گنجور

شمارهٔ ۳۷۶

یار سرکش را به زور ناله همدم کرده ایم
این کمان را ما به بازوی نفس خم کرده ایم
عشقبازی جان درآرد صورت دیوار را
عکس را در خانه آئینه آدم کرده ایم
لب ز آب کاسه عیش خلایق شسته ایم
بوسه تر از دهان چشمه غم کرده ایم
میهمان ما گریبان چاک می آید برون
بهر خود تا تکیه یی از دوش ماتم کرده ایم
ما به بام قصر هستی چارزانو نشسته ایم
در زمین بی ته خود ریشه محکم کرده ایم
کعبه را از راه دل پیش نظر آورده ایم
آستان خانه خود چاه زمزم کرده ایم
از تماشای چمن پای نظر پیچیده ایم
عمرها از گریه هم چشمی شبنم کرده ایم
داغ ما با خلق چون خورشید روشن گشته است
خویش را در عشق او مشهور عالم کرده ایم
پای چون خورشید و مه بر هیچ در ننهاده ایم
چرخ می داند که ما این کارها کم کرده ایم
سیدا با دود شمع خویش قانع گشته ایم
خاک در چشم چراغ جود حاتم کرده ایم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار سرکش را به زور ناله همدم کرده ایم
این کمان را ما به بازوی نفس خم کرده ایم
هوش مصنوعی: ما به کمک ناله و فریاد، یار سرکش و نافرمان را به خود نزدیک کرده‌ایم و این کمان را با تلاش و تمرین، به‌گونه‌ای خم کرده‌ایم که بتوانیم به نفس و خواسته‌های خود برسیم.
عشقبازی جان درآرد صورت دیوار را
عکس را در خانه آئینه آدم کرده ایم
هوش مصنوعی: عشق و محبت روح را زنده می‌کند و زیبایی‌ها را در تمام اشیا نمایان می‌کند؛ ما با جان خود، این زیبایی‌ها را به وجود آورده‌ایم و در وجود انسان، مانند آینه‌ای که تصویر را نمایش می‌دهد، نمایان کرده‌ایم.
لب ز آب کاسه عیش خلایق شسته ایم
بوسه تر از دهان چشمه غم کرده ایم
هوش مصنوعی: ما از لبی که بر آب کاسه خوشی‌های مردم زده‌ایم، اینک خود را شسته‌ایم و از چشمه‌ای که غم دارد، بوسه‌ای تر و نرمی گرفته‌ایم.
میهمان ما گریبان چاک می آید برون
بهر خود تا تکیه یی از دوش ماتم کرده ایم
هوش مصنوعی: میهمان ما به خاطر خود، با لباس پاره می‌رسد، زیرا ما بر دوش خود بار غم را احساس کرده‌ایم و به این خاطر به او تکیه می‌دهیم.
ما به بام قصر هستی چارزانو نشسته ایم
در زمین بی ته خود ریشه محکم کرده ایم
هوش مصنوعی: ما در بالای قصر هستی با آرامش نشسته‌ایم و در دنیای محدود خود ریشه‌های محکمی زده‌ایم.
کعبه را از راه دل پیش نظر آورده ایم
آستان خانه خود چاه زمزم کرده ایم
هوش مصنوعی: ما کعبه را با جان و دل در نظر داریم و آستان خانه خود را مانند چاه زمزم کرده‌ایم.
از تماشای چمن پای نظر پیچیده ایم
عمرها از گریه هم چشمی شبنم کرده ایم
هوش مصنوعی: ما سال‌ها از دیدن چمن و زیبایی‌های آن لذت برده‌ایم و در کنار آن، با حسرت و اشک شبنم را تماشا کرده‌ایم.
داغ ما با خلق چون خورشید روشن گشته است
خویش را در عشق او مشهور عالم کرده ایم
هوش مصنوعی: درد و غم ما مثل خورشید در برابر مردم درخشان شده است و به خاطر عشق او نام و شهرت خود را در جهان پخش کرده‌ایم.
پای چون خورشید و مه بر هیچ در ننهاده ایم
چرخ می داند که ما این کارها کم کرده ایم
هوش مصنوعی: ما همچون خورشید و ماه، هرگز بر هیچ دری قدم نمی‌گذاریم و چرخ زمان خوب می‌داند که ما از این کارها به اندازه کافی کرده‌ایم.
سیدا با دود شمع خویش قانع گشته ایم
خاک در چشم چراغ جود حاتم کرده ایم
هوش مصنوعی: ما به نوری که از شمع خود به دست می‌آوریم راضی شده‌ایم و برای رسیدن به نعمت بخشش حاتم طائی، خاک را در چشم چراغ او قرار داده‌ایم.