گنجور

شمارهٔ ۳ - مثنوی به طرز نعت

دم صبح آفتاب عالم آرا
کشاد از هر طرف بهر تماشا
دماغم گشت خالی از بخارات
نهادم روی بر طوف مزارات
به چشمم روضه ای بنمود از دور
به شاه نقشبند او بود مشهور
چو روضه روضه ای همچون مدینه
بود صندوقه اش صندوق سینه
به گردش ز ایران پاک دامن
رداها فوطه زاری به گردن
پیمبر روح او فرزند خوانده
به عهد او را به قطبیت نشانده
کراماتش عیان چون صبح صادق
اجابت منتظر چون چشم عاشق
دلش آگه ز اسرار حقیقت
شریعت جمع کرده با طریقت
سر گردن کشان سنگ نشانش
کف شاهان گدای آستانش
گریبان چاک نذر او زره ها
نیاز دست مفتاحش گره ها
چو چوگان سایلانش سرفرازان
گدایانش ز دنیا بی نیازان
چو شمع صبح پیرانش سحرخیز
چو شبنم ذاکران او عرق ریز
ز خاک او منور دیده و دل
در او روز و شب محتاج سایل
چه در یعنی مبارک آستانش
در فردوس باشد پشتبانش
منقش چون سپهر پرکواکب
عصای کهکشانش چوب حاجب
بود زنجیر او سر حلقه نور
چو زلف افتاده بر رخساره حور
ز طاق اوست مقصدها نمایان
ز نام اوست مشکل ها گریزان
فلک تا گرددش مشهور آفاق
نشسته بر رواقش سینه بر طاق
خم طاق رواقش بسته از مو
نمایان چون جوان چار ابرو
اسیر طاق او بالا بلندان
کمند مارپیچش زلف جانان
به روی صفه اش پیران رهبر
نشسته همچو اصحاب پیمبر
فلک بر آستان او مجاور
ملک در زیر ایوانش مسافر
چه ایوان آسمان محو درونش
ز کوه طور سنگ پا ستونش
چو ابروی بتان محراب او طاق
به سقف او بود نظاره مشتاق
به سوی روضه باشد رو کشاده
ز حیرت پشت خود بر قبله داده
امام او بود معصوم چون گل
مؤذن را مرید آواز بلبل
صف محشر بود قوم امامش
ملک او را دخان بر پشت بامش
گلیم او حجاب چهره حور
بود جای نمازش پرده نور
چراغش را فتیله زلف سنبل
دماغش چرب و نرم از روغن گل
فلک سیلی خور باد و هوایش
زمین پامال نقش بوریایش
کبوترهای او هر گه پریده
نشسته چون نگه بر بام دیده
گره از بال ایشان چنگل باز
چو مرغ روح اهل دل به پرواز
گرفته هر یکی بر یک ستون خو
چو بر بالای شاخ سرو حق گو
شوند ایشان بهر جا سایه افگن
شمان سازند خون خویش روشن
همازین غم طلبگار قفس باف
کباب خون چکان سیمرغ در قاف
ز حوض او گهر سیراب گشته
دل دریا ز حسرت آب گشته
چو حوض افلاک او را گشته سرپوش
ز آبش آب رحمت می زند جوش
نمایان چشمه حیوان سرابش
خضر از تشنگی بی آب و تابش
لب خود هر که از آبش کند تر
نگردد تشنه در صحرای محشر
وضو هر کس که می سازد ازین آب
شود روز قیامت مغفرت یاب
ز آبش آبرو باشد زمین را
ز خاکش سرفرازی مشک چین را
به گرد او درختان حی و قایم
به ذکر اره مشغولند دایم
درختان در سراندازی چو شیخان
زبانها سبز در تسبیح سبحان
چو گردون برگهایش پهن دامن
به عالم همچو طوبی سایه افگن
گذر کرده ز گردون شاخهایش
درخت سدره باشد منتهایش
ید بیضا بود لوح مزارش
گل خورشید دامنگیر خارش
ز قندیلش نمایان شعله طور
بود چوگان او فواره نور
شده از پرتو او روشن افلاک
چنین شمعی که دیده بر سر خاک
علم گردیده از خاکش سرافراز
هما از سایه او کرده پرواز
گل سرخ از مزارش بوی برده
ز خاکش برگ رعنا آب خورده
سر کروبیان جاروب راهش
چراغ طور شمع خانقاهش
نباشد گنبد او را مثالی
فلک در وی چو فانوس خیالی
به صحن او سراسر نانوایان
دکان بکشاده بهر بینوایان
چه نان همچون شفق رخساره گلگون
تنور چرخ او را کرده بیرون
سفید و گرم همچون قرص خورشید
به دیدن سیر گردد چشم امید
ز یکسو در نوا حلوافروشان
چو طوطی در کنار شکرستان
چو حلوا جان شیرین عشقبازش
خریداران چو محمود و ایازش
ز دیگر سوی بقالان دکانها
مزین کرده بهر میهمانها
چه دکان تخته هایش ماه پاره
تبنگش آسمان نقش ستاره
نماید در نظر از جوش مردم
زمین او سپهر پر ز انجم
کنند از روی خود هر شب جوانان
چراغان از برای روح پیران
بیا ساقی ازین درگاه عالی
مگردان سیدا را دست خالی
ز جای خود صراحی وار برخیز
می توفیق در مینای او ریز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دم صبح آفتاب عالم آرا
کشاد از هر طرف بهر تماشا
هوش مصنوعی: در صبح زود، خورشید زیبا و درخشان از هر سو به جلوه‌گری پرداخته است و باعث تماشای زیبایی‌ها می‌شود.
دماغم گشت خالی از بخارات
نهادم روی بر طوف مزارات
هوش مصنوعی: سرم از افکار و خیالات خالی شده و تا روی قبرستان نشسته‌ام.
به چشمم روضه ای بنمود از دور
به شاه نقشبند او بود مشهور
هوش مصنوعی: از دور چشمانم منظره‌ای زیبا را نشانم داد که در آن، مقام و منزلت شاه نقشبند به خوبی نمایان بود.
چو روضه روضه ای همچون مدینه
بود صندوقه اش صندوق سینه
هوش مصنوعی: چنانچه باغی باشد مانند مدینه، دلش همچون صندوقی است که رازها را درون خود دارد.
به گردش ز ایران پاک دامن
رداها فوطه زاری به گردن
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که در ایران، دامن پاک و زیبا به دور گردن فوطه‌ای زینت‌بخش است. این تصویر نشان‌دهنده زیبایی و شکوه خاصی است که به لباس و پوشش مرتبط با فرهنگ ایرانی اشاره دارد.
پیمبر روح او فرزند خوانده
به عهد او را به قطبیت نشانده
هوش مصنوعی: پیامبر روح او را به معنای والایی و مقام خاصی بخشیده و فرزند خوانده‌اش را در مقام رهبری و هدایت قرار داده است.
کراماتش عیان چون صبح صادق
اجابت منتظر چون چشم عاشق
هوش مصنوعی: شایستگی‌ها و ویژگی‌های او به وضوح مانند صبحی روشن نمایان است و انتظار اجابت دعاهایش مانند چشمی است که به معشوق خیره شده است.
دلش آگه ز اسرار حقیقت
شریعت جمع کرده با طریقت
هوش مصنوعی: دل او از رازهای حقیقت آگاه است و مجموعه‌ای از آموزه‌های دینی را با روش‌های معنوی آمیخته است.
سر گردن کشان سنگ نشانش
کف شاهان گدای آستانش
هوش مصنوعی: سر بلند و با وقار او، نشانه‌ای از سنگی گرانبهاست که به معنای ارزش و عظمت اوست، همچنان که گدایان نزد درگاه شاهان به او احترام می‌گذارند.
گریبان چاک نذر او زره ها
نیاز دست مفتاحش گره ها
هوش مصنوعی: لباس پشمینم را برای او دریده‌ام و آماده‌ام تا با دستان نیازم، مشکلاتش را حل کنم.
چو چوگان سایلانش سرفرازان
گدایانش ز دنیا بی نیازان
هوش مصنوعی: چون چوگان، نازنینانش را با شکوه و بزرگی همراه دارد و نیازمندانش از دنیا بی‌نیاز هستند.
چو شمع صبح پیرانش سحرخیز
چو شبنم ذاکران او عرق ریز
هوش مصنوعی: همان‌طور که شمع در صبح کهنه می‌شود و دیگر درخشش ندارد، صبح زود هم دیگر وقتی از راه می‌رسد، حال و هوای شبنم مؤمنان پدیدار می‌شود و آن‌ها در حال عبادت و دعا هستند. شبنم به آرامی جلوه می‌کند و شمع دیگر نوری از خود ساطع نمی‌کند.
ز خاک او منور دیده و دل
در او روز و شب محتاج سایل
هوش مصنوعی: از خاک او چشم و دل من روشن شده و در طول روز و شب به او نیازمند هستم.
چه در یعنی مبارک آستانش
در فردوس باشد پشتبانش
هوش مصنوعی: آستان او در بهشت قرار دارد و پشتیبانی از او به عهدهٔ همه چیز است.
منقش چون سپهر پرکواکب
عصای کهکشانش چوب حاجب
هوش مصنوعی: چون آسمان پر از ستاره است، عصای کهکشان مانند چوب یک نگهبان می‌ماند که به زیبایی و زیبایی آسمان اشاره دارد.
بود زنجیر او سر حلقه نور
چو زلف افتاده بر رخساره حور
هوش مصنوعی: زنجیری که در دست او بود، مانند حلقه‌ای از نور می‌درخشید، مثل موهایی که بر چهره‌ی حوریان افتاده است.
ز طاق اوست مقصدها نمایان
ز نام اوست مشکل ها گریزان
هوش مصنوعی: از طاق او، مقاصد و اهداف مشخص می‌شود و به برکت نام او، مشکلات فراری هستند.
فلک تا گرددش مشهور آفاق
نشسته بر رواقش سینه بر طاق
هوش مصنوعی: وقتی که او به شهرت و معروفیت برسد، به وضوح در چشمان همه نمایان خواهد شد و مانند سازه‌ای بزرگ و چشمگیر، در مرکز توجه قرار می‌گیرد.
خم طاق رواقش بسته از مو
نمایان چون جوان چار ابرو
هوش مصنوعی: خم طاق رواق او به شکل زیبایی از مو نمایان است، مانند جوانی با ابروهای زیبا و جذاب.
اسیر طاق او بالا بلندان
کمند مارپیچش زلف جانان
هوش مصنوعی: به دام زیبایی‌های او گرفتار شدم، موهای پیچیده و جذابش مانند چنگکی است که مرا به سوی خود می‌کشد.
به روی صفه اش پیران رهبر
نشسته همچو اصحاب پیمبر
هوش مصنوعی: پیران و ریش‌سفیدان در جایگاه مهمی نشسته‌اند و به نوعی رهبری می‌کنند، همانطور که یاران پیامبر در کنار او بودند.
فلک بر آستان او مجاور
ملک در زیر ایوانش مسافر
هوش مصنوعی: آسمان در برابر او کوچک است و زمین در زیر سایه‌اش مانند مهمان می‌باشد.
چه ایوان آسمان محو درونش
ز کوه طور سنگ پا ستونش
هوش مصنوعی: آسمان مانند ایوان بزرگی به نظر می‌رسد که درونش کوه طور قرار دارد و سنگ پاهای آن به مانند ستون‌هایی است که آن را نگه داشته‌اند.
چو ابروی بتان محراب او طاق
به سقف او بود نظاره مشتاق
هوش مصنوعی: ابروهای زیبای معشوق مانند طاقی است که بر فراز محراب قرار دارد و باعث می‌شود که عاشق با شوق و اشتیاق به آن نگاه کند.
به سوی روضه باشد رو کشاده
ز حیرت پشت خود بر قبله داده
هوش مصنوعی: به سمت باغی زیبا می‌رود و در حالی که از شگفتی غافلگیر شده، برای نماز به سمت قبله می‌نگرد.
امام او بود معصوم چون گل
مؤذن را مرید آواز بلبل
هوش مصنوعی: امام چون گل، بی‌نقص و پاک است و مریدان او مانند پرندگان خوش صدا به آواز او گوش می‌دهند.
صف محشر بود قوم امامش
ملک او را دخان بر پشت بامش
هوش مصنوعی: در روز قیامت، مردمی که از امام خود پیروی می‌کنند، در صفی منظم قرار دارند و بر سر بام شهر، نشانه‌ای از عظمت و مقام او قابل مشاهده است که به صورت دودی نمایان شده است.
گلیم او حجاب چهره حور
بود جای نمازش پرده نور
هوش مصنوعی: گلیم او مانع زیبایی چهره حوریان بود و محل نماز او پرده‌ای از نور بود.
چراغش را فتیله زلف سنبل
دماغش چرب و نرم از روغن گل
هوش مصنوعی: چراغ او با کُند زلف سنبل روشن می‌شود و دماغش با روغن گل نرم و لطیف است.
فلک سیلی خور باد و هوایش
زمین پامال نقش بوریایش
هوش مصنوعی: آسمان تحت تأثیر باد و طوفان قرار دارد و زمین زیر پای او به دقت نقش و نشانی از او را تحمل می‌کند.
کبوترهای او هر گه پریده
نشسته چون نگه بر بام دیده
هوش مصنوعی: کبوترهای او هر بار که پرواز کرده و نشسته‌اند، مثل این است که به بام نگاه می‌کنند.
گره از بال ایشان چنگل باز
چو مرغ روح اهل دل به پرواز
هوش مصنوعی: اگر گره‌ای از بال آنها باز شود، مانند پرواز پرنده‌ای خواهد بود که روح اهل دل را از قید و بند آزاد می‌کند.
گرفته هر یکی بر یک ستون خو
چو بر بالای شاخ سرو حق گو
هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها مانند یک ستون در کنار هم ایستاده‌اند، مانند اینکه بر بلندی یک شاخ سرو حق ایستاده‌اند.
شوند ایشان بهر جا سایه افگن
شمان سازند خون خویش روشن
هوش مصنوعی: آن‌ها در هر جا سایه‌افکنی می‌کنند و برای شما نور و روشنایی ایجاد می‌کنند، حتی با ریختن خون خود.
همازین غم طلبگار قفس باف
کباب خون چکان سیمرغ در قاف
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به غم و اندوهی اشاره می‌کند که از درد و رنجی عمیق ناشی می‌شود. تصوری از قفس و کباب خونین سیمرغ، نماد آزادی و زیبایی، به تصویر کشیده شده است. این تصویر می‌تواند به احساس محبوسی و در عین حال تمایل به رسیدن به کمال و زیبایی اشاره کند. غم و درد از فقدان چیزی ارزشمند، باعث می‌شود که این طلب، شدت بیشتری پیدا کند.
ز حوض او گهر سیراب گشته
دل دریا ز حسرت آب گشته
هوش مصنوعی: دل سیراب از معانی ناب و گرانبها شده، اما دل دریا به خاطر حسرت آب، پُر از اندوه گشته است.
چو حوض افلاک او را گشته سرپوش
ز آبش آب رحمت می زند جوش
هوش مصنوعی: نور آسمان همچون سقفی بر او سایه‌افکن است و از دل این آسمان، آب رحمت به جوش آمده و زندگی می‌بخشد.
نمایان چشمه حیوان سرابش
خضر از تشنگی بی آب و تابش
هوش مصنوعی: چشمه حیات نمایان است، اما آبش بی‌نهایت تشنگی و التهاب را به همراه دارد.
لب خود هر که از آبش کند تر
نگردد تشنه در صحرای محشر
هوش مصنوعی: هر کسی که از چشمه‌ی دل خود سیراب کند، در روز قیامت تشنه نمی‌ماند.
وضو هر کس که می سازد ازین آب
شود روز قیامت مغفرت یاب
هوش مصنوعی: هر کسی که با این آب وضو می‌گیرد، در روز قیامت آمرزیده خواهد شد.
ز آبش آبرو باشد زمین را
ز خاکش سرفرازی مشک چین را
هوش مصنوعی: آب باعث اعتبار و آبرو‌ی زمین می‌شود و خاک موجب سربلندی و شکوه منطقه مشک چین می‌گردد.
به گرد او درختان حی و قایم
به ذکر اره مشغولند دایم
هوش مصنوعی: در اطراف او درختان سرسبز و ایستاده همواره در حال یادآوری و ذکر نام او هستند.
درختان در سراندازی چو شیخان
زبانها سبز در تسبیح سبحان
هوش مصنوعی: درختان در بالای خود همچون سرهای بلند و باوقار ایستاده‌اند، و برگ‌هایشان مانند زبان‌هایی در حال ذکر و ستایش خداوند به رنگ سبز درخشان هستند.
چو گردون برگهایش پهن دامن
به عالم همچو طوبی سایه افگن
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان با گستردگی خود مانند درختی بزرگ، سایه‌اش را بر زمین می‌افکند، همچون درخت طوبی که نیکویی و صفا را به همراه دارد.
گذر کرده ز گردون شاخهایش
درخت سدره باشد منتهایش
هوش مصنوعی: درخت سدره به بالاترین مقام و جایگاه درختان اشاره دارد و این بیان نشان می‌دهد که شاخ و برگ‌های آن از آسمان عبور کرده و برتری و علو مقام را نشان می‌دهد.
ید بیضا بود لوح مزارش
گل خورشید دامنگیر خارش
هوش مصنوعی: دست او مانند ید بیضا (دست سفید و روشن) بود و سنگ قبرش مانند گل باطل شده از خورشید، درخشش و زیبایی خاصی داشت.
ز قندیلش نمایان شعله طور
بود چوگان او فواره نور
هوش مصنوعی: از چراغ روشن او شعله‌ای مانند آتش طور نمایان است و چوگان او همچون فواره‌ای از نور می‌درخشد.
شده از پرتو او روشن افلاک
چنین شمعی که دیده بر سر خاک
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن نور و روشنی ناشی از وجود الهی اشاره دارد. به نحوی که مانند شمعی در این جهان، وجود پرتو الهی باعث روشنایی آسمان‌ها شده است. این نور، چشمان انسان را به روشنی و زیبایی این دنیا گشوده است.
علم گردیده از خاکش سرافراز
هما از سایه او کرده پرواز
هوش مصنوعی: علم از خاک او سربلند شده و پرنده‌ای به نام هما به خاطر سایه او به پرواز درآمده است.
گل سرخ از مزارش بوی برده
ز خاکش برگ رعنا آب خورده
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عطر دل‌انگیز گل سرخی اشاره دارد که از خاکش بوی خوشی به مشام می‌رسد. این بوی دلنشین، نشانه‌ای از زندگی و سرسبزی است که از ریشه‌های آن به وجود آمده و به برگ‌های تازه و شاداب آن منتقل شده است.
سر کروبیان جاروب راهش
چراغ طور شمع خانقاهش
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از فرشتگان در کنار خود نورانی هستند و نور آنها مانند چراغی در مسیر روشنایی می‌تابد، درست مثل شمعی که در خانقاه می‌درخشد.
نباشد گنبد او را مثالی
فلک در وی چو فانوس خیالی
هوش مصنوعی: گنبد آسمان هیچ شباهتی به او (خدا) ندارد، زیرا او مانند یک چراغ خیالی در آن آسمان نیست.
به صحن او سراسر نانوایان
دکان بکشاده بهر بینوایان
هوش مصنوعی: به حیاط او تمامی نانوایان، دکان خود را به روی نیازمندان باز کرده‌اند.
چه نان همچون شفق رخساره گلگون
تنور چرخ او را کرده بیرون
هوش مصنوعی: چشم‌انداز زیبایی مانند رنگ‌های صبحگاهی و نان گرم و تازه، حالتی شگفت‌انگیز را ایجاد کرده است که به وضوح در زندگی نمایان است.
سفید و گرم همچون قرص خورشید
به دیدن سیر گردد چشم امید
هوش مصنوعی: چشم امید مانند خورشید سفید و گرم، به تماشای زیبایی‌ها می‌نگرد و به سوی آن‌ها جذب می‌شود.
ز یکسو در نوا حلوافروشان
چو طوطی در کنار شکرستان
هوش مصنوعی: از یک سو، در میان نوازندگان خوش صدا، دیوانه‌ای که مانند طوطی در کنار شکرستان نشسته است.
چو حلوا جان شیرین عشقبازش
خریداران چو محمود و ایازش
هوش مصنوعی: دوستدار واقعی عشق همانند حلوا است که شیرینی خاصی دارد و کسانی که به آن عشق می‌ورزند، همانند محمود و ایاز، در جستجوی آن هستند.
ز دیگر سوی بقالان دکانها
مزین کرده بهر میهمانها
هوش مصنوعی: بقالان دکان‌های خود را برای پذیرایی از مهمان‌ها زیبا و آراسته کرده‌اند.
چه دکان تخته هایش ماه پاره
تبنگش آسمان نقش ستاره
هوش مصنوعی: تجسم کن که یک دکان وجود دارد که تخته‌هایش مانند ماهی زیبا و دلنشین هستند و در آسمانش نقش ستاره‌ها به چشم می‌خورد.
نماید در نظر از جوش مردم
زمین او سپهر پر ز انجم
هوش مصنوعی: از شوق و شور مردم زمین، آسمان پر از ستاره به نظر می‌رسد.
کنند از روی خود هر شب جوانان
چراغان از برای روح پیران
هوش مصنوعی: جوانان هر شب به یاد روح پیران، به خوبی و زیبایی خود را زینت می‌بخشند و جشن می‌گیرند.
بیا ساقی ازین درگاه عالی
مگردان سیدا را دست خالی
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، از این جایگاه بزرگ کسی را خالی نگذار.
ز جای خود صراحی وار برخیز
می توفیق در مینای او ریز
هوش مصنوعی: از جایت برخیز و مثل صراحی، می را در مینا بریز تا توفیق به دست آوری.