شمارهٔ ۳۸۷
چهره افروخت چو گل بهر تماشا رفتم
جلوه یی کرد که چون سرو من از جا رفتم
از غمش مردم و پا بر سر خاکم ننهاد
گردبادی شدم و دامن صحرا رفتم
عشق را خواستم و دست ز عالم شستم
سوختم خانه خود را و به دریا رفتم
تن لبالب ز هوا در پی یار افتادم
خر پر از بار به دنبال مسیحا رفتم
دست کوتاه دماغ و سر آن زلف بلند
کیسه خالی من دیوانه به سودا رفتم
چاک در پیرهنم چون مه مصر افگندند
اشک حسرت شدم از چشم زلیخا رفتم
سیدا رخت سفر از سر آن کو بستم
در جگر نیشتر و آبله بر پا رفتم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چهره افروخت چو گل بهر تماشا رفتم
جلوه یی کرد که چون سرو من از جا رفتم
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند گل درخشان بود و وقتی به تماشای او رفتم، جذبهای از خود بروز داد که مانند درخت سرو، من را از خود بیخود کرد.
از غمش مردم و پا بر سر خاکم ننهاد
گردبادی شدم و دامن صحرا رفتم
هوش مصنوعی: از شدت اندوهش جانم را از دست دادم و به زمین نرفتهام، همچون گردبادی شدهام و به دامن بیابان رفتهام.
عشق را خواستم و دست ز عالم شستم
سوختم خانه خود را و به دریا رفتم
هوش مصنوعی: عشق را طلب کردم و از دنیای مادی فاصله گرفتم. شعلۀ عشق، خانهام را سوزاند و من به سوی دریا رفتم.
تن لبالب ز هوا در پی یار افتادم
خر پر از بار به دنبال مسیحا رفتم
هوش مصنوعی: در جستجوی محبوبم، دل پر از آرزو و اشتیاقم را دنبال کردم. مانند خر که بار سنگین بر دوش دارد، به سمت مسیحا، یعنی کسی که مایه آسایش و نجات است، رفتم.
دست کوتاه دماغ و سر آن زلف بلند
کیسه خالی من دیوانه به سودا رفتم
هوش مصنوعی: دست من کوتاه است و دماغم کوچک، اما سرم با زلف بلندی پر از آرزوهاست. با اینکه کیسهام خالی است، اما با دیوانگی و عشق به دنبال سوداهای خود رفتم.
چاک در پیرهنم چون مه مصر افگندند
اشک حسرت شدم از چشم زلیخا رفتم
هوش مصنوعی: در پیوستگی شگفتانگیز زندگی، دلی شکست خورده را توصیف میکند. سرنوشتی که از عشق و حسرت سرشار است، به نوعی از اشک و غم به تصویر کشیده شده است. مانند چاکی در لباس، نشانهای از درد و فقدان را نشان میدهد و به یادآورده میشود که چگونه اشکهای زلیخا، نمایانگر حسرت و اندوهی عمیق است.
سیدا رخت سفر از سر آن کو بستم
در جگر نیشتر و آبله بر پا رفتم
هوش مصنوعی: من با عشق و شوق، از سر آن معشوقهام راهی سفر شدم، در حالی که دلم پر از غم و درد بود و زخمهایی بر پاهایم باقی مانده بود.

سیدای نسفی