گنجور

شمارهٔ ۵ - در تعریف چهار باغ باقی جان

یکی باغیست در شهر بخارا
علم باشد به باغ شهرآرا
چه باغ او را بود فردوس سرکار
به گرد او زده از مشک دیوار
بود شفاف چون مینای گردون
درونش می توان دیدن که بیرون
دمیده سبزی بر سرهای دیوار
چو خط سبز بر پشت لب یاد
به دور اوست کوه قاف مدی
به یأجوج خزان بربسته سدی
ز خشت برگ گل بنیاد طاقش
چمن از سینه چاکان رواقش
زند پهلو به کرسی پایه او
نشسته آسمان در سایه او
فلک طاقش اگر سازد نظاره
به چشم او گل افتد از ستاره
دل نقاش گردون خسته او
گل خورشید و مه گلدسته او
درش پوشیده چشم از روی جنت
نهاده پشت بر دیوار راحت
چه در از چوب صندل آستانش
گلستان ارم دروازه بانش
بود زنجیر و قفلش سنبل و گل
کلیدش غنچه منقار بلبل
ز گلمیخ در او داغ لاله
غلام حلقه او گوش هاله
خیابان در خیابان سرو عرعر
چو مژگان بتان با هم برابر
زمینش ریخته از مرمر یشم
تماشا بر زمینش دوخته چشم
رود هر کسب پی کسب هوایش
دمد گل برگ تر از نقش پایش
درش را پشتبان سرو صنوبر
ز طوق قمریانش حلقه در
به صحن او مربع قصر دلجو
نشسته بر تماشا چار زانو
مسطح بام او چون قصر شیرین
ستون خانه اش بهرام چوبین
تراشیده است گردون بر دهانش
نخستین پایه او کهکشانش
به روی صفه اش فراش بلبل
در او اصحاب صفه غنچه گل
درختانش همه انبارداران
کشاده دست چون ابر بهاران
ز توت او هوس را کام شیرین
به خاک افتاده اش بادام قندین
انار او بود چون نار خندان
درخت او عروس نارپستان
دل از شفتالویش بی تاب گشته
هوس را آرزویش آب گشته
بود انجیر او پستان پر شیر
زند آلوی او پهلو به زنجیر
چنین انجیر باشد خال خالی
بود آلو به روی باغ خالی
ز آلو بالوی او لعل را جان
به ذکر دانه اش تسبیح گردان
بود زردآلوی او در جهان فرد
شکفته از سر شاخش گل زرد
ز سیبش منفعل سیب زنخدان
شده در آرزویش آب دندان
بود سروش به قد یار مانند
تماشا از سر او خورده سوگند
شفق دود چراغ ارغوانش
مه نو برگ بید ناتوانش
ز بادامش شده نرگس سرافراز
گلش بادام چشمان را نظر باز
نشسته بیدمجنون بر لب جو
پریشان کرده چون دیوانگان مو
ز نرگس خنجری بر چنگ دارد
به عکس سایه خود جنگ دارد
بنفشه در چمن روزی که رسته
چو یوسف رو به آب نیل شسته
به رشته چون گهر گردیده پابست
گرفته تکمه فیروزه بر دست
به یاد نرگسش از صبح تا شام
پریده چشم خوبان گل اندام
درون پوست باشد غنچه خندان
نگه را از تماشا گل به دامان
گلش را خنده شیرین تر ز گلقند
نهال گل عصای لعل پیوند
دل شبنم شد آب از بی قراری
گهر دارد تلاش آبداری
نسیم غنچه او مشک اصفر
کف آب روانش عنبر تر
خزان هرگز ندیده روی باغش
نخورده از صبا سیلی چراغش
ز جویش رفته جوی شیر بر باد
ز مزدوران آن شرمنده فرهاد
لب جو دایه و فواره پستان
نهال غنچه طفل شیر مکان
چه فواره دلیلش شمع مهتاب
دماغش چرب و نرم از روغن آب
لب حوضش کشاده چون گل آغوش
گلاب از آب حوضش می زند جوش
حبابش غنچه آسا در تبسم
زبان موج لبریز از تکلم
به کشتی می زند پهلو حبابش
سر گرداب را گردانده آبش
کند تا مرغ آبی آشیانه
درون حوض دریا کرده خانه
چه خانه خانه همچون سفینه
درو از موج آبش راه زینه
پلاسش بافته از پرده گل
بود نقش پلاسش چشم بلبل
ز چوب آبنوسش سقف خانه
درو دندان ماهی آستانه
بود از آب بنیادش چو گرداب
نهاده خشت او معمار در آب
ز دیوارش گریزان بیمداری
نباشد بام او ته چوب کاری
گچش پخته ز سرب و خشتش از روح
بود چوبش ز چوب کشتی نوح
به کف کاری گران چوب و سنگش
گرفته اره از پشت نهنگش
ز دریا آدم آیی چو چاکر
به کرسی بندیش آورد گوهر
چراغ پاسبانش آبگینه
صدف را جای روغن گشته سینه
ز طرحش پای در گل دست معمار
ز رنگ او مصور نقش دیوار
همیشه نور بارد زین عمارت
شب و روز است پای با طهارت
ز حوضش محمل لیلی زند جوش
چو مجنون گشته آتشخانه بر دوش
خورد هر کس ز حوض او دم آب
کند تا حشر سیر عالم آب
به خون تر از گل او مشک و عنبر
ز آبش آب گوهر خاک بر سر
بیا ساقی درین فصل بهاران
نشین یک ساعتی در بزم پیران
به دست سیدا ده ساغر اول
که تا وصف چمن سازد مفصل!

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی باغیست در شهر بخارا
علم باشد به باغ شهرآرا
هوش مصنوعی: در شهری مانند بخارا، باغی وجود دارد که به علم و دانش دسترسی دارد و در واقع زیبایی و رونق آن به دلیل علم و فرهنگ است.
چه باغ او را بود فردوس سرکار
به گرد او زده از مشک دیوار
هوش مصنوعی: درختان آن باغ به حدی زیبا هستند که فردوس را به یاد می‌آورند و دیوارهایش به خاطر عطر خوش مشک، دور تا دور آن را احاطه کرده‌اند.
بود شفاف چون مینای گردون
درونش می توان دیدن که بیرون
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که درون انسانی یا چیزی به قدری شفاف و زیباست که می‌توان به وضوح آن را دید و درک کرد، همانند مینای صاف و درخشان که در آن می‌توان جزئیات را مشاهده کرد.
دمیده سبزی بر سرهای دیوار
چو خط سبز بر پشت لب یاد
هوش مصنوعی: سبز شدن گیاهانی بر روی دیوارها مانند نشانه‌ای سبز که بر لبان یاد و خاطرات ما نقش بسته است.
به دور اوست کوه قاف مدی
به یأجوج خزان بربسته سدی
هوش مصنوعی: به دور او، کوه قاف قرار دارد و مدی با یأجوج، خزان را پشت سدی محفوظ نگه داشته است.
ز خشت برگ گل بنیاد طاقش
چمن از سینه چاکان رواقش
هوش مصنوعی: این عبارت به زیبایی باغی اشاره دارد که با گل‌های زیبا و شاداب ساخته شده و به نوعی شگفتی و لطافت آن را توصیف می‌کند. باغی که از دل زخم‌ها و غم‌ها رشد کرده و شکوفا شده است. این تصویر اشاره به زیبایی و سرزندگی دارد که از دل دردها و مشکلات به وجود آمده است.
زند پهلو به کرسی پایه او
نشسته آسمان در سایه او
هوش مصنوعی: زند به کنار کرسی، پایه‌اش به آرامی ایستاده و آسمان در سایه او قرار دارد.
فلک طاقش اگر سازد نظاره
به چشم او گل افتد از ستاره
هوش مصنوعی: اگر آسمان بر چنین طاقی تکیه کند و به چشمان او نگاه کند، گل از درخشش ستاره‌ها می‌افتد.
دل نقاش گردون خسته او
گل خورشید و مه گلدسته او
هوش مصنوعی: دل نقاش آسمان از زیبایی‌های زمین خسته شده و او باغچه‌ای پر از گل‌های خورشید و ماه دارد.
درش پوشیده چشم از روی جنت
نهاده پشت بر دیوار راحت
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی می‌پردازد که فردی به دلتنگی و دوری از لقای محبوب یا زیبایی‌های زندگی اشاره دارد. او چشمانش را به زیبایی‌های زندگی بسته و به طور نمادین بر دیوار راحتی خود تکیه کرده است، به طوری که به نظر می‌رسد از لذت و آسایش خود صرف‌نظر کرده است. این حالت نشان‌دهنده یک نوع غم و اندوه در وجود اوست.
چه در از چوب صندل آستانش
گلستان ارم دروازه بانش
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و سرسبزی جایی اشاره دارد که به مانند گلستان ارم است، و دروازه‌بان آن نیز مانند درخت چوب صندل است. این متن به معنای دلنشینی و خوشبو بودن آن مکان اشاره می‌کند.
بود زنجیر و قفلش سنبل و گل
کلیدش غنچه منقار بلبل
هوش مصنوعی: زنجیر و قفل، نماد وابستگی و محدودیت‌ها هستند، در حالی که سنبل و گل به زیبایی و طراوت اشاره دارند. غنچه که کلید این زنجیر و قفل است، به منقار بلبل که پرنده‌ای عاشق است، ارتباط دارد. این تصویر نشان‌دهنده‌ی ارتباط میان زیبایی و آزادی است؛ چگونگی برقراری رابطه بین عشق و رهایی از بندها.
ز گلمیخ در او داغ لاله
غلام حلقه او گوش هاله
هوش مصنوعی: از گل میخ در او نشانه‌ایی از لاله وجود دارد، غلام حلقه‌اش بر گوش هاله‌ای است.
خیابان در خیابان سرو عرعر
چو مژگان بتان با هم برابر
هوش مصنوعی: خیابان پر از درختان سرو است که با قد بلند و زیبایی خود، به مانند مژگان معشوقان، در کنار هم ایستاده‌اند.
زمینش ریخته از مرمر یشم
تماشا بر زمینش دوخته چشم
هوش مصنوعی: زمینش از مرمر سبز ساخته شده و نگاه‌ها به زیبایی آن دوخته شده است.
رود هر کسب پی کسب هوایش
دمد گل برگ تر از نقش پایش
هوش مصنوعی: رود هر کسب پی کسب هوایش دمد گل برگ تر از نقش پایش جریان هر کاری در پی از بین بردن موانع و مشکلات است، به گونه‌ای که غنای آن کار (گل) از نشانه‌های مشکل (نقش پا) بیشتر می‌شود.
درش را پشتبان سرو صنوبر
ز طوق قمریانش حلقه در
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به درب خانه‌ای است که با حمایت و نگهبانی درختان سرو و صنوبر (که نماد زیبایی و خوشبختی هستند) محصور شده است. حلقه درب به شکل زینتی در آن قرار دارد و به زیبایی و شکوه محیط اشاره دارد.
به صحن او مربع قصر دلجو
نشسته بر تماشا چار زانو
هوش مصنوعی: در حیاط او، به شکل یک مربع، قصر دل‌خواهی قرار دارد و کسی که نشسته است، با عشق و احترام به تماشا مشغول است و قدم‌ها را به حالت چهار زانو درآورده است.
مسطح بام او چون قصر شیرین
ستون خانه اش بهرام چوبین
هوش مصنوعی: سقف خانه‌اش به اندازه قصر شیرین صاف و هموار است و ستون‌های آن مانند چوب‌های بهرام ساخته شده‌اند.
تراشیده است گردون بر دهانش
نخستین پایه او کهکشانش
هوش مصنوعی: آسمان برای او به شکل کهکشانی زیبا و باشکوه شکل گرفته است.
به روی صفه اش فراش بلبل
در او اصحاب صفه غنچه گل
هوش مصنوعی: در بالای دشت، پرنده‌ای به نام بلبل نشسته و دوستانش که به جمع گل‌ها آمده‌اند، مانند غنچه‌های زیبا در کنار او هستند.
درختانش همه انبارداران
کشاده دست چون ابر بهاران
هوش مصنوعی: درختانش مثل انباردارانی هستند که دست‌های خود را باز کرده‌اند، به‌گونه‌ای که مانند ابرهای بهاری به نظر می‌رسند.
ز توت او هوس را کام شیرین
به خاک افتاده اش بادام قندین
هوش مصنوعی: از توت، هوس شیرین مانند بادام قند به زمین افتاده‌ است.
انار او بود چون نار خندان
درخت او عروس نارپستان
هوش مصنوعی: انار او مانند میوه‌ای شاداب و خوش رنگ است و درخت او همانند عروسی در باغ انارها به نظر می‌رسد.
دل از شفتالویش بی تاب گشته
هوس را آرزویش آب گشته
هوش مصنوعی: دل به شفتالو افتاده و بی‌تاب شده است، آرزویش به آب و تابی جدید تبدیل شده است.
بود انجیر او پستان پر شیر
زند آلوی او پهلو به زنجیر
هوش مصنوعی: انجیر او مانند پستانی پر از شیر است و آلوهایش به زنجیر بند شده‌اند.
چنین انجیر باشد خال خالی
بود آلو به روی باغ خالی
هوش مصنوعی: چنین جزئیتی اشکالی ندارد، تنها دلیلی بر خالی بودن باغ می‌باشد.
ز آلو بالوی او لعل را جان
به ذکر دانه اش تسبیح گردان
هوش مصنوعی: از میوه‌ی آلو و بالای او، زیور همچون اللّی (گوهر) را به ذکر دانه‌اش مشغول کن.
بود زردآلوی او در جهان فرد
شکفته از سر شاخش گل زرد
هوش مصنوعی: در جهان، زردآلوهایی وجود دارد که گل‌های زردی از سر شاخه‌ آنها باز شده است.
ز سیبش منفعل سیب زنخدان
شده در آرزویش آب دندان
هوش مصنوعی: از سیب لبان او چنان تحت تأثیر قرار گرفته که در حسرت او دندان‌هایش را به آب انداخته است.
بود سروش به قد یار مانند
تماشا از سر او خورده سوگند
هوش مصنوعی: سروش به بلندی قامت یار است، گویی تماشا از او و او از تماشا خسته شده است.
شفق دود چراغ ارغوانش
مه نو برگ بید ناتوانش
هوش مصنوعی: شفق، رنگی از دود چراغ درخشانش را دارد و ماه نو، مانند برگ نازک و ضعیف بید به نظر می‌رسد.
ز بادامش شده نرگس سرافراز
گلش بادام چشمان را نظر باز
هوش مصنوعی: بخشی از زیبایی و شکوه گل نرگس به چشمان بادامیش برمی‌گردد، چشمانی که درخشان و زیبا هستند و می‌توانند نظر هر کسی را جلب کنند.
نشسته بیدمجنون بر لب جو
پریشان کرده چون دیوانگان مو
هوش مصنوعی: بیدمجنون در کنار جوی آب نشسته و مانند افراد دیوانه، موهایش را به هم ریخته و آشفته کرده است.
ز نرگس خنجری بر چنگ دارد
به عکس سایه خود جنگ دارد
هوش مصنوعی: نرگس با پیکر خود، همچون خنجری بر چنگ، در مقابل سایه‌اش جنگی پنهانی دارد.
بنفشه در چمن روزی که رسته
چو یوسف رو به آب نیل شسته
هوش مصنوعی: در روزی که بنفشه در چمن شکوفه می‌زند، زیبایی‌اش همانند یوسف است که در کنار نیل زلال و دل‌انگیز غوطه‌ور است.
به رشته چون گهر گردیده پابست
گرفته تکمه فیروزه بر دست
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که گوهر و ارزش فرد به گونه‌ای است که به زنجیر یا رشته‌ای تبدیل شده و به آن وابسته شده است. همچنین، وجود یک دستبند یا تزیین فیروزه‌ای بر دستان او، نشان‌دهنده زیبایی و دقت در انتخاب‌های اوست. این تصویر به نوعی به اهمیت و زیبایی در زندگی و انتخاب‌های فردی اشاره دارد.
به یاد نرگسش از صبح تا شام
پریده چشم خوبان گل اندام
هوش مصنوعی: به خاطر یاد نرگسش، از صبح تا شب، چشمان زیبا و خوش‌اندام‌ها را می‌نگرد.
درون پوست باشد غنچه خندان
نگه را از تماشا گل به دامان
هوش مصنوعی: در درون پوست غنچه‌ای که خندان است، نگه‌داشتن گل را از تماشا به دامان می‌آورد.
گلش را خنده شیرین تر ز گلقند
نهال گل عصای لعل پیوند
هوش مصنوعی: خنده‌ی گل جذاب‌تر از شیرینی گلابی است که از درخت گل به دست می‌آید و نهال گل مانند دارویی است که با گل‌های قرمز پیوند خورده است.
دل شبنم شد آب از بی قراری
گهر دارد تلاش آبداری
هوش مصنوعی: دل مثل شبنم شده و به خاطر نگرانی، آب می‌شود؛ مانند دریا که برای حفظ خودش تلاش می‌کند و گوهری گرانبها دارد.
نسیم غنچه او مشک اصفر
کف آب روانش عنبر تر
هوش مصنوعی: نسیم به لطافت غنچه‌اش مانند مشک زرد و تازه‌اش در آب روان، بوی خوشی مانند عطر عنبر را پخش می‌کند.
خزان هرگز ندیده روی باغش
نخورده از صبا سیلی چراغش
هوش مصنوعی: بهار هیچ وقت چهره باغش را ندیده و نسیم هم هرگز بر چراغش ضربه‌ای نزده است.
ز جویش رفته جوی شیر بر باد
ز مزدوران آن شرمنده فرهاد
هوش مصنوعی: از جستجوی خود، جوی شیر به هدر رفته و فرهاد از مزدوران آن شرمنده شده است.
لب جو دایه و فواره پستان
نهال غنچه طفل شیر مکان
هوش مصنوعی: لب جوی مانند دایه‌ای است که از آن شیر می‌جوشد، و غنچه‌ای که بر روی درخت است، مثل کودکی است که به آن شیر نیاز دارد.
چه فواره دلیلش شمع مهتاب
دماغش چرب و نرم از روغن آب
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف زیبایی و لطافت یک شمع در نور ماه می‌پردازد. شمعی که در نور ماه می‌درخشد و به خاطر ترکیب چربی و نرمی‌اش، به زیبایی و جلوه‌ی خاصی دست پیدا کرده است. این تصویر به نوعی به جذابیت و دلربایی آن اشاره دارد.
لب حوضش کشاده چون گل آغوش
گلاب از آب حوضش می زند جوش
هوش مصنوعی: لب حوضش باز و گشاده است مانند آغوش گلی که عطر گلاب را از آب حوض به بیرون می‌فرستد.
حبابش غنچه آسا در تبسم
زبان موج لبریز از تکلم
هوش مصنوعی: حباب به شکل غنچه و در حال لبخند زدن است، و موجی که حاوی حرف‌های زیادی است، آن را پر کرده است.
به کشتی می زند پهلو حبابش
سر گرداب را گردانده آبش
هوش مصنوعی: حبابی که بر روی سطح آب است، به کناره‌ی کشتی برخورد می‌کند و آب به دور آن می‌چرخد.
کند تا مرغ آبی آشیانه
درون حوض دریا کرده خانه
هوش مصنوعی: پرنده‌ای به آرامی درون حوض دریا لانه ساخته و خانه‌ای برای خود ایجاد کرده است.
چه خانه خانه همچون سفینه
درو از موج آبش راه زینه
هوش مصنوعی: این خانه مانند یک کشتی است که در میان امواج آب قرار دارد و به نظر می‌رسد از یک نردبان به آن وارد می‌شویم.
پلاسش بافته از پرده گل
بود نقش پلاسش چشم بلبل
هوش مصنوعی: پوشش او از گل‌های زیبا بافته شده و طرح آن همچون چشم‌های بلبل است.
ز چوب آبنوسش سقف خانه
درو دندان ماهی آستانه
هوش مصنوعی: چوب آبنوس به قدری زیبا و باارزش است که سقف این خانه را با آن ساخته‌اند و مانند دندان‌های ماهی، زیبایی خاصی به ورودی خانه بخشیده است.
بود از آب بنیادش چو گرداب
نهاده خشت او معمار در آب
هوش مصنوعی: بنیان این بنا مانند گردابی از آب ساخته شده و معمار آن، خشت‌ها را در آب گذاشته است.
ز دیوارش گریزان بیمداری
نباشد بام او ته چوب کاری
هوش مصنوعی: باید به این نکته توجه داشت که اگر از دیوار کسی بترسیم و از او دوری کنیم، دیگر دلیلی برای نگرانی نخواهیم داشت. در واقع، اگر از خطرات احتمالی پرهیز کنیم، این تهدیدات نمی‌توانند ما را آزار دهند.
گچش پخته ز سرب و خشتش از روح
بود چوبش ز چوب کشتی نوح
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف ویژگی‌های یک ساختمان یا سازه می‌پردازد. می‌گوید که گچ به کار رفته در آن از مواد با کیفیتی مانند سرب و خشت تهیه شده است و مصالح آن به نوعی روح و جان دارد. همچنین، چوب استفاده شده در آن از چوب کشتی نوح است که به معنای استحکام و مقاومت بالای آن اشاره دارد. در مجموع، به کیفیت بالا و ارزشمندی مصالح این سازه اشاره می‌کند.
به کف کاری گران چوب و سنگش
گرفته اره از پشت نهنگش
هوش مصنوعی: شخصی که ابزار سنگینی مانند چوب و سنگ را در دست دارد، اره را از پشت نهنگش گرفته است. این تصویر می‌تواند به معنای این باشد که فردی با تکیه بر قدرت و توانایی‌هایش، در تلاش برای انجام کارهای دشوار و چالش‌برانگیز است.
ز دریا آدم آیی چو چاکر
به کرسی بندیش آورد گوهر
هوش مصنوعی: اگر شخصی از دریا بیاید، مانند یک خدمتکار او را به مقام و جایگاهی بالا می‌نشانند و در آنجا ارزش و قیمتی به او می‌دهند.
چراغ پاسبانش آبگینه
صدف را جای روغن گشته سینه
هوش مصنوعی: چراغی که باید روشنایی بدهد، به جای روشن کردن، به شکل یک جوهره زیبا درآمده و در دلش احساساتی را نگه می‌دارد.
ز طرحش پای در گل دست معمار
ز رنگ او مصور نقش دیوار
هوش مصنوعی: از طرح و صورت او، پا در گل و گِل و دست معمار می‌شود و رنگ و زیبایی او، نقشی بر دیوار می‌زند.
همیشه نور بارد زین عمارت
شب و روز است پای با طهارت
هوش مصنوعی: این عمارت در هر لحظه از شب و روز با نور پر شده و همیشه در حال درخشیدن است، در حالی که پایه‌های آن پاک و خالص هستند.
ز حوضش محمل لیلی زند جوش
چو مجنون گشته آتشخانه بر دوش
هوش مصنوعی: از حوض او، محملی که متعلق به لیلی است، به جوش می‌آید، مانند مجنونی که آتشخانه را بر دوش خود گرفته است.
خورد هر کس ز حوض او دم آب
کند تا حشر سیر عالم آب
هوش مصنوعی: هر کسی از سرچشمه او آب بنوشد، تا روز قیامت سیراب خواهد شد.
به خون تر از گل او مشک و عنبر
ز آبش آب گوهر خاک بر سر
هوش مصنوعی: او زیبایی و لطافتی دارد که حتی خونش از گل نیز سرخ‌تر است، و عطر و خاصیت‌هایش مانند مشک و عنبر از آب چشمه‌ای که از خاک برمی‌خیزد، نشأت می‌گیرد.
بیا ساقی درین فصل بهاران
نشین یک ساعتی در بزم پیران
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، در این فصل بهار برای مدتی در کنار پیران بنشینیم و از خوشی‌ها و لذت‌های زندگی بهره‌مند شویم.
به دست سیدا ده ساغر اول
که تا وصف چمن سازد مفصل!
هوش مصنوعی: ساغری از سیدا بگیر و نخستین مشروب را بنوش که تو را به توصیف دلپذیری‌های باغ و چمن وادار کند!