسیر، نشان قدم‌های او را بر زمین می‌گذارم و سر را بر خاک می‌زنم.
سوی من آن نگار را کس نشدست راهبر
جذب محبتم کشد نیست بهانه دگر
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در جذب محبت آن معشوق به من راهنمایی نکرده است و بهانه‌ای برای این جذبه وجود ندارد.
این همه تند گشتن و در پی من فتادنش
هوش مصنوعی: این همه شتاب و عجله برای دنبال کردن من به چه معناست؟
شد ز جفای آسمان قامت ماه در کمین
چشم کشاده سیدا گردش چرخ را بوبین
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و بی‌عدالتی آسمان، قامت زیبا و ماه‌سانی در انتظار است. ای سید، به گردش فلک و چرخ روزگار نظر کن.
کار فلک به بیدلان هست مدام جور و کین
وحشی اگر چنین بود طور زمانه بعد از این
هوش مصنوعی: کارهای آسمانی همیشه بر اساس ظلم و دشمنی بر افراد بیدل و بی‌خبر از عشق است. اگر چنین روندی ادامه داشته باشد، سرنوشت زمانه بعد از این تغییر نخواهد کرد.
وای بر آنکه باید از مادر دهر زادنش
هوش مصنوعی: آه بر آن کسی که باید از مادر زمان به دنیا بیاید.