گنجور

شمارهٔ ۶۰

هر شب از یادت منور می کنم کاشانه را
گردباد آه می سازم چراغ خانه را
می کند عشاق را سنگ فلاخن کوی تو
جوش سودای تو گرداند سر دیوانه را
تا به زلفت ره نیابد دست غماز نسیم
می کنم خار سر دیوار کویت شانه را
ساغر ما را زدی چون لاله بر خاک سیاه
کرده چشم باده نوشت سرمه دان پیمانه را
ای فلک بر روزیی ما تنگ چشمی ها مکن
سهل باشد از دهان مور بردن دانه را
کلک خود را بعد از این در زیر سر نه سیدا
متکای خویش کن شاخ گل افسانه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شب از یادت منور می کنم کاشانه را
گردباد آه می سازم چراغ خانه را
هوش مصنوعی: هر شب به یاد تو، منزل را روشن می‌کنم و با غم و اندوهی که دارم، جانی دوباره به آن می‌دهم.
می کند عشاق را سنگ فلاخن کوی تو
جوش سودای تو گرداند سر دیوانه را
هوش مصنوعی: عشق به تو باعث می‌شود که عاشقان همچون سنگی به دور خود بچرخند و دیوانه‌ها را به تلاطم و شور و هیجان بکشاند.
تا به زلفت ره نیابد دست غماز نسیم
می کنم خار سر دیوار کویت شانه را
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه نسیم نتواند به راز زلف تو پی ببرد، من خارهای روی دیوار کوی تو را شانه می‌زنم.
ساغر ما را زدی چون لاله بر خاک سیاه
کرده چشم باده نوشت سرمه دان پیمانه را
هوش مصنوعی: تو همچون لاله‌ای بر زمین تیره رنگ، جام ما را بر زمین زدی و چشمان باده، نوشته‌ای بر ظرف سرمه‌دان پیمانه به جا گذاشته است.
ای فلک بر روزیی ما تنگ چشمی ها مکن
سهل باشد از دهان مور بردن دانه را
هوش مصنوعی: ای آسمان، بر ما حسود نباش! آسان است که از دهان یک مور دانه‌ای را بگیری.
کلک خود را بعد از این در زیر سر نه سیدا
متکای خویش کن شاخ گل افسانه را
هوش مصنوعی: از این پس قلم خود را زیر سر نگذار، بلکه مانند یک متکای راحت از آن استفاده کن و به شاخ گل زیبایی‌های داستان‌های خیال‌انگیز فکر کن.