شمارهٔ ۳۱
چو غنچه تا به تبسم کشادهای لبها
برند نام تو مردم به جای یاربها
ندا کنند به کوی تو زاهدان شبها
زهی به غمزه جانسوز برق مذهبها
به خنده نمکین نوبهار مشربها
شبی که روی خود ای ماه من عیان کردی
الف به سینه گردون ز کهکشان کردی
هلال را ز شفق شاخ ارغوان کردی
به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
هنوز میپرد از شوق چشم کوکبها
خزان رسید و ز باغ اهل عیش و غم رفتند
وداع کرده چمن را به یک قلم رفتند
نسیم و نکهت گل از قفای هم رفتند
سبک روان به نهانخانه عدم رفتند
بر آستانه چو نعلین مانده قالبها
چو شمع بود ز سودای او دلم در تب
رسید بر سر بالینم آن نگار امشب
چو غنچه هست کنون این سخن مرا بر لب
گذشتم از سر مطلب تمام شد مطلب
نقاب چهره مقصود بود مطلبها
چو گردباد کنم سیر دشت و هامون را
زنم به خاک دل غوطه خورده در خون را
دهم به زلف و خط یار جان محزون را
از آن به تیرگی شب خوشم که مجنون را
سیاه خیمه لیلی بود دل شبها
ستاره ها به فلک گرچه شکر و شیرند
برای ریختن خون خلق شمشیرند
همیشه در پی ما اوفتاده چون تیرند
نه روز ثابت سیاره ترک ما گیرند
نه شب به خواب روند این گزنده عقربها
چو سیدا به همه کرده پیروی صایب
نهاده بعد غزل رو به مثنوی صایب
شده به اهل سخن یار معنوی صایب
فتاده تا به ره طرز مولوی صایب
سپند شعله فکرش شدست کوکبها
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو غنچه تا به تبسم کشادهای لبها
برند نام تو مردم به جای یاربها
هوش مصنوعی: وقتی که لبهای تو به خنده باز میشود، مانند غنچهای که شکفته شده است، مردم به جای اینکه از خدا کمک بخواهند، نام تو را بر زبان میآورند.
ندا کنند به کوی تو زاهدان شبها
زهی به غمزه جانسوز برق مذهبها
هوش مصنوعی: در شبهای تار، زاهدان به کوی تو ندا میدهند و با نشانههای عشق و جذابیت، دلها را به درد میآورند.
به خنده نمکین نوبهار مشربها
هوش مصنوعی: خنده شیرین و دلانگیز بهار، مثل نوشیدنیای است که جان میبخشد و طراوت میآورد.
شبی که روی خود ای ماه من عیان کردی
الف به سینه گردون ز کهکشان کردی
هوش مصنوعی: شبی که تو، ای ماه من، چهرهات را آشکار کردی، به نظر میرسید که ستارهها را به سینه آسمان چسباندهای.
هلال را ز شفق شاخ ارغوان کردی
به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
هوش مصنوعی: تو با یک اشاره و ناز، هلال ماه را از رنگ شفق به رنگ ارغوان تبدیل کردی و به این ترتیب، دنیای آسمان را تحت تأثیر قرار دادی.
هنوز میپرد از شوق چشم کوکبها
هوش مصنوعی: چشم ستارهها هنوز هم از شوق، نور و زندگی را به ما هدیه میدهد.
خزان رسید و ز باغ اهل عیش و غم رفتند
وداع کرده چمن را به یک قلم رفتند
هوش مصنوعی: پاییز فرارسید و اهل خوشی و اندوه از باغ رفتند و با یک اشاره، به وداع با چمن پرداخته و رفتند.
نسیم و نکهت گل از قفای هم رفتند
سبک روان به نهانخانه عدم رفتند
هوش مصنوعی: نسیم و عطر گل به آرامی از پشت سر رفتند و بیصدا به دنیای نامشخص و مخفی رفتند.
بر آستانه چو نعلین مانده قالبها
هوش مصنوعی: در آستانه در، مانند پاپوشهایی که استفاده نشدهاند، قالبها و شکلها باقی ماندهاند.
چو شمع بود ز سودای او دلم در تب
رسید بر سر بالینم آن نگار امشب
هوش مصنوعی: دل من همچون شمعی سوخته به خاطر عشق او در حال سوختن است. اکنون که در بستر خواب هستم، آن محبوب من از شب به دیدنم آمده است.
چو غنچه هست کنون این سخن مرا بر لب
گذشتم از سر مطلب تمام شد مطلب
هوش مصنوعی: اکنون در حالت غنچه هستم و فقط این حرف را بر لب دارم. از اصل موضوع عبور کردم و دیگر به آن نمیپردازم.
نقاب چهره مقصود بود مطلبها
هوش مصنوعی: هدف اصلی از مطالب، پنهان کردن چهره واقعی است.
چو گردباد کنم سیر دشت و هامون را
زنم به خاک دل غوطه خورده در خون را
هوش مصنوعی: وقتی که مانند طوفان در بیابان و آبهامون گردش میکنم، دلهایی را که غرق در خون هستند با خاک میزنم.
دهم به زلف و خط یار جان محزون را
از آن به تیرگی شب خوشم که مجنون را
هوش مصنوعی: من به زلف و خط یار دل غمگینم افتخار میکنم، چون این تیرگی شب به من یادآور حال مجنون است.
سیاه خیمه لیلی بود دل شبها
هوش مصنوعی: دل شبها همچون خیمهای سیاه و تیره است که نمادی از غم و تنهایی است و در آن لیلی، معشوقی است که در دل تاریکی حضور دارد. این تصویر میتواند نمایانگر احساسات عمیق و فقدان باشد که در دل شب احساس میشود.
ستاره ها به فلک گرچه شکر و شیرند
برای ریختن خون خلق شمشیرند
هوش مصنوعی: ستارهها در آسمان هرچند شیرین و زیبا به نظر میآیند، اما در واقع میتوانند عامل ظلم و ستم بر مردم شوند.
همیشه در پی ما اوفتاده چون تیرند
نه روز ثابت سیاره ترک ما گیرند
هوش مصنوعی: همواره مانند تیر به دنبالم است، نه اینکه روزی ثابت و پابرجا باشد. سیارهها نیز نمیتوانند از ما جدا شوند.
نه شب به خواب روند این گزنده عقربها
هوش مصنوعی: این گزنده عقربها هرگز نمیخوابند، حتی در شب.
چو سیدا به همه کرده پیروی صایب
نهاده بعد غزل رو به مثنوی صایب
هوش مصنوعی: شاعر، با اشاره به اینکه به همه چیز به خوبی توجه کرده و پیرو یک استاد است، بعد از سرودن غزل به سراغ شعر مثنوی میرود.
شده به اهل سخن یار معنوی صایب
فتاده تا به ره طرز مولوی صایب
هوش مصنوعی: شخصی در گفتگوهای عمیق و معنوی به دوستان خود کمک کرده و به مسیری هدایت شده که شبیه به روش و طرز بیان مولاناست.
سپند شعله فکرش شدست کوکبها
هوش مصنوعی: شعلهی تفکر او به اندازهای درخشان است که به ستارهها میماند.