شمارهٔ ۱۹
بستم از غیر چو یوسف دل هر جایی را
دادم از دست گریبان زلیخایی را
پاره کردم چو گل این جامه خودرایی را
تا ز غم چاک زدم جیب شکیبایی را
عشق بنمود به من کوچه رسوایی را
بس که چون سرو چمن در همه جا معتبری
چون پری در نظر اهل جهان جلوه گری
گه گل سرخ گهی لاله و گه نیلوفری
هر دم ای شاخ گل تازه به رنگ دگری
از که آموخته یی این همه رعنایی را
کنج ماتمکده از بزم حریفان خوشتر
از تماشای جهان گوشه زندان خوشتر
مرگ از صحبت این قوم پریشان خوشتر
زیر خاکم ز ملاقات رقیبان خوشتر
به جهانی ندهم گوشه تنهایی را
شب که نظاره خورشید جمالت کردم
مرغ دل در گرو دانه خالت کردم
سر خود خاک کف پای خیالت کردم
قدم از فرق به سودای وصالت کردم
از قدم فرق نکردم سر سودایی را
سیدا دست کش از زلف سمن سای دگر
چشم خود پوش ز رخساره زیبای دگر
سر خود فرش مکن زیر کف پای دگر
مشفقی از قدم یار مرو جای دگر
که قبولی نبود بنده هر جایی را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بستم از غیر چو یوسف دل هر جایی را
دادم از دست گریبان زلیخایی را
هوش مصنوعی: چون یوسف، دل خود را به هیچکس نمیدهم و از هر طرف که بروم، زلیخی در کمین است که میخواهد مرا به دام بیندازد.
پاره کردم چو گل این جامه خودرایی را
تا ز غم چاک زدم جیب شکیبایی را
هوش مصنوعی: من این لباس خودخواهی را به مانند گل پاره کردم تا از غم، جیب صبر و شکیباییام را نیز پاره کنم.
عشق بنمود به من کوچه رسوایی را
هوش مصنوعی: عشق به من نشان داد که مسیر سرشکستگی و افتضاح چیست.
بس که چون سرو چمن در همه جا معتبری
چون پری در نظر اهل جهان جلوه گری
هوش مصنوعی: به قدری زیبایی تو مانند سرو در میان چمن است که در هر مکانی برای مردم جهان جذاب و معتبر به نظر میرسی، مانند پری که به زیبایی خود جلوهگری میکند.
گه گل سرخ گهی لاله و گه نیلوفری
هر دم ای شاخ گل تازه به رنگ دگری
هوش مصنوعی: گاهی اوقات گل سرخ، گاهی لاله و گاهی نیلوفر آبی، هر لحظه ای شاخ گل، تازه با رنگی متفاوت نمایان میشود.
از که آموخته یی این همه رعنایی را
هوش مصنوعی: این سؤال به کسی اشاره دارد که میخواهد بداند چطور توانسته است به این حد زیبا و دلنواز باشد.
کنج ماتمکده از بزم حریفان خوشتر
از تماشای جهان گوشه زندان خوشتر
هوش مصنوعی: نشستن در گوشهی عزا و درد، برای من از شرکت در جشن و میهمانیهای دیگران خوشایندتر است. تماشای دنیا از زندان هم برایم دلپذیرتر است.
مرگ از صحبت این قوم پریشان خوشتر
زیر خاکم ز ملاقات رقیبان خوشتر
هوش مصنوعی: مرگ برای من از گفتگو با این افراد بیخبر و آشفته بهتر است و زیر خاک بودن برایم از دیدار رقبایم دلپذیرتر است.
به جهانی ندهم گوشه تنهایی را
هوش مصنوعی: به هیچ قیمتی حاضر نیستم که لحظهای از تنهاییام را به کسی بدهم.
شب که نظاره خورشید جمالت کردم
مرغ دل در گرو دانه خالت کردم
هوش مصنوعی: در شب وقتی که زیباییات را تماشا کردم، قلبم مانند پرندهای شد که در دام زیبایی تو گرفتار شده است.
سر خود خاک کف پای خیالت کردم
قدم از فرق به سودای وصالت کردم
هوش مصنوعی: با خیال تو، سر خود را به خاک پای تو گذاشتم و از اوج آرزوهایم، به خاطر محبت تو، قدم برداشتم.
از قدم فرق نکردم سر سودایی را
هوش مصنوعی: من از مسیر خودم جدا نشدهام و نسبت به آرزوها و خواستههایم بیتوجه نیستم.
سیدا دست کش از زلف سمن سای دگر
چشم خود پوش ز رخساره زیبای دگر
هوش مصنوعی: ای سید، دست از زلف عطرآگین بکش و چشم خود را از زیبایی چهرهای دیگر بپوشان.
سر خود فرش مکن زیر کف پای دگر
مشفقی از قدم یار مرو جای دگر
هوش مصنوعی: فرش را زیر پاهای دیگران نگذار و به خاطر اینکه کسی دیگر را به زیر پا میاندازی، از جای خودت نرو.
که قبولی نبود بنده هر جایی را
هوش مصنوعی: من هر جا که بروم، نتوانستهام به خوبی پذیرفته شوم.