گنجور

شمارهٔ ۳۷۴

روی دلی از آن بت سرکش نیافتم
در روزگار باده بیغش نیافتم
بی روی او به سوختن خود رضا شدم
از غم کباب گشتم و آتش نیافتم
تا حال من به یار کند مو به مو بیان
یاری به خود چو زلف مشوش نیافتم
دارم به فکر موی میانش کمان کشی
داغم از این که دست چو ترکش نیافتم
ای سیدا به غیر دل داغدار خود
در عاشقی اسیر بلاکش نیافتم!

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی دلی از آن بت سرکش نیافتم
در روزگار باده بیغش نیافتم
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که به خوشی و نوشیدنی مشغول بودم، نتوانستم دل به کسی بسپارم که مانند آن معشوقه زیبا، شور و جذبه داشته باشد.
بی روی او به سوختن خود رضا شدم
از غم کباب گشتم و آتش نیافتم
هوش مصنوعی: من به خاطر غم و اندوهی که دارم، به سوختن خود راضی شدم، اما حتی با این حال، نتوانستم آتش واقعی احساساتم را بیابم و درونم سوزانی از عشق و جدایی را تجربه کنم.
تا حال من به یار کند مو به مو بیان
یاری به خود چو زلف مشوش نیافتم
هوش مصنوعی: وقتی که حال و وضعیت من را به دوست می‌گوید، همه جزئیات را با دقت توضیح می‌دهد؛ اما من همچنان نتوانسته‌ام مانند موهایی که در باد به هم ریخته‌اند، او را درک کنم.
دارم به فکر موی میانش کمان کشی
داغم از این که دست چو ترکش نیافتم
هوش مصنوعی: دارم به یاد موهای زیبای او فکر می‌کنم و این موضوع دلم را می‌آزارد که نمی‌توانم او را در آغوش بگیرم.
ای سیدا به غیر دل داغدار خود
در عاشقی اسیر بلاکش نیافتم!
هوش مصنوعی: ای آقای من، به جز دل پر از درد خود در راه عشق، کسی را در دام مشکلات نیافتم!