گنجور

شمارهٔ ۳۷۸

پژمرده شد به دل گل داغی که داشتم
مانند لاله سوخت دماغی که داشتم
کندم به ناخن از جگر خویش داغ را
کردم برون ز خانه چراغی که داشتم
سر رشته امید ز دستم گسسته شد
گردید سوده پای سراغی که داشتم
از دست برد لشکر خط رنگ او شکست
شد پایمال حادثه باغی که داشتم
از باده وصال دلم سیدا گرفت
انداختم ز دست ایاغی که داشتم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پژمرده شد به دل گل داغی که داشتم
مانند لاله سوخت دماغی که داشتم
هوش مصنوعی: دل من از غم و اندوه پژمرده شده و مانند لاله‌ای که در آتش می‌سوزد، ناراحتی و درد عمیقی را تجربه می‌کند.
کندم به ناخن از جگر خویش داغ را
کردم برون ز خانه چراغی که داشتم
هوش مصنوعی: با ناخن از جگر خود داغی را کندم و آن را بیرون آوردم، مانند چراغی که در خانه داشتم.
سر رشته امید ز دستم گسسته شد
گردید سوده پای سراغی که داشتم
هوش مصنوعی: امید من از دست رفت و دیگر نتوانستم به دنبال آن چیزی که داشتم بروم.
از دست برد لشکر خط رنگ او شکست
شد پایمال حادثه باغی که داشتم
هوش مصنوعی: ناگهان به خاطر خط قرمز او، تمام امیدهایم به باد رفت و رویدادهای ناگوار باعث شد که باغی که داشتم، زیر پا برود.
از باده وصال دلم سیدا گرفت
انداختم ز دست ایاغی که داشتم
هوش مصنوعی: از شراب نزدیکی و وصال، دل من شاد و پرخوش شد. بنابراین، آنچه را که در دست داشتم، یعنی چیزی که مرا به خود مشغول کرده بود، رها کردم.