شمارهٔ ۱۷ - در بیان تعریف نجار چنین می فرمایند
بت نجار من سرویست یکتا
ز سر تا پای پیوند از تماشا
صنوبر ایستاده بر دکانش
تو را شد خویش را از بندگانش
به باغ آرزو سرو تمنا
زند پیش قد او تیشه بر پا
جهانی خدمت او کرده پیشه
زند هر کس به سوی خویش تیشه
زبان تیشه اش شیرین تکلم
به خون کوهکن خورده ترحم
ز آب تیشه اش سبز استخوانم
به ذکر اره اش باشد زبانم
چه اره چون زبان شعله سرکش
فگنده عاشقان را درکشاکش
چه اره زیر دستش سربلندان
بود ماری ز سر تا پای دندان
همیشه شیوه او دلخراشی
به خوبان می نماید ناز پاشی
نگاه او کمند آسا کشنده
که باشد گوشه چشمش برنده
چه رنده دارد از آئینه سینه
چه سینه صافدل از مهر کینه
زبان او بود با دل موافق
سری دارد به همواری چو عاشق
اساس خانه ها را اوست استاد
به عهد اوست عاشق خانه آباد
دکانش در به روی عرش بسته
دماغش بر سر کرسی نشسته
به هر منزل گذارد پا همان دم
کند چون تیشه سیخ خانه محکم
سفید از انتظارش چشم درها
جنون پیچیده زنجیر نظرها
بتان بر صورت او گشته حیران
خجل از بت پرستی بت پرستان
خراب مقدم او خان و مانها
گل افتاده به چشم تابدانها
نمی بینم به قصر خویش بنیاد
غم او خانمانم داد بر باد
رخش تا رفته از کاشانه من
سیه گردیده روی خانه من
مرا کی از دکانش بهره مندیست
ز جوش عشقبازان تخته بندیست
به من کی آشنا از روی یاریست
دلش در عاشقی ته چوبکاریست
به عهد خویش استاد باشد
وفایش لیک بی بنیاد باشد
بیا ساقی دری بگشا به رویم
به جام باده بشکن آرزویم
مرا چون سیدا معمور گردان
دلم را خانه پرنور گردان
شمارهٔ ۱۶ - در بیان تعریف و توصیف شاطر پسری: نگار شاطری دارد رخم زردشمارهٔ ۱۸ - در بیان تعریف طشت گر چنین گوید: نگار طشتگر دارد دل سخت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بت نجار من سرویست یکتا
ز سر تا پای پیوند از تماشا
هوش مصنوعی: مجسمهای که نجار ساخته، درختی است بینظیر که از سر تا پا به زیبایی جلب توجه میکند.
صنوبر ایستاده بر دکانش
تو را شد خویش را از بندگانش
هوش مصنوعی: صنوبر، در گوشهای ایستاده و به دکانش نگاه میکند و اکنون خود را از بندگانش جدا میداند.
به باغ آرزو سرو تمنا
زند پیش قد او تیشه بر پا
هوش مصنوعی: در باغ آرزوها، سرو بلند و زیبای امید به طرز خاصی جلوهگری میکند و در برابر قد و قامت او، تیشهای در دست دارد که نماد تلاش و زحمت برای رسیدن به آرزوهاست.
جهانی خدمت او کرده پیشه
زند هر کس به سوی خویش تیشه
هوش مصنوعی: هر کس در این دنیا برای خودش تلاش میکند و در راستای رسیدن به اهدافش سخت کوش است.
زبان تیشه اش شیرین تکلم
به خون کوهکن خورده ترحم
هوش مصنوعی: زبان او مانند تیشهای است که با شیرینی سخن گفتن، بر دل سنگی کوهکن تأثیر میگذارد و نشانهای از رحمتی عمیق در وجودش دارد.
ز آب تیشه اش سبز استخوانم
به ذکر اره اش باشد زبانم
هوش مصنوعی: با تبر آب را میتراشد و سبز شدن استخوانهایم به خاطر یادآوری صدای ارهاش است.
چه اره چون زبان شعله سرکش
فگنده عاشقان را درکشاکش
هوش مصنوعی: افراد بیپروا و غافل، عشقهای سوزان را در کشمکشها و درگیریها فراموش میکنند.
چه اره زیر دستش سربلندان
بود ماری ز سر تا پای دندان
هوش مصنوعی: آن کس که در دستش ابزار برش است، مانند ماری است که از سر تا نوک دندانهایش دراز است و به نظر میرسد که به راحتی میتواند بزند.
همیشه شیوه او دلخراشی
به خوبان می نماید ناز پاشی
هوش مصنوعی: او همیشه با ناز و دلربایی خود، احساساتی دردناک به خوبان القا میکند.
نگاه او کمند آسا کشنده
که باشد گوشه چشمش برنده
هوش مصنوعی: نگاه او مانند کمندی است که کشنده است و گوشه چشمانش قدرتی دارد که به شدت تاثیرگذار و منحصر به فرد است.
چه رنده دارد از آئینه سینه
چه سینه صافدل از مهر کینه
هوش مصنوعی: سینهای که پر از عشق و محبت باشد، چگونه میتواند از کینه و دشمنی خالی باشد؟ مثل آئینهای که صاف و زلال است، نمیتواند چیزی جز زیبایی را نشان دهد.
زبان او بود با دل موافق
سری دارد به همواری چو عاشق
هوش مصنوعی: زبان او با دلش همخوانی دارد؛ سرش همواره با عشق و محبت در آرامش است.
اساس خانه ها را اوست استاد
به عهد اوست عاشق خانه آباد
هوش مصنوعی: پایه و بنیاد خانهها را او بنا میکند، او معلم و راهنمایی است که به عشق خانههای پر رونق و آباد اهمیت میدهد.
دکانش در به روی عرش بسته
دماغش بر سر کرسی نشسته
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از کسی اشاره میشود که مغازهاش به روی عرش (جایی بسیار عالی و بلند) بسته است، و او بر روی کرسی (جایگاه مهم) نشسته است. به عبارت دیگر، این شخص در موقعیت بالایی قرار دارد ولی دسترسی به آن مکان عالی را ندارد.
به هر منزل گذارد پا همان دم
کند چون تیشه سیخ خانه محکم
هوش مصنوعی: هر جا وارد میشود، فوراً تأثیر خود را میگذارد و مانند تیشهای است که به استحکام و استواری خانه کمک میکند.
سفید از انتظارش چشم درها
جنون پیچیده زنجیر نظرها
هوش مصنوعی: چشمها به خاطر انتظار او سفید شده و دچار جنون شدهاند، زنجیرهای نگاهها به هم پیچیده است.
بتان بر صورت او گشته حیران
خجل از بت پرستی بت پرستان
هوش مصنوعی: مجسمهها به خاطر زیباییهای او در حیرت و شرمندگی هستند و از بتپرستانی که به آنها اعتنا میکنند، خجالت زدهاند.
خراب مقدم او خان و مانها
گل افتاده به چشم تابدانها
هوش مصنوعی: خراب مقدم او به این معناست که ورود او باعث چنین آسیبی شده، مانند گلی که در چشم میافتد و مانع از دیدن میشود. در واقع، این جمله به نوعی اشاره به تاثیرات منفی و مشکلاتی دارد که از حضور کسی یا چیزی ناشی میشود.
نمی بینم به قصر خویش بنیاد
غم او خانمانم داد بر باد
هوش مصنوعی: من نمیتوانم غم او را در کاخ خود ببینم، چرا که زندگیام به خاطر او در حال نابودی است.
رخش تا رفته از کاشانه من
سیه گردیده روی خانه من
هوش مصنوعی: خودرویم که از منزل من رفته است، موجب شده که چهرهی خانهام تیره و غمگین شود.
مرا کی از دکانش بهره مندیست
ز جوش عشقبازان تخته بندیست
هوش مصنوعی: من چه زمانی از فروشگاه او بهرهمند میشوم، در حالی که دلباختگان در هیجان و شور و شوق خود مستغرقاند؟
به من کی آشنا از روی یاریست
دلش در عاشقی ته چوبکاریست
هوش مصنوعی: کس دیگری که به من آشناست، دلش در عشق به من تکیهگاه محکم و استواری ندارد.
به عهد خویش استاد باشد
وفایش لیک بی بنیاد باشد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی به وعده و پیمان خود وفادار است، اما این وفادگی بر اساس اصول و پایههای محکم نبوده و بیاساس است. در واقع، این وفاداری ممکن است دوام نداشته باشد و به راحتی قابل تغییر باشد.
بیا ساقی دری بگشا به رویم
به جام باده بشکن آرزویم
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و دری را به روی من بگشا، و با شکستنی در جام باده، آرزوهایم را برآورده کن.
مرا چون سیدا معمور گردان
دلم را خانه پرنور گردان
هوش مصنوعی: مرا به گونهای تربیت کن که مانند یک فرد مجرب و محترم رفتار کنم و دل و روح من را پر از نور و امید کن.