شمارهٔ ۷۰
از خزان محفوظ کن یارب گلستان مرا
آب ده از جویبار خضر بستان مرا
بند بند من ز سستی از پی پاشیدنیست
استخوان بندی کرم فرما نیستان مرا
کلبه ام را ماهتابی ده ز نور معرفت
روشن از صبح سعادت کن شبستان مرا
تندرستی و حیات و قوت طاعت بده
پر ز نعمت های الوان کن سر خوان مرا
همچو گل سودا حواسم را مشوش کرده است
جمع کن چون غنچه اوراق پریشان مرا
پنجه ام را کامیاب از دامن امید کن
دور کن ازدست نومیدی گریبان مرا
نامه ام را شستشویی ده ز دریای کرم
کرده چشمم حلقه گرداب دامان مرا
بندگان نام تو را خوانند ستارالعیوب
روز محشر هم بکن پوشیده عصیان مرا
ای شفاده با تو روی آورده ام چون سیدا
درد را چون داده یی خود ساز درمان مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از خزان محفوظ کن یارب گلستان مرا
آب ده از جویبار خضر بستان مرا
هوش مصنوعی: ای خدا، از فصل پاییز من را نگهداری کن و باغ گلهای مرا حفظ کن. لطفاً مانند آب زلال جویبار خضر، به من زندگی و طراوت ببخش.
بند بند من ز سستی از پی پاشیدنیست
استخوان بندی کرم فرما نیستان مرا
هوش مصنوعی: جسم من از ناتوانی و سستی قطعه قطعه شده و به راحتی میتواند از هم بپاشد، پس ای پروردگار خوب من، مرا به حال خود واگذار نکن.
کلبه ام را ماهتابی ده ز نور معرفت
روشن از صبح سعادت کن شبستان مرا
هوش مصنوعی: منزلت را روشنایی بخش، تا با نور دانش و آگاهی به صبحی خوشایند و پر سعادت تبدیل شود و فضای زندگیم را دلپذیر کند.
تندرستی و حیات و قوت طاعت بده
پر ز نعمت های الوان کن سر خوان مرا
هوش مصنوعی: یک زندگی سالم و پر از نیرو و قدرت در انجام کارهای خیر به من عطا کن و سر سفرهام را از نعمتهای گوناگون پر کن.
همچو گل سودا حواسم را مشوش کرده است
جمع کن چون غنچه اوراق پریشان مرا
هوش مصنوعی: حواسم مانند گلی پر از اندیشههای پریشان است. لطفاً احساسم را سامان ده و مانند یک غنچه، افکارم را مرتب کن.
پنجه ام را کامیاب از دامن امید کن
دور کن ازدست نومیدی گریبان مرا
هوش مصنوعی: دست من را از امید پر کن و ناامیدی را از من دور کن.
نامه ام را شستشویی ده ز دریای کرم
کرده چشمم حلقه گرداب دامان مرا
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر خواسته است که نامهاش را با محبت و لطفی که از نگاه محبوبش برخاسته، پاکسازی کند. او چشم خود را به مانند دریایی تصور میکند که در آن گردابی وجود دارد و این گرداب به دامان او آسیب زده است. به طور کلی، شاعر به نوعی طلب زیبایی و پاکی از آن چشمهای پرمهر دارد.
بندگان نام تو را خوانند ستارالعیوب
روز محشر هم بکن پوشیده عصیان مرا
هوش مصنوعی: ای پروردگار، بندگان تو در روز رستاخیز به نام تو دعا میکنند، ای ستارهپوشاننده عیبها، در آن روز گناهان و خطاهای مرا پنهان فرما.
ای شفاده با تو روی آورده ام چون سیدا
درد را چون داده یی خود ساز درمان مرا
هوش مصنوعی: ای شفاده، من به تو روی آوردهام، مانند کسی که به درمان خود امید بسته است. درد را به تو سپردهام و تو را چون کسی میدانم که میتوانی درمانگر من باشی.

سیدای نسفی