شمارهٔ ۳۸۶
بر زمین مانند اشک از چشم تر افتاده ام
خاک بر سر می کنم تا از نظر افتاده ام
طوطیم اما ز یک پرواز بیجا ساختن
صد بیابان دور از کان شکر افتاده ام
بر شکست من اگر دوران کمر بندد رواست
از چمن بیرون چو نخل بی ثمر افتاده ام
تا کدامین سو خرامان بگذرد آن شاخ گل
همچو نقش پای در هر رهگذر افتاده ام
نسبتی نبود جگربند مرا با ماه مصر
پیر کنعان نیستم دور از پدر افتاده ام
سیدا باغ بهار خویش را دادم ز دست
چو نسیم صبح در فکر سفر افتاده ام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر زمین مانند اشک از چشم تر افتاده ام
خاک بر سر می کنم تا از نظر افتاده ام
هوش مصنوعی: من به زمین افتادهام و مانند اشکی که از چشم میریزد، غمگین و ناچیز هستم. بر سر خود خاک میریزیم تا نشان دهم چقدر از چشمها و نگاهها دور شدهام.
طوطیم اما ز یک پرواز بیجا ساختن
صد بیابان دور از کان شکر افتاده ام
هوش مصنوعی: من طوطیام اما به خاطر یک پرواز نادرست، از سرزمین شکر دور افتادهام و در بیابانهای بینهایت سرگردان شدهام.
بر شکست من اگر دوران کمر بندد رواست
از چمن بیرون چو نخل بی ثمر افتاده ام
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت بر من سخت بگذرد، اشکالی ندارد. من مانند نخل بی میوهای هستم که از باغ خارج شدهام و حالا شکست خوردهام.
تا کدامین سو خرامان بگذرد آن شاخ گل
همچو نقش پای در هر رهگذر افتاده ام
هوش مصنوعی: به کجا باید برود آن گل که همچون اثری از پا بر روی زمین در هر گذرگاه افتاده است؟
نسبتی نبود جگربند مرا با ماه مصر
پیر کنعان نیستم دور از پدر افتاده ام
هوش مصنوعی: من هیچ نسبتی با آن معشوق زیبا ندارم و از خانوادهام دور ماندهام، مثل کسی که در سفر به سر میبرد، اما من به هیچ وجه شبیه آن نیستم که در سرزمین کنعان به سر ببرم.
سیدا باغ بهار خویش را دادم ز دست
چو نسیم صبح در فکر سفر افتاده ام
هوش مصنوعی: در بهار خودم را رها کردم و مثل نسیم صبح در اندیشه سفر افتادهام.

سیدای نسفی