گنجور

شمارهٔ ۷

ز بیتابی گریزانست جان دردمند ما
نشیند چار زانو بر سر آتش سپند ما
ندارد امتداد افغان جان دردمند ما
بود مد نگاه برق فریاد سپند ما
کدام آهو نگه امروز می آید درین صحرا
که از خمیازه لبریز است آغوش کمند ما
به آتشخانه داغ دل ما می زند دامن
لب خود هر که بگشاید چو گل از بهر پند ما
گریبان چاک دارد داغ سر تا پای گلها را
به محمل می زند پهلو لباس شه پسند ما
به گوش ما ز اعضا ناله زنجیر می آید
نفس بیرون برآید همچو نی از بند بند ما
به تلخی می توان کردن شیرین کام عاشق را
ز شهد زهرخند اوست حلوای به قند ما
وجود ما ندارد سیدا از سایه کوتاهی
نماید بر زمین هموار دیوار بلند ما

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بیتابی گریزانست جان دردمند ما
نشیند چار زانو بر سر آتش سپند ما
هوش مصنوعی: جان رنجیده و بی‌قرار ما از درد و ناراحتی فرار می‌کند و در عین حال، با حالتی جمع شده و ناراحت، بر روی آتش سوزان دردهای خود نشسته است.
ندارد امتداد افغان جان دردمند ما
بود مد نگاه برق فریاد سپند ما
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حال و درد دل یک فرد می‌پردازد که احساس می‌کند صدای ناله‌اش در زندگی گم شده و هیچ‌کس به آن توجه نمی‌کند. او در تلاش است تا نشان دهد که درد و رنجش در دنیای اطرافش پژواک پیدا نکرده و در واقع، فریاد او به جایی نمی‌رسد.
کدام آهو نگه امروز می آید درین صحرا
که از خمیازه لبریز است آغوش کمند ما
هوش مصنوعی: کدام آهو امروز به این دشت می‌آید که آغوش تله‌ ما از خمیازه پر شده است؟
به آتشخانه داغ دل ما می زند دامن
لب خود هر که بگشاید چو گل از بهر پند ما
هوش مصنوعی: هر کسی که لب به سخن باز کند و مانند گل باشد، به دل داغ و غم‌زده ما لطمه می‌زند و ناراحتی ما را افزایش می‌دهد.
گریبان چاک دارد داغ سر تا پای گلها را
به محمل می زند پهلو لباس شه پسند ما
هوش مصنوعی: لباس ما به زیبایی و جذابیتی مشابه گل‌ها است و حالتی خاص و دلربا دارد. این لباس با طراحی و ظرافتش توجه‌ها را به خود جلب می‌کند.
به گوش ما ز اعضا ناله زنجیر می آید
نفس بیرون برآید همچو نی از بند بند ما
هوش مصنوعی: صدای ناله زنجیر را به وضوح می‌شنویم، نفس‌مان به گونه‌ای مانند نی که از بند آزاد شده باشد، از درون‌مان بیرون می‌آید.
به تلخی می توان کردن شیرین کام عاشق را
ز شهد زهرخند اوست حلوای به قند ما
هوش مصنوعی: عاشق می‌تواند به تلخی و سختی، حس شیرینی را احساس کند، چرا که شیرینی عشق او از زهر خند کسی که دوستش دارد، نشأت می‌گیرد و این عشق برای او مانند حلوا و قند می‌ماند.
وجود ما ندارد سیدا از سایه کوتاهی
نماید بر زمین هموار دیوار بلند ما
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی احساس حقارت و کمبود خود را بیان می‌کند. او می‌گوید که وجودش همانند دیواری بلند است که در زمین هموار، سایه‌اش کوچک و ناچیز به نظر می‌رسد. این نشان‌دهنده ناتوانی و احساس درماندگی او در مقایسه با دیگران است.