گنجور

شمارهٔ ۳۸۲

خشک است ز بی مهریی ایام دماغم
در آرزوی روغن آبست چراغم
زخم جگرم کرده بناصور ارادت
ای دست مروت منه انگشت به داغم
ریزند اگر در چمنم آب زمرد
چون برگ خزان دیده دمد سبز دماغم
از آبله ام چشمه خون سر هر خار
انگشت نما گشت ره از پای سراغم
رفتم به تماشای چمن همره سید
از آتش رخساره گل سوخت دماغم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خشک است ز بی مهریی ایام دماغم
در آرزوی روغن آبست چراغم
هوش مصنوعی: از بی‌مهری روزگار، افکارم مثل چوب خشک شده و آنچنان در آرزوی آرامش و شیرینی هستم که مانند چراغی که به روغن نیاز دارد، منتظر نوری هستم که امیدم را زنده کند.
زخم جگرم کرده بناصور ارادت
ای دست مروت منه انگشت به داغم
هوش مصنوعی: زخم جگرم به خاطر محبت تو ایجاد شده است، ای دستی که رحم و مروت داری، چرا با انگشت به درد و رنج من اشاره می‌کنی؟
ریزند اگر در چمنم آب زمرد
چون برگ خزان دیده دمد سبز دماغم
هوش مصنوعی: اگر آب زمرد به چمنم بریزد، چنان که برگ‌های خزان پژمرده شده‌اند، چشمانم دوباره سبز و شاداب می‌شود.
از آبله ام چشمه خون سر هر خار
انگشت نما گشت ره از پای سراغم
هوش مصنوعی: از زخم‌های من خون جاری شد و هر خار به نشانه‌ای برای دیگران تبدیل شد. حالا کسی از پایم نشانی از من دارد.
رفتم به تماشای چمن همره سید
از آتش رخساره گل سوخت دماغم
هوش مصنوعی: به تماشای چمن رفتم و در کنار یکی از دوستانم با دیدن زیبایی گل‌ها، بوی دلنواز آن‌ها بقدری قوی بود که حس کردم عطرشان باعث سوزش بینی‌ام شده است.