شمارهٔ ۳۸۱
بهر سوغای عزیزان جان ز تن بیرون کنم
یوسف خود را از این چه بی رسن بیرون کنم
ماتم طفلان بود چون خنده گل بی بقا
غنچه را پیش از شکفتن از چمن بیرون کنم
از لب خود بوسه یی امیدوارم کرده یی
نیست این حرفی که او را از دهن بیرون کنم
تا نسازم در میان کشتگان خود را شهید
روز محشر کی سر خود از کفن بیرون کنم
آب سازد آتش من زهره پروانه را
شمع را مردانه وار از انجمن بیرون کنم
قامتش در دیده من جلوه گر گردد چو شمع
گر دو سر چون شمعدان از یک بدن بیرون کنم
من نه آن نخلم که همچون شمع مجلس سیدا
اشک را از دیده وقت سوختن بیرون کنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهر سوغای عزیزان جان ز تن بیرون کنم
یوسف خود را از این چه بی رسن بیرون کنم
هوش مصنوعی: برای دیدار و هدیه دادن به عزیزانم، جانم را از تنم جدا میکنم. یوسف خود را به تنهایی از این شرط و بندها رها کنم.
ماتم طفلان بود چون خنده گل بی بقا
غنچه را پیش از شکفتن از چمن بیرون کنم
هوش مصنوعی: ماتم کودکانهای است که مانند خنده گل، ماندگار نیست. من میخواهم غنچه را قبل از اینکه شکوفا شود، از باغ بیرون ببرم.
از لب خود بوسه یی امیدوارم کرده یی
نیست این حرفی که او را از دهن بیرون کنم
هوش مصنوعی: من هیچ امیدی به بوسهای از لب خود ندارم، این حرفی نیست که بتوانم از دهانم بیرون بیاورم.
تا نسازم در میان کشتگان خود را شهید
روز محشر کی سر خود از کفن بیرون کنم
هوش مصنوعی: تا وقتی که در میان کسانی که به خون خود غلتیدند، برای خود را شهید نکنم، نمیتوانم در روز قیامت سر خود را از کفن بیرون آورم.
آب سازد آتش من زهره پروانه را
شمع را مردانه وار از انجمن بیرون کنم
هوش مصنوعی: آتش من باعث میشود که پروانه و زهره به وجد بیایند و من با شجاعت شمع را از جمع جدا میکنم.
قامتش در دیده من جلوه گر گردد چو شمع
گر دو سر چون شمعدان از یک بدن بیرون کنم
هوش مصنوعی: وقتی او در نظر من ظاهر میشود، مانند شمعی خواهد بود که نورش را پخش میکند، اما اگر به دو نیم تقسیم شود، همچون شمعدانی خواهد شد که از یک پایه جدا شده است.
من نه آن نخلم که همچون شمع مجلس سیدا
اشک را از دیده وقت سوختن بیرون کنم
هوش مصنوعی: من فردی نیستم که مانند شمع در مجلس به خاطر سوختن خود اشک بریزم.

سیدای نسفی