شمارهٔ ۵۱
در دل ما گر نمی آیی به چشم ما بیا
از محیط اندیشه داری بر لب دریا بیا
خاک در چشمم زند نظاره همچون گردباد
ای نسیم پیرهن از دامن صحرا بیا
از طپیدن ریخت زیر دام بال و پر مرا
بر سر صید خود ای صیاد بی پروا بیا
سینه را چون لاله از داغت چراغان کرده ام
در چمن بهر تماشا ای گل رعنا بیا
از نگاهم می توان سیر گل بادام کرد
چشم در راه توام ای نرگس شهلا بیا
خانه دل کرده ام چون صفحه آئینه صاف
یک شب از بهر خدا ای شمع بزم آرا بیا
روزگاری شد که چشم سیدا مأوای توست
آفتابی در مقام خود بیا تنها بیا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دل ما گر نمی آیی به چشم ما بیا
از محیط اندیشه داری بر لب دریا بیا
هوش مصنوعی: اگر در دل ما نمیگنجی، حداقل با چشمان ما بیا. از حریم اندیشه دور نباش و به کنار دریا بیایید.
خاک در چشمم زند نظاره همچون گردباد
ای نسیم پیرهن از دامن صحرا بیا
هوش مصنوعی: خاک در چشمانم میزند و مانند گردباد میچرخد، ای نسیم، بیا و پیرهن را از دامن صحرا برایم بیاور.
از طپیدن ریخت زیر دام بال و پر مرا
بر سر صید خود ای صیاد بی پروا بیا
هوش مصنوعی: از شدت ترس و اضطراب، همه چیز را فراموش کردهام و حالا تنها میخواهم که ای صیاد بیتوجه، بر روی شکار خود، بیایی و مرا بگیری.
سینه را چون لاله از داغت چراغان کرده ام
در چمن بهر تماشا ای گل رعنا بیا
هوش مصنوعی: سینهام را مانند لاله با اشکهای درد رنگین کردهام و در باغ به خاطر تماشای تو، ای گل خوشرخسار، بیا.
از نگاهم می توان سیر گل بادام کرد
چشم در راه توام ای نرگس شهلا بیا
هوش مصنوعی: از چشمانم میتوان بوی خوش گل بادام را استشمام کرد. من منتظر تو هستم، ای نرگس زیبا، به سوی من بیا.
خانه دل کرده ام چون صفحه آئینه صاف
یک شب از بهر خدا ای شمع بزم آرا بیا
هوش مصنوعی: دل من مانند یک صفحه صاف و روشن است که برای یک شب به خاطر خدا آماده شده است. ای شمع روشنایی بخش مجلس، بیا و بر این دل نورافشانی کن.
روزگاری شد که چشم سیدا مأوای توست
آفتابی در مقام خود بیا تنها بیا
هوش مصنوعی: روزی فرا میرسد که نگاه و حضور تو، آرامش سیدا خواهد بود. ای ماه تابان، تنها به مقام خود بیا.