گنجور

شمارهٔ ۵۰

خال لبت نشانده در آتش خلیل را
زلف تو بسته بال و پر جبرئیل را
ارباب حرص اهل طعم را خورد به چشم
باشد حلال خون گدایان بخیل را
سیلاب گریه کوه گنه را برد ز جا
فرعون سد ره نشود رود نیل را
از صورت بزرگ مروت طمع مدار
تنگ آفریده دست قضا چشم پیل را
تدبیر عقل راه نیابد به کوی عشق
سازند منع بی سند اینجا دلیل را
از وصل یار کام گرفتیم سیدا
بردیم زین محیط در بی عدیل را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خال لبت نشانده در آتش خلیل را
زلف تو بسته بال و پر جبرئیل را
هوش مصنوعی: نقطه زیبای لب تو در آتش ابراهیم دیده می‌شود و موهای تو بال و پر جبرئیل را بسته است.
ارباب حرص اهل طعم را خورد به چشم
باشد حلال خون گدایان بخیل را
هوش مصنوعی: آقایان ثروتمند و طماع، برای خودشان هر کاری می‌کنند و هر چیزی را با کمال آسودگی می‌بلعند، در حالی که به نظرشان خون فقرا و بخیلان هیچ ارزشی ندارد و می‌توانند به سادگی آن را ریخت و حق آنها را پایمال کنند.
سیلاب گریه کوه گنه را برد ز جا
فرعون سد ره نشود رود نیل را
هوش مصنوعی: گریه‌ی شدید کوه، گناه فرعون را از جای خود به در می‌آورد و سد او نمی‌تواند جلوی حرکت رود نیل را بگیرد.
از صورت بزرگ مروت طمع مدار
تنگ آفریده دست قضا چشم پیل را
هوش مصنوعی: از ویژگی‌های بزرگ مروت، توقع نداشته باش، زیرا این خصیصه به راحتی در دست سرنوشت ایجاد نمی‌شود و در چشمان کسانی که منحصر به فرد هستند، به زیبایی دیده می‌شود.
تدبیر عقل راه نیابد به کوی عشق
سازند منع بی سند اینجا دلیل را
هوش مصنوعی: عقل و تدبیر نمی‌توانند به دنیای عشق ورود کنند، زیرا در اینجا عشق به بی‌دلی و بدون دلیل نیاز دارد.
از وصل یار کام گرفتیم سیدا
بردیم زین محیط در بی عدیل را
هوش مصنوعی: ما از دیدار یار لذت بردیم، ای آقا، و از این دنیای پر از ناعدالتی عبور کردیم.