گنجور

شمارهٔ ۲

صدف گوهر اسرار نهان گوش من است
چشمه بحر معانی قدح هوش من است
موج طوفان خرد جنبش آغوش من است
شور دریای سخن از دل پرجوش من است
قفل گنجینه معنی لب خاموش من است
برده فکرم گرو از تازه خیالان جهان
بلبلم ساخته در گلشن فیاض دکان
همچو بو کی شود از پیرهن غنچه عیان
معنی بکر که در پرده غیب است نهان
بی تکلف همه شب دست در آغوش من است
نکته سنجان جهانند لبالب ز حسد
نیست بر صفحه اوراق من اندیشه بد
هر شب از خانه من آمده جویند مدد
هر خیالی که برو فخر کنند اهل خرد
در شبستان خرد خواب فراموش من است
تا من خسته برون آمدم از ملک عدم
شده از طاعت من ابروی محراب علم
گرچه در دهر سخرخیزترم از شبنم
زاهدی نیست به عیاریی من در عالم
این ردا پرده کلیمیست که در گوش من است
می کشم شب همه شب ناله به آهنگ درا
ماه و خورشید نسازند به من چون و چرا
جای رخش طلبم کی بود این کهنه سرا
آسمان حلقه فتراک بود صید مرا
لامکان منزل سهم سفر هوش من است
شفق از رنگ رخ مهوش من خاسته است
آفتاب از نفس بی غش من خاسته است
برق تیریست که از ترکش من خاسته است
چرخ دودیست که از آتش من خاسته است
خاک گردیست که افشانده پاپوش من است
سیدا هست طلبگار من از هر جانب
طبع من تا شده بر معنی رنگین طایب
خامه ام برده دل از حاضر و هم از غایب
نرسد چون سخن من به دو عالم صایب
عشق را دست نوازش به سر دوش من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صدف گوهر اسرار نهان گوش من است
چشمه بحر معانی قدح هوش من است
هوش مصنوعی: صدف، شنونده و نگه‌دارنده رازهای نهفته من است و چشمه‌ای از دریاهای معانی، منبع فهم و درک من به شمار می‌آید.
موج طوفان خرد جنبش آغوش من است
شور دریای سخن از دل پرجوش من است
هوش مصنوعی: طوفان امواج به من نیرو می‌بخشد و شور و هیجانی که در دل من وجود دارد، مانند دریا در حال جوشش است.
قفل گنجینه معنی لب خاموش من است
هوش مصنوعی: قفل در گنجینه‌ای از معنا، نشان‌دهنده سکوت لب‌های من است.
برده فکرم گرو از تازه خیالان جهان
بلبلم ساخته در گلشن فیاض دکان
هوش مصنوعی: فکر من تحت تأثیر جدیدترین خاطرات و تصورات دنیای اطرافم است و در نتیجه، زندگی‌ام مانند بلبل در باغ سرسبز خوش می‌گذرد.
همچو بو کی شود از پیرهن غنچه عیان
معنی بکر که در پرده غیب است نهان
هوش مصنوعی: چنان‌که گل با عطر و زیبایی‌اش از درون خود نمایان می‌شود، واقعیت‌های ناشناخته و اصیل نیز در دل هستی پنهان هستند و به تدریج آشکار می‌شوند.
بی تکلف همه شب دست در آغوش من است
هوش مصنوعی: بدون هیچ زحمتی، در تمام شب دستش در آغوش من است.
نکته سنجان جهانند لبالب ز حسد
نیست بر صفحه اوراق من اندیشه بد
هوش مصنوعی: آدم‌های با دقت و نکته‌سنج در دنیا به خاطر حسادت پر شده‌اند، اما در ورقه‌های من خبری از افکار بد نیست.
هر شب از خانه من آمده جویند مدد
هر خیالی که برو فخر کنند اهل خرد
هوش مصنوعی: هر شب افرادی از کوی ما به دنبال یاری و کمک می‌آیند تا با خیال‌هایشان خود را به دیگران نشان دهند و به دیگران افتخار کنند.
در شبستان خرد خواب فراموش من است
هوش مصنوعی: در جایی که فکر و اندیشه حاکم است، خواب و خیال‌های من به فراموشی سپرده شده است.
تا من خسته برون آمدم از ملک عدم
شده از طاعت من ابروی محراب علم
هوش مصنوعی: زمانی که من با خستگی از دنیای عدم خارج شدم، به دلیل عبادت من، ابروی علم در محراب (مکان عبادت) نمایان شد.
گرچه در دهر سخرخیزترم از شبنم
زاهدی نیست به عیاریی من در عالم
هوش مصنوعی: هرچند که در این دنیا از دیگران بیشتر برجسته و سرزنده هستم، اما هیچ‌کس به زیبایی و هنر من در این عالم نمی‌رسد.
این ردا پرده کلیمیست که در گوش من است
هوش مصنوعی: این پوشش، نوار حجاب و پرده‌ای است که برای من یادآور حالت و فرهنگ یهودیت می‌باشد.
می کشم شب همه شب ناله به آهنگ درا
ماه و خورشید نسازند به من چون و چرا
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح در دل غم و اندوه می‌زنم ناله‌ای عاطفی و دلگیر. ماه و خورشید نباید به من نگاهی انتقادی داشته باشند یا سوالی از من بپرسند.
جای رخش طلبم کی بود این کهنه سرا
آسمان حلقه فتراک بود صید مرا
هوش مصنوعی: من در جست‌وجوی جای رخش هستم، آیا این کهنه آسمان که در آن حلقه‌ای از فتراک خود را به نمایش گذاشته، مکان مناسبی برای من است تا به صید او بپردازم؟
لامکان منزل سهم سفر هوش من است
هوش مصنوعی: محل اقامت من در هیچ‌جا نیست و سفرم به واسطهٔ درک و ذهن من است.
شفق از رنگ رخ مهوش من خاسته است
آفتاب از نفس بی غش من خاسته است
هوش مصنوعی: شفق به رنگ صورت زیبای من به وجود آمده و آفتاب از نفس پاک و خالص من ناشی شده است.
برق تیریست که از ترکش من خاسته است
چرخ دودیست که از آتش من خاسته است
هوش مصنوعی: روشنی ناگهانی مانند تیری است که از کمان من پرتاب شده و ابر سیاهی مانند دودی است که از آتش من برخاسته.
خاک گردیست که افشانده پاپوش من است
هوش مصنوعی: خاک، ذراتی است که بر روی زمین پاشیده شده و زیر پای من قرار دارد.
سیدا هست طلبگار من از هر جانب
طبع من تا شده بر معنی رنگین طایب
هوش مصنوعی: از هر طرف که نگاه می‌کنم، خواهش‌ها و آرزوهای من به سمت تو می‌آید، چون احساسات من به شکلی رنگین و زیبا به کسی تعلق دارد که در طلب او هستم.
خامه ام برده دل از حاضر و هم از غایب
نرسد چون سخن من به دو عالم صایب
هوش مصنوعی: قلم من دل مرا از حضور و غیاب دیگران برده است. گفتار من به قدری درست و شفاف است که هیچ‌کدام از این دو عالم نمی‌توانند به آن برسند.
عشق را دست نوازش به سر دوش من است
هوش مصنوعی: عشق، مانند دستی نرم و محبت‌آمیز، بر شانه‌ام است و احساس گرمی و محبت را به من منتقل می‌کند.