گنجور

شمارهٔ ۲۴

غم مرا چون عود شبها جای در مجمر دهد
پهلو از بی آب تابی پشت بر بستر دهد
اهل عالم را نشان از شورش محشر دهد
گر دلم از سینه آه آتشین را سر دهد
تا قیامت در جهان بر باد خاکستر دهد
ما و مجنون در حقیقت ناله یک پرده ایم
از عدم ما تحفه درد عشق را آورده ایم
در کنار دایه ما خود را به غم پرورده ایم
از ازل ما تلخ کامان خو به تلخی کرده ایم
زهر در کام دل ما لذت شکر دهد
در کمین شمشیر بر کف می رسد بدخواه ما
هست همچون سرو پا بر جا دل آگاه ما
آن کمان ابرو اگر باشد دمی همراه ما
تیغ کی گردد عدو پیش خدنگ آه ما
بر تنش هر مو اگر خاصیت خنجر دهد
می روم امروز تا میخانه را محشر کنم
شیشه و پیمانه را خاک سیه بر سر کنم
من نه آنم التجا بر ساقی و ساغر کنم
گر بمیرم کی لب همت به منت تر کنم
خضر اگر آب حیات از جام اسکندر دهد
سیدا دارم نگار نو خط شیرین سخن
چون طبیبان هست دایم بر سر بالین من
روز مرگ خود مبارکباد گویم بر بدن
گر تبار زلف او عرفی به دوزندم کفن
خاک من تا روز محشر نکهت عنبر دهد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم مرا چون عود شبها جای در مجمر دهد
پهلو از بی آب تابی پشت بر بستر دهد
هوش مصنوعی: غم من همچون عود، در شب‌ها به مکان مخصوصی منتقل می‌شود و از بی‌تابی‌ام، بر بستر خوابم تاثیر می‌گذارد.
اهل عالم را نشان از شورش محشر دهد
گر دلم از سینه آه آتشین را سر دهد
هوش مصنوعی: اگر دل من از سینه‌ام آتشین ناله‌ای سر دهد، نشانه‌ای از غوغای قیامت در دل مردم دنیا به وجود خواهد آورد.
تا قیامت در جهان بر باد خاکستر دهد
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، در دنیا، خاکستر به باد خواهد رفت.
ما و مجنون در حقیقت ناله یک پرده ایم
از عدم ما تحفه درد عشق را آورده ایم
هوش مصنوعی: ما و مجنون، در واقع، مانند یک پرده از نبود و عدم هستیم. ما هدیه درد عشق را به همراه داریم.
در کنار دایه ما خود را به غم پرورده ایم
از ازل ما تلخ کامان خو به تلخی کرده ایم
هوش مصنوعی: ما از دیرباز در کناری که دایه‌مان بوده، خود را در غم و اندوه پرورش داده‌ایم. از همان ابتدا، ما که تلخ‌کام هستیم، عادت کرده‌ایم که به تلخی زندگی کنیم.
زهر در کام دل ما لذت شکر دهد
هوش مصنوعی: اگرچه در دل ما تلخی و درد وجود دارد، اما این تلخی باعث می‌شود که شیرینی و لذتی دیگر را بهتر احساس کنیم.
در کمین شمشیر بر کف می رسد بدخواه ما
هست همچون سرو پا بر جا دل آگاه ما
هوش مصنوعی: بدخواه ما همچون سروی است که همیشه پا بر جاست و دل آگاه ما در راه کمین است، آماده است تا با شمشیر به او پاسخ دهد.
آن کمان ابرو اگر باشد دمی همراه ما
تیغ کی گردد عدو پیش خدنگ آه ما
هوش مصنوعی: اگر آن ابروی کمان‌دار یک لحظه با ما باشد، دشمن چگونه می‌تواند در برابر تیر اندوه ما قرار بگیرد؟
بر تنش هر مو اگر خاصیت خنجر دهد
هوش مصنوعی: اگر هر شفافی از بدنش خاصیتی مانند خنجر داشته باشد.
می روم امروز تا میخانه را محشر کنم
شیشه و پیمانه را خاک سیه بر سر کنم
هوش مصنوعی: امروز به میخانه می‌روم تا آنجا را به هم بریزم و شیشه و جام را به خاک سیاه آغشته کنم.
من نه آنم التجا بر ساقی و ساغر کنم
گر بمیرم کی لب همت به منت تر کنم
هوش مصنوعی: من کسی نیستم که با زاری و زحمت از باده‌ریز و می‌گسار چیزی درخواست کنم، حتی اگر بمیرم، نمی‌خواهم لب به درخواستی بزنم که تنها امیدم به آن باشد.
خضر اگر آب حیات از جام اسکندر دهد
هوش مصنوعی: اگر خضر به کسی آب حیات را از جام اسکندر بدهد، آن شخص می‌تواند زنده بماند و به زندگی جاودانه دست یابد. این جمله به نوعی اشاره به قدرت و اهمیت زندگی و جاودانگی دارد.
سیدا دارم نگار نو خط شیرین سخن
چون طبیبان هست دایم بر سر بالین من
هوش مصنوعی: عزیزی دارم که با ناز و زیبایی خاصی سخن می‌گوید، مانند پزشکان که همیشه در کنار بستر بیمار می‌مانند، او نیز دائماً در کنار من است.
روز مرگ خود مبارکباد گویم بر بدن
گر تبار زلف او عرفی به دوزندم کفن
هوش مصنوعی: من روز مرگ خود را تبریک می‌گویم، زیرا اگر بتوانم در کفنم زلف زیبای او را ببافم، برایم این مرگ شاداب خواهد بود.
خاک من تا روز محشر نکهت عنبر دهد
هوش مصنوعی: خاک من تا روز قیامت بوی خوش عطر عنبر را منتشر خواهد کرد.