گنجور

شمارهٔ ۲۱

اگر چو غنچه کف زر نگار داشتمی
به هر طرف ز ثناگو هزار داشتمی
به باغ دهر چو بو اعتبار داشتمی
زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
همیشه خرمن گل در کنار داشتمی
نمی توان به کف آورد وقت خوش با جهد
به زهر پرورشم داده دایه ام در مهد
به ضرب نیش من تلخکام در این عهد
هزار خانه چو زنبور کردی پر شهد
اگر گزیدن مردم شعار داشتمی
چو شمع بزم به سر برده ام بسی شب را
ندیده دیده من هیچ روی مطلب را
گرفتی به سر انگشت مهر منصب را
ز دست راست ندانستمی اگر چپ را
چه گنج ها به یمین و یسار داشتمی
در این زمانه اگر خاک پا نمی گشتم
به چشم اهل نظر توتیا نمی گشتم
به گرد کوی بتان چون صبا نمی گشتم
به درد عشق اگر مبتلا نمی گشتم
چه دلخوشی من از این روزگار داشتمی
چو سیدا به جهان پافشردمی صایب
رساله را به حریفان سپردمی صایب
ز پشت آئینه خود را شمردی صایب
به عیب خویش اگر راه بردمی صایب
به عیب جویی مردم چه کار داشتمی!

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر چو غنچه کف زر نگار داشتمی
به هر طرف ز ثناگو هزار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر مانند غنچه، زیبایی و شکوهی داشتم، برای هر طرف از زیبایی‌ام هزاران ستایش و تمجید می‌شنیدم.
به باغ دهر چو بو اعتبار داشتمی
زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر در زندگی‌ام ارزش و اعتبار داشتم، می‌توانستم مانند خاری زبان به شکایت بیاورم.
همیشه خرمن گل در کنار داشتمی
هوش مصنوعی: من همیشه گل‌های زیبا و خوشبو در کنارش داشتم.
نمی توان به کف آورد وقت خوش با جهد
به زهر پرورشم داده دایه ام در مهد
هوش مصنوعی: نمی‌توان به راحتی و با تلاش زیاد، زمان خوشی را به دست آورد؛ زیرا مادرم که مرا بزرگ کرده، به من طعمی از سختی و تلخی داده است.
به ضرب نیش من تلخکام در این عهد
هزار خانه چو زنبور کردی پر شهد
هوش مصنوعی: به دلیل اثر تلخی که بر زندگی‌ها می‌گذارم، در این زمان هزاران خانه مثل زنبور پر از شیرینی می‌شود.
اگر گزیدن مردم شعار داشتمی
هوش مصنوعی: اگر من هم برای انتخاب افراد نظری داشتم، می‌توانستم نظر خود را بیان کنم.
چو شمع بزم به سر برده ام بسی شب را
ندیده دیده من هیچ روی مطلب را
هوش مصنوعی: مانند شمعی که در مهمانی می‌سوزد، شب‌های زیادی را پشت سر گذاشته‌ام و در تمام این مدت چشمانم هیچگاه به حقیقت و واقعیت مطلب باز نشده است.
گرفتی به سر انگشت مهر منصب را
ز دست راست ندانستمی اگر چپ را
هوش مصنوعی: تو با انگشت اشاره‌ات به من نشان دادی که چه مقامی را باید بپذیرم، اما من نمی‌دانستم که آیا باید از دست راست بگیرم یا چپ.
چه گنج ها به یمین و یسار داشتمی
هوش مصنوعی: در هر دو سمت من، گنجینه‌های بسیاری داشتم.
در این زمانه اگر خاک پا نمی گشتم
به چشم اهل نظر توتیا نمی گشتم
هوش مصنوعی: اگر در این دوران به دیگران توجه نمی‌کردم و در تلاش برای پیشرفت و یادگیری نبودم، هرگز به چشم کسانی که به من نگاه می‌کنند، ارزشی نمی‌داشتم.
به گرد کوی بتان چون صبا نمی گشتم
به درد عشق اگر مبتلا نمی گشتم
هوش مصنوعی: اگر به عشق دچار نمی‌شدم، هرگز مانند نسیم در اطراف معشوق نمی‌چرخیدم.
چه دلخوشی من از این روزگار داشتمی
هوش مصنوعی: من از این روزگار چه خوشحال بودم.
چو سیدا به جهان پافشردمی صایب
رساله را به حریفان سپردمی صایب
هوش مصنوعی: وقتی تو با اقتدار در جهان قدم می‌زنی، من نوشته‌هایم را به دوستانم واگذار می‌کنم.
ز پشت آئینه خود را شمردی صایب
به عیب خویش اگر راه بردمی صایب
هوش مصنوعی: اگر از پشت آینه به خود نگاهی می‌کردی و عیب‌هایت را می‌دیدی، می‌توانستی به اصلاح خود بپردازی.
به عیب جویی مردم چه کار داشتمی!
هوش مصنوعی: من اصلاً به عیب‌های دیگران توجهی نداشتم.