شمارهٔ ۳۸۰
یاد آن شبها که در بزمت فراغت داشتم
سر به سر مانند ابرو خواب راحت داشتم
در حریمت کرده بودم پا ستون مانند شمع
تیغ می بارید بر سر استقامت داشتم
من چه کردم ناامید از بزم وصلت کرده یی
از تو ای بی رحم امید مروت داشتم
در خیال من چو گلچین فکر گل چیدن نبود
از گلستانت به بوی گل قناعت داشتم
چون چراغ روز در چشمت ندارم اعتبار
این سزای آنکه عمری پاس صحبت داشتم
از حوادث های دورانم نبود اندیشه یی
پشت چون تصویر بر دیوار غفلت داشتم
تا شدم خاک رهت ای کاش همچون سیدا
با قدت چون سایه آن روزی که الفت داشتم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد آن شبها که در بزمت فراغت داشتم
سر به سر مانند ابرو خواب راحت داشتم
هوش مصنوعی: به یاد شبهایی میافتم که در آرامش بودم و مانند ابری، خیالی آسوده و راحت داشتم.
در حریمت کرده بودم پا ستون مانند شمع
تیغ می بارید بر سر استقامت داشتم
هوش مصنوعی: در مکان مقدس تو، همچون ستونی استوار ایستاده بودم و شمعی روشن در دل داشتم، در حالی که مشکلات و چالشها مانند تیغ بر سرم فرود میآمد. با وجود همه این سختیها، استقامت و پایداری را از دست ندادم.
من چه کردم ناامید از بزم وصلت کرده یی
از تو ای بی رحم امید مروت داشتم
هوش مصنوعی: من چه گناهی کردهام که از جشن وصل تو ناامید شدم، ای بیرحم، من به مهربانیات امید داشتم.
در خیال من چو گلچین فکر گل چیدن نبود
از گلستانت به بوی گل قناعت داشتم
هوش مصنوعی: در دنیای خیال من، چون گلچینِ گُل، نمیتوانستم از گلستان تو گلی بچینم، اما به همین رایحهٔ گُل از تو راضی بودم.
چون چراغ روز در چشمت ندارم اعتبار
این سزای آنکه عمری پاس صحبت داشتم
هوش مصنوعی: چون چشمت را همچون نور روز نمیدانم با ارزش است، این نتیجهی کسی است که سالها به صحبتهای تو اهمیت داده است.
از حوادث های دورانم نبود اندیشه یی
پشت چون تصویر بر دیوار غفلت داشتم
هوش مصنوعی: در زندگیام به مسائلی که در اطرافم پیش میآمد فکر نمیکردم و مانند تصویر کشیده شدهای بر دیوار غفلت، بیتوجهی میکردم.
تا شدم خاک رهت ای کاش همچون سیدا
با قدت چون سایه آن روزی که الفت داشتم
هوش مصنوعی: من تا به حال عاشقانه به تو نزدیک شدم و ای کاش که مانند سایهای در کنار تو بودم، درست مثل آن روزی که محبت و دوستیام را با تو داشتم.

سیدای نسفی