شمارهٔ ۶۵
بود منعم عزیز کشور و آزاد خوار اینجا
ز سرو باغ رعناتر درخت میوه دار اینجا
در آغاز محبت عاشق از مردن نیندیشد
زند خود را به کام شیر طفل نیسوار اینجا
خداجو را سحرخیزی شود افزونتر از پیری
در ایام خزان گلدسته می بندد بهار اینجا
علمهای تو را فردا گواهانند در محشر
مکن آزرده از خود خاطر لیل و نهار اینجا
ز زهر چشم ارباب طمع را نیست اندیشه
کنند این قوم میل سرمه از مژگان مار اینجا
سواد بید مجنون بهتر از زنجیر مجنون را
بود از دست گیرا نازنین تر رعشه دار اینجا
به بیرویی توان از اهل دنیا بهره ور گشتن
ز طفلان شکوه ها دارد درخت میوه دار اینجا
بود کار تو یارب در دو عالم پرده پوشیدن
مکن محجوب آنجا و مگردان شرمسار اینجا
نباشد ره به بزم خلوت ما هرزه گویان را
سر منصور سیلی می خورد از پای دار اینجا
ز بزم شعر نبود بهره یی افسرده طبعان را
بود کلک سخن پرداز چون شمع مزار اینجا
به ملک اصفهان و هند می خوانند اشعارم
ز ترکستانم و هرگز ندارم اعتبار اینجا
نباشد با فش و مسواک زاهد هیچ تأثیری
نیندیشد کسی از کوکب دنباله دار اینجا
خط و زلفش کمر بربسته اند از بهر خون من
حذر کن سیدا از اتفاق مور و مار اینجا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود منعم عزیز کشور و آزاد خوار اینجا
ز سرو باغ رعناتر درخت میوه دار اینجا
هوش مصنوعی: من زندگیام را در این سرزمین پر از نعمت و احترام میگذرانم، جایی که درختان میوهدارش از هر سرو باغی زیباتر هستند.
در آغاز محبت عاشق از مردن نیندیشد
زند خود را به کام شیر طفل نیسوار اینجا
هوش مصنوعی: در آغاز عشق، عاشق به مرگ فکر نمیکند و زندگیاش را به خوشی و لذت مانند شیرینی کودک میگذرانده است.
خداجو را سحرخیزی شود افزونتر از پیری
در ایام خزان گلدسته می بندد بهار اینجا
هوش مصنوعی: مردان خدا در صبحگاهان شوق و اشتیاق بیشتری برای عبادت و نزدیکی به خدا دارند، درست مانند اینکه در روزهای خزان، وقتی که طبیعت به خواب میرود، بهار با شکوفایی و نشاط خود جانی دوباره به جهان میبخشد.
علمهای تو را فردا گواهانند در محشر
مکن آزرده از خود خاطر لیل و نهار اینجا
هوش مصنوعی: روز قیامت، علم و دانش تو شاهد بر اعمالت خواهند بود. بنابراین در اینجا، چه در شب و چه در روز، خودت را ناراحت نکن و نگران نباش.
ز زهر چشم ارباب طمع را نیست اندیشه
کنند این قوم میل سرمه از مژگان مار اینجا
هوش مصنوعی: این افراد در برابر زهر و خطرات ناشی از طمع، هیچ دغدغهای ندارند و همچنان به زیبایی و جذابیتهای فریبنده جذب میشوند، مانند اینکه جذب سرمهای شوند که از چشمهای افعی میریزد.
سواد بید مجنون بهتر از زنجیر مجنون را
بود از دست گیرا نازنین تر رعشه دار اینجا
هوش مصنوعی: سایهی درخت بید مجنون برتر از زنجیرهایی است که مجنون را میبندد و اینجا نازنین، به طور خاص و به طور حیرتانگیزی، دچار لرزش و تردید است.
به بیرویی توان از اهل دنیا بهره ور گشتن
ز طفلان شکوه ها دارد درخت میوه دار اینجا
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از دنیای مادی بهرهمند شوی، باید مانند درخت میوهدار باشی که از بچهها خواستههای زیادی دارد.
بود کار تو یارب در دو عالم پرده پوشیدن
مکن محجوب آنجا و مگردان شرمسار اینجا
هوش مصنوعی: خدایا، تو در دو دنیای این عالم کار و سر و کار داری. لطفا پردهپوشی نکن و مگذار که من در آنجا شرمنده باشم و در اینجا هم خجالت بکشم.
نباشد ره به بزم خلوت ما هرزه گویان را
سر منصور سیلی می خورد از پای دار اینجا
هوش مصنوعی: در محفل خصوصی ما جایی برای کسانی که بیمعنا صحبت میکنند نیست و در اینجا اعمال نادرست و مجازات، در انتظار افرادی است که از خط خارج شوند.
ز بزم شعر نبود بهره یی افسرده طبعان را
بود کلک سخن پرداز چون شمع مزار اینجا
هوش مصنوعی: در مکانی که شعر و ادبیات برقرار است، افراد با روحیههای ناشاد نمیتوانند بهرهای ببرند. قلم شاعران مانند شمعی است که در کنار مزار قرار دارد.
به ملک اصفهان و هند می خوانند اشعارم
ز ترکستانم و هرگز ندارم اعتبار اینجا
هوش مصنوعی: اشعار من در سرزمینهای اصفهان و هند شنیده میشود، اما من به عنوان کسی که از ترکستان آمدهام هیچگونه ارجی برای خود در اینجا قائل نیستم.
نباشد با فش و مسواک زاهد هیچ تأثیری
نیندیشد کسی از کوکب دنباله دار اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که تلاشها و زحمات ظاهری، مانند استفاده از مسواک و داشتن ظاهری مرتب توسط زاهدان، تأثیری در عمق اندیشهها و درک واقعیتها ندارد. به عبارتی دیگر، ایدهها و شناخت عمیق از جهان و مفاهیم بزرگتری مانند "کوکب دنبالهدار" به سادگی به دست نمیآید و نیاز به تفکری عمیقتر دارد.
خط و زلفش کمر بربسته اند از بهر خون من
حذر کن سیدا از اتفاق مور و مار اینجا
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره معشوق اشاره دارد که با مو و خطی زیبا و وسوسهانگیز خود، دل و جان شاعر را اسیر کرده است. شاعر به توجه به خطرات و تهدیدات در این رابطه هشدار میدهد و به نوعی از معشوق میخواهد که در این عشق محتاط باشد، زیرا ممکن است عواقب ناخوشایندی پیش بیاید، مانند برخورد ناخواسته با خطراتی که ممکن است وجود داشته باشد.

سیدای نسفی